۴ هزار باغویلا امسال قلعوقمع شدند، اما زمینهای کشاورزی پیرامون مشهد همچنان نابود میشوند تا خانهباغهای پر زرقوبرق سر برآورند.
محدثه شوشتری | شهرآرانیوز؛ درختان، مثل شترهای بیساربان رها شدهاند در میانه تلی از دیوارهای سیمانی، درهای بزرگ آهنی و سنگفرشهایی که بهجای سبزهها و علفها، پای درختان سبز شدهاند! باغ و مزرعه قدیمی تکهتکه شده است و هر گوشهاش دور دیواری سیمانی، محصور.
دیگر نه از آن باغ انگور و سیب چیزی مانده و نه از مزرعه گندم و جو. دهقان پیر رفته و ویلانشین آمده! جای آن، مزارع بزرگ و باغهای قدیمی را که تا چشم کار میکرد، سبزهزار و گندم زار بود، حالا تا چشم کار میکند باغویلاها پُر کرده است.
بهجای نشانی دادنهای قدیم که از مزرعه حاجیمحمد شروع میشد تا مزرعه باباعلی، حالا نشانی که به دستمان دادهاند، از ویلای آقای مهندس فلان شروع میشود تا ویلای فلان سرمایهدار، فلان سرشناس، آقای مسئول، فلان مقام عالیرتبه، مدیر فلانجا، خانم دکتر، آقای دکتر و...!
کشاورزی را دفن کردهاند و ویلاسازی را زنده
همهی این باغویلاها با تغییر اراضی کشاورزی ساخته شدهاند؛ جاییکه تولید و کشاورزی را دفن کردهاند و ویلاسازی را زنده. این را فقط مشاهدات میدانی ما از اراضی کشاورزی حاصلخیز اطراف مشهد حکایت نمیکند، آمارها و گفتههای مسئولان هم گواه این نابودی و ویرانیاند. همین هفته پیش بود که رئیس اداره جهاد کشاورزی مشهد اعلام کرد: مشهد دارای بیشترین تخلفات تغییر کاربری زمینهای کشاورزی و قله هدف متخلفان تغییرکاربری و دلالان اراضی کشاورزی است.
این نابودی را که بهجای تولید محصولات کشاورزی، ویلاسازی خروجی آن بوده است، در آمار ناخوشایند دیگری هم میشنویم؛ چنانکه سیدکامران وثوقمشهدی، مدیر پروژه هماهنگی حریم مشهد، به خبرنگار ما میگوید: فقط در حریم مشهد بیشاز ۲۳هزار باغویلا ازطریق نقشههای هوایی شناسایی شده است که بیشتر آنها غیرمجازند و با تغییر کاربری اراضی کشاورزی بنا نهاده شدهاند.
دکتر محمدرحیم رهنما، استادیار گروه جغرافیا و مدیریت شهری در دانشگاه فردوسی، هم که در چند دهه گذشته در پژوهشها و مطالعات مختلفش به بحث آمایش و جغرافیای مشهد پرداخته، اعلام کرده است: براساس یک پژوهش علمی، ظرف سالهای ۷۹ تا ۹۹ یعنی دو دهه اخیر، تغییر کاربری دامن ۳ هزار و ۸۷۰هکتار از عرصههای طبیعی در مشهد را گرفته و زمینهای کشاورزی، کوهستانی، ارتفاعات و پوشش گیاهی را به بنای مسقف و ساختمان تبدیل کرده است.
محمدرضا قوسیانمقدم، مدیر امور اراضی جهاد کشاورزی خراسانرضوی، هم در گفتوگویی با خبرنگار ما از آمار ۴ هزار قلعوقمع در اراضی تغییرکاربریدادهشده کشاورزی، در نُهماهه سال جاری خبر میدهد که این میزان آمار هم خود گویای دستاندازیهای فراوان بر اراضی کشاورزی است.
جماعتی دنبال ژتون نان خیّران و جماعتی دنبال ویلاهای لاکچری!
این آمارها کنار زنگ خطری که مدتهاست برای مرگ تولید و کشاورزی به صدا درآمده است، حکایت از تغییر سبک زندگی قشر خاص جامعه هم دارد. زیر پوست همین شهر، جماعتی زیر خط فقر دنبال ژتونهای نان خیّران و حتی جای خواب ارزان در مناطق حاشیهنشین مشهد هستند؛ طبقه متوسط دنبال سقف و سرپناهی، که حالا کمتر از نیممیلیاردتومان برای آپارتمانی بهاصطلاح نقلی پیدا نمیشود، اما طبقه مرفه حسابشان جداست. نه غم نان شب را دارند و نه غم خرید سقفی هرچند کوچک را. خرید باغویلایی درکنار خانه به جزئی ثابت از سبک زندگیشان تبدیل شده است. باغویلاهایی که در هر نقطهای سبز شدند از دل کوهها، دامنه کوهپایهها، کنار رود و رودخانه، باغهای سربهفلککشیده گرفته تا بالای سر روستاهای خوشآبوهوا، حریم شهر و هر نقطهای که دور از مرکز شهر، جایی برای گذران آخر هفتهها و ایام تعطیلی باشد. برایشان فرقی هم ندارد که رویش این ویلاها در محل اراضی کشاورزی است.
دهقانان دیروز، بیکاران امروز
این فاصله طبقاتی با ویلانشینهای لاکچری، روی زمخت دیگری هم برای قشر حاشیهنشین و طبقه کارگری دارد. اینکه تا همین هفتهشت سال پیش خیلی از ساکنان مناطق حاشیه مشهد با روزمزد کارگری در زمینهای کشاورزی چرخ زندگیشان را میچرخاندند. عده دیگری از کارگران روزمزد در حملونقل، جابهجایی، خرید و فروش و... این محصولات، نان بر سر سفره زن و بچهشان میبردند، اما با تغییر کاربریهای صورتگرفته در این اراضی کشاورزی و نابودی تولید، حالا این کارگران و دهقانان قدیم، بیکاران امروز هستند.
خیلی از اراضی کشاورزی را صاحبان آنها، چه به دلیل خشکسالی، چه حمایتنشدن کشاورزان در تولید و چه نبود تضمینی برای به درآمد رسیدن، به قیمتهای خیلی ارزان سالها پیش فروختهاند. هنوز هم در حاشیه مشهد و روستاهای چسبیده به این شهر، عدهای کمین کردهاند برای خریدن مفت این زمینها تا بعدها با تغییر کاربری و ساخت باغویلا به قیمتهای هنگفت بفروشند.
دراینمیان، پیشینه زندگی بر مدار کشاورزی و باغداری برای این حاشیهنشینان و روستاهای چسبیده به مشهد از بین رفته است. مردمان ساده و بیآلایش بیکار ماندهاند، عدهای از ناچاری به مشاغل کاذب روی آوردهاند و هستند زندگیهایی که از اساس از هم پاشیدهاند؛ فقر با اعتیاد همکاسه شده و اگر رد پای خردهموادفروشی امروز را به نابودی همان آب باریکه شغلشان در کارگری و کشاورزی بهانه میکنند، اگر توجیهپذیر هم نباشد، حداقل برای تصمیمگیرندگان شهر و ناظران و مدیران آن باید تکاندهنده باشد؛ اینکه چطور نابودی شغلها و درآمدها چه از دل زمین کشاورزی و چه از هر شغل و منبع درآمدی دیگر، هر روز نمودار آسیبهای اجتماعی جامعهمان را به خطی بالاتر میکشاند.
روی دیگر سکه در ماجرای تغییر کاربری اراضی کشاورزی
بدتر از همه، مجاورت و همسایگی این باغویلاها با سکونتگاههای حاشیهنشینان و مناطق نابرخوردار شهری است که حسرت و احساس نابرابری اجتماعی حاشیهنشینان را چندبرابر میکند. ویلانشینان با خودروهای لاکچری از کوچه و معبر و جلو چشم حاشیهنشینان رفتوآمد میکنند. بهنوعی دومینوی فقر و ثروت در مناطقی از حاشیه و حریم مشهد در نقاط ویلاسازیشده با تغییر کاربری اراضی کشاورزی وجود دارد.
مناطقی در محدوده بولوار و خیابانهای توس، جاده آرامگاه فردوسی، جاده مشهد-کلات، روستاهای چسبیده به مشهد، مناطقی از ضلع شمالی شهر، حریم غرب و جنوب غربی شهر، محدوده اتوبان مشهد به قوچان، طرقبه و شاندیز و روستاهای این محدوده، بیشترین جاهایی هستند که تجمع ویلاها را بهجای باغها و مزارع قدیم مشهد و ییلاقات مشهد در آنها میبینیم، گویی ویلانشین و روستانشین و حاشیهنشین همه در این محدودهها ساکن شدهاند؛ اصلا مانور تجمل و چهره فقر را یکجا میتوان در همین نقاط به نظاره نشست.
بازار داغ دلالان در میانه مزارع و ویلاها
در ظاهر ماجرا نه در مشهد و طرقبه و شاندیز، که وقتی جنگلهای شمال کشور هم با ویلاسازی نابود میشود، پای دلالان و زمینخواران را پیش میکشند. در پایتخت هم وقتی اراضی حاصلخیز و مناطق خوشآبوهوای اطراف آن، طعمه سودجویان اقتصادی برای تغییر کاربری از کشاورزی و باغی به ویلاسازی میشود، باز هم از عدهای دلال سخن به میان میآورند.
اما بهراستی دستهای پشتپرده و قدرت این دلالان چقدر بوده است که توانستهاند منابع آب و خاک و زراعت و... را به تاراج ببرند و دستگاههای نظارتی از پس آنها برنیایند؟ مگر دیوار باغ ویلایی با ساختمان لاکچری، استخر و تشکیلاتش یکشبه بالا میرود و ساخته میشود که کسی نتواند جلودار آن باشد؟ چرا باید کار به آخر برسد و بعد از ساختوساز، قلعوقمع این ویلاها انجام شود؟
این هم بماند که قلعوقمع این ویلاسازیها در زمینهای تغییر کاربری دادهشده اراضی کشاورزی، هرچند اعمال قانون حفاظت از اراضی است، زمین را به تولید بازنمیگرداند. آن همه شفته و گودبرداری و سیمانهایی که به خورد زمین دادهاند و ازطرفی مزارع چندهکتاری قدیم را تکهتکه کردهاند به مساحتهای هزار و هزار و ۵۰۰متری. هر تکه یک صاحب دارد و یک ماجرا. تجمیع این زمینها و صاحبشدنشان از سوی کشاورزی و جاندادن دوباره به این زمینها و آبادکردنشان کاری سخت و در خیلی از موارد، نشدنی است.
در این میان، سازمانهایی مانند جهاد کشاورزی و همچنین دستگاههای نظارتی، ریشه تغییر کاربری اراضی کشاورزی را در رفتار دلالان و سودجویان اقتصادی یا مردم عادی میدانند، اما واقعیت این است که بسیاری از این اراضی توسط دستگاههای دولتی و شرکتهای تعاونی خریداری و سپس به شکل قطعات کوچک برای ایجاد باغ و یا مسکن به اعضای تعاونی و کارمندان اعطا شده است؛ بنابراین آنچه از متولیان حوزه کشاورزی مطالبه میشود، جلوگیری از تغییر کاربریهایی است که هنوز رخ نداده تا بیشتر از این شاهد نابودی زمینهای کشاورزی نباشیم.