شهرآرانیوز - پروسه ساخت این فیلم به دلایلی، چون فراهم نبودن شرایط و ابتلای چند تن از عوامل به کرونا کمی طول کشید. با این حال آذرنگ در نخستین ساخته بلند سینمایی خود، با وفاداری به مردم جنگزده جنوب کشور، داستان خود را با این محوریت جلوی دوربین برد. فیلمی که او، نمایشنامهاش را سال ۸۴ با همین عنوان در سالن قشقایی مجموعه تئاترشهر روی صحنه برد و مورد تقدیر قرار گرفت. شنیدهها حاکی از بازی قابلتوجه فاطمه معتمدآریا در این فیلم است.
کارگردان: حمیدرضا آذرنگ
تهیهکنندگان: عبدالله اسکندری و علی اوجی
بازیگران: فاطمه معتمدآریا، محسن تنابنده، الهام شفیعی، هیراد آذرنگ و سهیل جمالی
داستان: خانواده پنجنفره «مصیب چرخیده» در آخرین روز سال مشغول خرید شب عید هستند، اما به دلیل حال بد مصیب که ناشی از گرفتاریاش به مواد مخدر است، کشمکشی میان آنها در میگیرد و در اوج تلاش خیری مادر خانواده برای به آرامش رساندن خانواده به ناگاه اتفاقی غیرمنتظره همه آنها را غافلگیر میکند.
صحبتهای فاطمه معتمدآریا و حمیدرضا آذرنگ
منتقدان درباره فیلم چه گفتهاند؟
کیوان کثیریان:
نخستین فیلم حمیدرضا آذرنگ در مقام کارگردان حاوی یک ایده آوانگارد است. جسارت آذرنگ در انتخاب این سوژه ستودنی است. فیلمنامه از روی یک نمایشنامه نوشته خود آذرنگ اقتباس شده.
فیلم روی لبه تیغ حرکت میکند. قطعا آذرنگ با اجرای این ایده فراواقعی در دل زندگی روزمره یک خانواده معمولی ایرانی، ریسک بالایی متحمل شده. ضمن آنکه محصور شدن داستان در یک خانه و بیرون نیامدن دوربین از خانه، خطر نزدیک شدن به تئاتر را به همراه داشته است. طبیعتا دکوپاژ و فیلمبرداری در این فضای محدود دشوار است، اما آذرنگ با وجود برخی کاستیها و خامدستیها از این گردنه به سلامت عبور کرده است. آذرنگ با اولین فیلمش خبر از ظهور کارگردانی صاحب اندیشه و جسور میدهد که با گذر زمان و پختگی بیشتر، فیلمهایی با استاندرهای بالاتر خواهد ساخت. تنابنده حضوری قابل قبول دارد و بازی روان و راحتِ هیراد آذرنگ هم جلب توجه میکند.
نغمه خدابخش/ سینما سینما:
روزی روزگاری در آبادان زندگی جریان داشت روزی روزگاری در آبادان عید بود نوروز بود آدمها عاشق میشدند اختلاف نظر داشتند خسته میشدند دروغ میگفتند و فرار میکردند روزی روزگاری در آبادان خرابی و ویرانی بود خون بود گلوله بود آوارگی بود مرگ بود روزی روزگاری مرگ در آبادان نوعی زندگی بود، یک زندگی ایده آل!
حمیدرضا آذرنگ توانمندی خود را در اولین ساخته بلند سینمایی همچون حرفه بازیگری اش به رخ میکشد. او قصه ای را در تک لوکیشنی روایت میکند و لحظه به لحظه مخاطب را با خود همراه و درگیر میکند یک خانواده پنج نفره که هر کدام رازی دارند و هر یک رازدار دیگریست. تلفیق تلخی و طنز حاکم بر فضا از نکات مثبت این فیلم است.
ایلیا محمدینیا/ سینما سینما:
«روزی روزگاری آبادان» فیلمی چند لایه و ضد جنگ است که تا حدود زیادی مخاطبش را درگیر مضمون اصلی اش یعنی تقبیح هر جنگی می کند. این جنگ می تواند تجاوز به مرزهای یک کشور باشد و یا اینکه فرسنگها از جبهه جنگ دور باشد.
آذرنگ که پیش تر در سال ۸۴ بر مبنای همین داستان نمایشی را روی صحنه برده بود این بار در نخستین تجربه سینمایی اش آن را به تصویر کشید.
فیلمساز در به تصویر کشیدن داستان اصلی فیلم و لایه های دوم روایت داستانی اثرش موفق عمل می کند به نحوی که هم از تاثیرات مخرب هر گونه جنگی بر خانواده می گوید و هم در لایه دوم اعتیاد را بمبی مهیب می داند که ممکن است در هر سقفی فرود آمده کانون خانواده را دچار ویرانی سازد.
پایان بندی تلخ فیلم تاکیدی است بر عمق ویرانگری این بمب. حمید رضا آذرنگ نشان داد در کنار بازیگری کارگردانی باهوش محسوب می شود.