«ناگهان درخت» را، در مقیاس استانداردهای امروز سینمای ایران و در نسبتش با دوگانه کمدی – اجتماعی رایج، حتی سختگیرترین منتقدان هم نمیتوانند یک فیلم بد بدانند.
محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز - در کارنامه صفی یزدانیان کارگردانی تنها دو فیلم در کنار نویسندگی مشترک «سینمای زنی در دوردست»، با همراهی علی مصفا، به چشم میخورد. نخستین فیلم یزدانیان، با نام «در دنیای تو ساعت چند است؟»، یک امید عمومی برای سینمای خسته از تکرار ایران بود و در سال ۹۴ حسابی چشمها را خیره کرد. این فیلم که تحسین اغلب اهالی سینما را به دنبال داشت، با خلق یک فضای متفاوت، موفق شد الگوها را بشکند و خلاقیتی جذاب به بدنه سینمای ایران هدیه کند. پنج سال پس از اکران آن فیلم، دومین اثر صفی یزدانیان در مقام کارگردان، چند روزی است که به دلیل تعطیلی سینماها، وارد چرخه اکران آنلاین شده و نظرات متفاوتی را به همراه داشته است.
«ناگهان درخت» را، در مقیاس استانداردهای امروز سینمای ایران و در نسبتش با دوگانه کمدی – اجتماعی رایج، حتی سختگیرترین منتقدان هم نمیتوانند یک فیلم بد بدانند. این اثر هیچ نشانهای از شیطنتهای مرسوم فیلمسازان ایرانی و تلاشهای مذبوحانه و رایج برای خودنمایی با اتکا به تکنیکهای سینمایی ندارد. مسئله، اما بر سر این است که «ناگهان درخت» را باید با فیلم تحسین شده «در دنیای تو ساعت چند است؟» مقایسه کنیم یا اینکه آن را یک اثر جداگانه بدانیم؟
به نظر میرسد اگر «ناگهان درخت» را به عنوان گام دوم صفی یزدانیان در مسیر حرفهای فیلمسازیاش در نظر بگیریم، چارهای جز این نخواهد بود که حاصل کار را یک عقبگرد تمام عیار بدانیم؛ زیرا این فیلم در مجموع نیمی از جذابیتهای اثر قبلی کارنامه کارگردانش را نیز همراه خود نمیبیند.
در مقابل اما، اگر آن را یک فیلم مستقل در نظر بگیریم، با اثری باکیفیت و خوشساخت طرف خواهیم بود که بالأخص از لحاظ بصری، استانداردهای بالایی را رعایت کرده و از نظر خلاقیتهای پرتعدادش در مقام مقایسه با الگوهای رایج سینمای ایران، اثری قابل احترام لقب خواهد گرفت که بالاتر از متوسط سینمای ایران ارزیابی میشود.
از نظر شاخصههای سینمایی مختلف، اعم از تکنیکی و هنری، «ناگهان درخت» حتی نسبت به فیلم قبلی صفی یزدانیان نیز وضعیت بهتری دارد. کیفیت سه عنصر موسیقی، تدوین و فیلمبرداری در این اثر بسیار بالاست و از بلوغ فیلمساز در مقام یک هنرمند مسلط به مدیوم سینما و احترام ویژهای که او برای مخاطبش قائل است، حکایت دارد.
همایون پایور، فیلمبردار باسابقه سینمای ایران که در سالهای اخیر عمدتا کمکار بوده، در این اثر یزدانیان را همراهی کرده که حاصل کار قابهای چشمنواز و کارتپستالی ویژهای از طبیعت و محیطهای شهری رشت است؛ قابهایی که حتی بدون در نظر گرفتن فرم سینمایی فیلم، جداگانه ارزش هنری دارند و مخاطب را به تماشای صحنههایی مهمان میکنند که پیش از این کمتر در سینمای ایران ضبط شده است. از این رو، بسیار جای تأسف است که «ناگهان درخت» روی پرده سینما اکران عمومی نشده و لذت تماشای این تصاویر زیبا بر پرده عریض، از مخاطب سلب شده است.
ترکیب تصاویر با موسیقی درجه یک کریستف رضاعی که آمیزهای دلنشین از ویژگیهای بومی موسیقی شمال کشور و شمههای صوتی درخور سینماست، لحظات نابی را در «ناگهان درخت» به وجود آورده و تدوین چیرهدستانه هایده صفییاری هم شکوه این ترکیب را دوچندان کرده است. خوشبختانه بازنمایی جغرافیای ویژه شهر رشت و محیطهای طبیعی دور از پایتخت که صحنه اصلی روایت فیلم را تشکیل دادهاند، واجد خصلت توریستی و نمایشی نیست؛ به طوری که مخاطب لزوم سیلان قصه در این شهر را درک میکند و صحنهها کاملا به لحن عاشقانه فیلم یاری رساندهاند.
«ناگهان درخت» یک اثر عاشقانه است که عناصر مختلفش، با دقت و وسواسی مثالزدنی، در تار و پود لحن شاعرانه آن بافته شدهاند. لحن فیلم نشان میدهد که کارگردان هم به خوبی از خطر تکرار فیلم قبلی خود آگاه بوده و از تازگی فیلم جدیدش با عزمی راسخ حراست کرده است. تفاوت بنیادین «ناگهان درخت» با «در دنیای تو ساعت چند است؟» به نقش اول آن بازمیگردد؛ جایی که پیمان معادی، فراتر از یک بازیگر، ظاهر شده تا حضور متفاوت و همفکری او با کارگردان، امضای تازهای پای «ناگهان درخت» بیندازد.
پیمان معادی بازیگری است که خیلی دیر به سینمای ایران اضافه شد و در روزهایی که شاید میتوانست جوان اول سینما باشد، از طریق نگارش فیلمنامه آثار سینمایی متوسط، برای رسیدن به تأثیرگذاری امروزش تقلا میکرد. معادی اما، پس از به دست آوردن جایگاهش در سینمای ایران به عنوان بازیگر، نشان داد که سر پرسودایی دارد و قرار نیست به بازیگری در نقش اصلی فیلمهای اجتماعی بسنده کند. مردی که وقتی حدودا چهل ساله بود، برای نخستین بار جلوی دوربین اصغر فرهادی قرار گرفت، کمتر از چهار سال بعد، به فکر کارگردانی نخستین فیلمش یعنی «برف روی کاجها» افتاد و یک سال بعد از آن نیز در فیلم «کمپ ایکس ری» ساخته پیتر ساتلر، با کرستن استوارت مشهور همبازی شد. با این حال، حتی تبدیل شدن به یک بازیگر بینالمللی هم برای او کافی به نظر میرسید؛ زیرا فیلم دومش با نام «بمب یک عاشقانه» و تجربه تهیهکنندگی برای یک کارگردان دیگر در «ناگهان درخت»، نشان میدهند که معادی به دنبال آن است که چیز تازهای به سینمای ایران اضافه کند.
اصلا بنا نداریم که تأثیرگذاری صفی یزدانیان در «ناگهان درخت» و جایگاهش به عنوان خالق اثر را نادیده بگیریم؛ اما روشن است که شخصیت پیمان معادی هم، به اندازهای که از این هنرمند بااستعداد انتظار میرود، در رنگآمیزی نقش فرهاد مؤثر بوده و همین موضوع اجازه نمیدهد که فیلم به روگرفتی از اثر قبلی کارگردان تبدیل شود. «ناگهان درخت» شاید فیلم شاهکاری نباشد و منتقدان ممکن است به هزار و یک دلیل دوستش نداشته باشند، اما برچسب تکرار به آن نمیچسبد؛ زیرا پیمان معادی را، در قامت تهیهکننده و بازیگر نقش اول، همراه خود میبیند.
فیلم به لحاظ فضاسازی، در حدی که از عواملش انتظار میرود، موفق ظاهر نشده و گاهی با ارجاعات پررنگ و زیادهروی در ژستهای روشنفکرانه، مخاطب را دلزده میکند. دقیقا مشخص نیست کارگردانی که میتواند با یک بازیگر مسن و گمنام به نام زهره عباسی، مادری تا این حد باورپذیر و دوستداشتنی خلق کند که نامزد سیمرغ هم بشود، چرا زوج محراب قاسمخانی و شقایق دهقان را برای آن نقشهای فرعی بیتأثیر انتخاب کرده.
از کارگردانی که قادر است طبیعت توریستی شمال ایران را اینطور سینمایی به فرم برساند و در زرورق موسیقی ناب کریستوف رضاعی چنین محترمانه تقدیم مخاطب کند، انتظار نمیرود که ایده سیاسی خود را آنقدر بیظرافت و پرداخت نشده فریاد بزند که از همان نخستین اکرانهای فیلم در جشنواره، حرف و حدیثهایی درباره توقیفش به گوش برسد. روایت در «ناگهان درخت» پر از ظرفیت است و حرفهایی که کارگردان از تریبون سینما میزند، آنقدر عمیق هستند که نمیتوانیم باور کنیم او، برای صیقل زدن شخصیت اصلی فیلمش، راهی بهتر از گفتگو با آن روانکاو نچسب و باورناپذیر پیدا نکرده باشد.
در نهایت، جای تعجب و البته تأسف است که گروه هنرمندان متبحر و خلاقی که میتوانند بدون پرحرفی و استفاده از یک پیرنگ فربه و پراتفاق، با چند ترفند ساده از جنس زندگی، سینما بیافرینند و اصرار دارند که وقت خود را با این همه ارجاع روشنفکرانه به موسیقی و کتاب و فیلم هدر بدهند. «ناگهان درخت» فیلم خوبی است، اما میتوانست به یک شاهکار در سینمای ایران تبدیل شود؛ در حدی که منتقدان سالها از آن حرف بزنند و استادان سینما نسخه باکیفیتش را به هنرجویان جوان معرفی کنند.