شاید راز جاودانگی «جلالالدین محمد بلخی» (مولانا) را بتوان در سخنان گرم، ایمانآور و تسکینبخش او دانست. به همین دلیل است که با گذشت هشت قرن از زمان زیستش، او همچنان در کانون توجه انسان معاصر قرار گرفته است و دامنه این اقبال روزبهروز درحال گسترش است.
سارا رنگیان | شهرآرانیوز - شاید راز جاودانگی «جلالالدین محمد بلخی» (مولانا) را بتوان در سخنان گرم، ایمانآور و تسکینبخش او دانست. به همین دلیل است که با گذشت هشت قرن از زمان زیستش، او همچنان در کانون توجه انسان معاصر قرار گرفته است و دامنه این اقبال روزبهروز درحال گسترش است. مولانا عشق و دوستی را اساس مکتب خود قرار داده و از سختگیری و تعصب، دوری گزیده است. او همچنین در بیان مباحث عرفانی هرگز به دشوارگویی و پیچیده کردن موضوعات روی نیاورده است، بلکه بهطور حیرتآوری، مسائل دشوار و غامض را درقالب حکایتها، تمثیلها و مثلهای توجیهی خود، ساده و شیرین بازگو کرده است.
جلالالدین رومی در سال ۶۰۴ هجریقمری در بلخ متولد شد. شهرتش به روم بهسبب طول اقامت او در قونیه، واقع در ترکیه امروزی است که در آن زمان جزو قلمرو امپراتوری روم بوده است؛ هرچند مولوی، خود را از مردم خراسان میشمرد. پدرش بهاءالدین ولد، مدرس و واعظی خوشبیان و عرفانگرا بود. زندگانی مولانا بعد از سفرهای مختلف، با آشنایى با شمس تبریزی صورتی دیگر گرفت. درمیان بزرگان ادب فارسی، مولوی پرکارترین شاعر است و آثار فراوانی دارد ازجمله: مثنویمعنوی، غزلیات شمستبریزی، رباعیات، فیهمافیه، مکاتیب و محاسن شیعه. مولانا در شصتوهشتسالگی در قونیه بدرود حیات گفت و در همانجا دفن شد. او در نظر ایرانیان و بیشتر صاحبنظران جهان به نام عارفی بزرگ، شاعری نامدار، فیلسوفی تیزبین و انسانی کامل شناخته شده است.
مولانا در بیان عقاید مخالفان نیز هیچ کوتاهی نکرده است. عقاید آنان را بهصورت جدی و مستدل بازگو کرده است، چندان که گویی خود نیز به آن عقاید باور دارد. جلالالدین محمد بلخی بهعلت صداقت باطن، همان سان زیسته است که شعر گفته است و همان گونه شعر گفته است که زیسته است. شعر را برای بیان درد انسانها بهکار گرفته است و هرگز در مدح ارباب قدرت، بیتی نسروده است.
اما عرفان مولانا صرفا به عرفان نظری و فلسفی محدود نمیشود، بلکه او علاوهبر نظریات بنیادین در هستیشناسی و انسانشناسی و الهیات، سرشار از ذوق و ابتهاج روح است.
علمهای اهل دل حمالشان علمهای اهل تن احمالشان
علم، چون بر دل زند یاری شود علم، چون بر تن زند باری شود
درواقع عرفان مولانا هیچ تعارضی با زندگی مدنی بشر ندارد، زیرا او به یارانش همواره میگفته است که هرکس کسبوکار را رها کند و سربار و طفیلی این و آن شود، از ما نیست و خود او نیز به شغل تدریس مشغول بود و از طریق حقوق معلمی، امور خود و عائله خویش را میگذراند.
آثار مولاناجلالالدین محمد بلخی (رومی)
«مثنوی» حاصل پربارترین دوران عمر مولاناست. او بیش از ۵۰ سال داشت که نظم مثنوی را آغاز کرد. اهمیت مثنوی از آنرو نیست که یکی از آثار قدیم ادبیات فارسی است، بلکه از آن جهت است که کتابی است تعلیمی به زبان تمثیل و حکایت. مولانا در این اثر بزرگ، دشوارترین مسائل فکری و عرفانی را به سادهترین زبان و شیواترین گفتار بیان کرده است.
«دیوان غزلیات» او نیز شامل لطیفترین غزلهاست که بهدلیل ارادت به شمس تبریزی، بسیاری از غزلیات را به نام او پایان برده است و از همینرو به نام «دیوان شمستبریزی» آوازه یافته است. البته دیوان غزلیات را میتوان از وجهی، حقیقت شعر دانست نه صرف نظم و کلمات آهنگین. درواقع دیوان غزلیات، کاملترین کتاب مکتب عشق است.
«فیهمافیه» او نیز کتابی است به نثر، با حجمی متوسط، از گفتارهای پراکنده مولانا در موضوعات گوناگون عرفانی، کلامی، اخلاقی، فقهی، اجتماعی و تربیتی.
مکتوبات مولانا نیز مشتمل است بر صدوچهلوچند نامه خطاب به شخصیتهای معروف عصر خود. نامههای مولانا درباره رفع گرفتاری از مردم است و این نکته نشان میدهد که او پناهگاه گرفتاران بوده و در خانهاش به روی نیازمندان و ارباب حاجات، باز بوده است.