«سیری در ادب عرفانی» موضوع سلسله نشستهای مجازی مؤسسه فرهنگی خردسرای فردوسی است که علیرضا قیامتی شب گذشته آن را اجرا کرد.
امیری|بهگزارش شهرآرانیوز، دکتر قیامتی در این نشست از نگاه و اندیشه عرفانی سخن گفت که در آن به جامعه امروز هم توجه شده است: نگاه و اندیشه ما به مبنای عرفان، آرمانی است که دنبال میکند؛ اینکه اینگونه عرفان برای جامعه امروزی چه میتواند بکند؟ آیا عرفان فقط در خانقاه نشستن و سلوک و کشف و شهود درونی است؟ آیا برای جامعه امروزی سودی ندارد؟ در واقع در اندیشههای عرفان اشراق ما، این نکته مهم است و به آن توجه شده است که آرمان اصلی عرفان آرامش درون و مهرورزی است.
قیامتی ادامه میدهد: آرمان عرفان آرامش درون و مهرورزی و در عین حال همبستگی برای کل بشر است، عشقورزی و مهرورزی و پویانگاریای که در کل بشر پدید بیاید، بهویژه برای وحدت. در حقیقت عرفان پیونددهنده بزرگ برای ادیان و مذاهب مختلف است. عرفان آمده است تا به ما بگوید همه ادیان میتوانند زندگی مسالمتآمیزی داشته باشند. عرفان در واقع لطیفکننده مبانی و باید و نبایدهای مذاهب است و به همه انسانها یادآوری میکند که شما از یک گوهرید. همچنان که مولانا میگوید:
هر نبی و هر ولی را مسلکی است
لیک با حق میبرد جمله یکی است
بهگفته قیامتی این نگاه مولانا به عرفان است که میگوید هر نبی و ولی مسلکی دارد، اما مهم این است که اینها در امتداد راه انسانیت باشند و به بیرنگی برسند.
چونک بیرنگی اسیر رنگ شد
موسیای با موسیای در جنگ شد
چون به بیرنگی رسی کان داشتی
موسی و فرعون دارند آشتی
گر ترا آید برین نکته سؤال
رنگ کی خالی بود از قیل و قال
این عجب کین رنگ از بیرنگ خاست
رنگ با بیرنگ چون در جنگ خاست
قیامتی ادامه میدهد: انسانی که متولد میشود، بسیاری از هویتهای ظاهری را با خود میآورد، اما عرفان همه آنها را ویران میکند. مثلا هرکس با به دنیا آمدنش متوجه میشود چه ملیت، مذهب، نژاد و قومیتی دارد، اما آرمان عرفان اشراق در این است که همه اینها را ویران و دیوارها و فاصلهها را از میان برمیدارد.
او در بخشی دیگر از سخنانش به عرفان اشراقی خراسانی بهعنوان عرفان متفاوت اشاره میکند: عرفای ما به خانقاه نمیرفتند، بایزید بسطامی سقایی میکرد، هرکدام شغلی داشتند. آنها از همان ابتدا مسیر خودشان را جدا کرده بودند، برای همین هم عرفایی چون سهروردی، سنایی، مولانا و… جانشان را نثار کردند.
او تأکید میکند: خاستگاه عرفان عاشقانه خراسان است و از بایزید بسطامی که در صددروازه خراسان بوده است، آغاز میشود و تا ابوسعید ابوالخیر و همه عرفای اشراقی دیگر ادامه مییابد.