ایران ستونهای محکمی دارد که هریک در طول تاریخ توانستهاند با طراحی اندیشه، فرهنگ و شیوه مملکتداری که در قالب مکتب نامگذاری شده است، تداوم دولت کشور را شکل دهند. در کنار مکتب تبریز، تهران، شیراز، اصفهان و... یکی از ستونهای ایران که بارها عامل تداوم زبان و فرهنگ ایران شده، مکتب خراسان است. خراسان بزرگ از عهد اشکانیان تا برآمدن جنبشهای استقلالگرایانه و همینطور حمایت مردمان این دیار از امام رضا(ع) و در ادامه شکلدهی بهصورت و محتوای زبان فارسی و تداوم موسیقی، معماری و سبکهای مملکتداری هسته مرکزی هویت ایران را تا دوره معاصر شکل داده است؛ بهگونهای که امروز خرد، گفتار و زبان همه ایرانیان، خراسانی است. هر زمان خراسان با شکوه و افتخار بوده و مردمان آن راضی و شاد زیستهاند، کشور ایران روی آرامش و آبادانی دیده است و هر زمان هجوم و نابسامانی خراسان را آشفته ساخته است، دولت کشور ایران در معرض بلا قرار گرفته است و سرزمینهای ایران بزرگ فرهنگی در تعصب و دخالتهای بیگانه گرفتار آمدهاند.
خراسان گرانیگاه ترویج فرهنگ ملی ایران به شمار میآید. برای بسط زبان فارسی و تقویت موسیقی و هنر ملی ایران، هیچ ناحیهای همچون خراسان در تاریخ نقشآفرینی نکرده است. بیهقی، نظامالملک، جوینی، فردوسی، عطار و خیام در مکتب خراسان هریک به شیوهای ایران را در هجوم جهل و تعصب حفظ کردهاند. گاهی وزیر و دبیری چون نظامالملک و بیهقی آداب و تشریفات حکمرانی را به حکام قبیلهای آموختهاند و گاهی جوینی و فردوسی سعی در یادآوری آیینهای مملکتداری بهقصد تداوم خرد ایرانی داشتهاند. آثار ادبی و اندیشهای مکتب خراسان همانند شاهنامه فردوسی بهتنهایی میتواند سند استقلال ملی هر کشوری محسوب گردد. خراسان آنقدر نخبه در مکتب خویش جای داده است که همانند سربازانی ذخیرهشده در لحظات بحرانی نقشآفرینی میکنند. هرگاه اهالی خراسان ناامید و خسته نبودند، شاکلههای زبان و فرهنگ ملی ایران در بالاترین میزان خویش نقشنمایی کرده است. از سوی دیگر، اهالی خراسان همیشه یاریگر مظلوم و قائمان به مقاومت در برابر جهل و ستم بودهاند. آنگاه که امام رضا(ع) را به دیار خویش دعوت کردند و میهمانی و میزبانی باشکوهی به وسعت تاریخ شکل دادند، خراسان مهد تشیع و جادهنده گوهر ناب ولایت گردید و شهر مشهد نماد همه آزادگانی شد که به علم، خرد و گفتوگو باور دارند. از دیار خراسان خواجه نصیرالدین توسی پایههای کلامی و فلسفی تشیع را در هجوم مغولها با راهبرد هوشمندانهای طراحی کرد و بعدها ایلخانان مغول به رنگ ایرانیان درآمدند و نسب خود را به دوره ایران باستان متصل کردند. از تلاشهای خراسانیان برای تقویت مبانی اعتقادی و فلسفی تشیع، گفتمانی ایجاد گردید که نماینده آن صفویه بود. صفویه بعد از 10قرن توانست استقلال فکری و فرهنگی که مکتب خراسان ایجاد کرده بود، با استقلال سیاسی، سرزمینی و نظامی همراه سازد. گویی خراسانیان در سدههای قبل ایده ایران را زنده نگه داشتند و پس از آن، صفویه توانست بار دیگر آن ایده را به واقعیت مبدل سازد. امروزه تفکر دینی و ملی مکتب خراسان برای حفظ زبان فارسی، ترویج قدرت ملی ایران و ایجاد حلقههای معرفتی برای ارتباط با همسایگان نقش اساسی دارد. دقیقا هر زمان خراسان نقشآفرین نباشد، عناصر ملی و دینی ایران در داخل و شاخصهای خشونت و تعصب در کشورهای همسایه تقویت خواهد گردید. مکتب خراسان بهعنوان ستون ایران میتواند سامانبخش دولت کشور ایران و گسترشدهنده خرد، رواداری و هنر و ادب در میان همسایگان باشد. هرگونه سکوت و پریشانی خراسان، برای فرهنگ ملی ایران و سرزمینهایی که در ایران بزرگ فرهنگی جای میگیرند، تبعات مخرب تمدنی بهجای خواهد گذاشت.