وقتی صحبت از خلبانی و پرواز به میان میآید، همه شوق دیدن آن پرندههای آهنی از نزدیک را دارند. بهخصوص اگر جنگنده و شکاری باشند، صدای پرندههای آهنی، ناخودآگاه سرمان را رو به آسمان میچرخاند. گفتوگوی ما با امیرسرتیپ دوم خلبان حمید مصطفوی، فرمانده پایگاه هوایی شهیدحبیبی مشهد، را در ادامه میخوانید.
نعیمه زینبی | شهرآرانیوز - «همین الان که من و شما در آرامش نشستهایم، هواپیمای مسلح با خلبان آماده در آشیانه، منتظر پرواز است. اگر اعلام کنم، در کمتر از ۵دقیقه هواپیما استارت میخورد و از زمین کنده میشود. خلبانش لباس پوشیده و در فاصله چندمتری هواپیما نشسته است تا پس از اعلام بیدرنگ در آسمان باشد. حتی راهپلهاش هم آماده است. این آمادگی، شبانهروزی است تا امنیت کشور حفظ شود.» این گزارهها، قسمتی از گفتوگوی ما با امیرسرتیپ دوم خلبان حمید مصطفوی، فرمانده پایگاه هوایی شهیدحبیبی مشهد، است.
وقتی صحبت از خلبانی و پرواز به میان میآید، همه شوق دیدن آن پرندههای آهنی از نزدیک را دارند. بهخصوص اگر جنگنده و شکاری باشند، صدای پرندههای آهنی، ناخودآگاه سرمان را رو به آسمان میچرخاند. ما روزهای زیادی را چشم به خطوط سفید مانده در آبی آسمان دوختهایم و کنجکاو بودهایم که آن بالا چه خبر است. پرواز رویای بسیاری از ماست، از کودکی تا اکنون که به پایگاه نیروی هوایی میرویم تا از دنیای ناشناخته پایگاه کنار بزرگراه سر در بیاوریم.
عبور از درهای چندلایه نیروی هوایی!
روز مصاحبه هر اتفاقی که در مسیر میافتد، برایم جذاب است؛ از نقطهای که قدم اول را برای تهیه گزارش برمیدارم تا وقتی ترافیک چنددقیقهای بزرگراه مرا گیر میاندازد. انگار باید سخت بگذرد تا گزارشش بچسبد. سختگیریهای دم در هم که قصهای عادی برای ورود به یک پایگاه نظامی است. در آبی رنگ بزرگ کنار بزرگراه، پشت خودش یک دنیا را مخفی کرده است که نمیشود هیجان کشف آن را نداشت.
پایگاه آنقدر وسعت دارد که هوس نکنی با پای پیاده آن را گز کنی. حالا تنها بانوان حاضر در پایگاه، ما هستیم؛ من و عکاس همراهم! پس از گذراندن آداب و ترتیب میتوانیم قدم به دفتر فرماندهی بگذاریم و چرخی کنترلشده در پایگاه بزنیم. امیر حمید مصطفوی در طول گزارش همراه ما میشود. در پایگاه، لباسها سبزند یا سورمهای. خلبانها لباسهای سبز و مهندسان تعمیر و نگهداری لباسهای سورمهایرنگ نیروی هوایی را به تن دارند و از این جهت راحت قابل تشخیص هستند. تعداد سربازان حاضر در پایگاه، از تعداد نیروهای متخصص آن خیلی کمتر است. هرکس اینجا حاضر است، یا خلبان است یا متخصص فنی.
صد ساعت کار برای یک ساعت پرواز
تخصص حرف اول را در نیروی هوایی میزند. شوخیبردار نیست. میلیاردها تومان سرمایه و امنیت کشور به بالهای پرتوان پرندههای نیروی هوایی وابسته است. برای اینکه هواپیما یک ساعت پرواز کند و قلب آسمان را بشکافد، شاید صدها ساعت کار پیشنیاز باشد. هواپیما هر گوشهاش نیازمند یک تخصص است. بال و بدنه، موتور، بنزین، سیستمهای الکترونیکی و الکتریکی، رادار، اسلحه، مهمات هرکدام یک یا چند متخصص دارد که باید باشند تا یک خلبان بتواند در کابین هواپیما بنشیند و پرواز کند.
امیر مصطفوی که رشته خلبانی را در دانشگاه شهیدستاری به پایان رسانده و سالهاست معلم خلبان است، میگوید: «نیروی هوایی پیش از انقلاب به غرب وابسته بود و آمریکاییها آن را اداره میکردند. آنها حتی جلو ما بعضی تعمیرات را انجام نمیدادند و فکر میکردند که نیروی هوایی کشور بعد از انقلاب نمیتواند دوام بیاورد. ولی ما دوام آوردیم و پس از جنگ تحمیلی و تجربه دفاع مقدس با تخصصی که داشتیم اتفاقات بسیار خوبی را رقم زدیم. ما در بهینهکردن سامانهها و نگهداری هواپیما پیشرفت کردیم و حالا به مرحله تولید هواپیماهای شکاری رسیدهایم. در حوزه هواپیماهای بدون سرنشین هم به جای خوبی رسیدهایم که دربارهاش شنیدهاید.»
جنگنده از رده خارج نداریم
در میدان پرواز روی هر کلاه، نام یک خلبان نوشته شده است. کلاهها سنگیناند و نمیشود با اشاره انگشت، آنها را جابهجا کرد؛ حساب میکنی این روی گردن خلبان چه وزنی میاندازد! باند فرود آسفالت است، ولی برق میزند. انگار عمدی وجود دارد که فضای باند به این درخشندگی باشد. جنگندههای آمادهپرواز در آشیانههایشان حاضرند و ما فقط میتوانیم از دور، شِمای کلی آنها را تصور کنیم. قرار نیست با یک گردش کوتاه همهچیز پایگاه دستمان بیاید.
امیر حرفهای خوبی برایمان دارد تا نیروی هوایی کشورمان را دستکم نگیریم و تصور نکنیم که ما با جنگندههای ازرده خارج، خودمان را آماده دفاع نشان میدهیم؛ «گاهی در شبکههای اجتماعی افرادی که تخصص ندارند، میگویند هواپیماهای ما از ۵۰سال پیش است. تصور عموم این است که هواپیمایی که مثلا ۵۰سال دارد، از رده خارج است. هواپیما براساس سن و ساعت پروازش، قاعدهای برای تعمیر یا تعویض قطعات دارد. طبق برنامه مشخص است در یک هواپیما بعد از ۱۰۰ساعت یا ۲۰۰ساعت پرواز، چه قطعاتی باید تعویض شود. اف-۵ در ۱۲۰۰ساعت باید از رده پروازی خارج و اورهال شود؛ اورهال یعنی تعمیرات سنگین و اساسی.»
برای خودرو زمانیکه به مشکل برمیخوریم، بهسراغ تعمیر میرویم، ولی روال کار هواپیما این نیست. هواپیما ممکن است هیچ اشکالی نداشته باشد و خیلی خوب پرواز کند، ولی بهدلیل فرارسیدن زمان اورهال تعمیرات اساسی شود. فرمانده ادامه میدهد: «هواپیما هنگام اورهال به آشیانه میرود و براساس قاعده تکهتکه میشود. قطعات موردنیاز تعویض و هواپیما دوباره سر هم میشود. ما این تخصص را داریم. هواپیما و موتورش بعد از چند مرحله اورهال از رده خارج میشود. در مشهد، یک گروه نیروی جهادیِ باارزش این کار را انجام میدهد و افزونبر هواپیماهای خودمان، هواپیماهای نیروی هوایی در شهرهای دیگر را نیز پشتیبانی میکند. قطعات هواپیما را هم باتوجهبه ظرفیت استان، ارتباط با دانشگاه و صنعت قطعهسازی، خودمان میسازیم. ما برای تأمین قطعات هیچ وابستگی به خارج از کشور نداریم. تحریم، ما را بهسمت خودکفایی سوق داد.»
خلبان زبان هواپیما را میفهمد
مسیرهای پروازی پایگاه انگار همسایه بدون مرز و دیوار فرودگاه است. روی باند پروازیم و دو جنگنده رام زمین و وحشی آسماناند. نقش ببر حکشده روی بدنه هم انگار همین را گوشزد میکند که بیجهت نیست که به آنها میگویند «شکاری»! از همین جا میتوان برج مراقبت و باندهای فرود هواپیماهای مسافربری را دید. اما حواس ما به آنها نیست. ما ششدانگ حواسمان را دادهایم به اف-۵ که روی زمین آرام گرفته است و میشود لمسش کرد؛ دردسترسترین نقطه ممکن در روی زمین. حتی روی زمین هم ابهت دارد. دورتادور جنگنده میچرخم و بدنه سرد آن را لمس میکنم. دماغه آن را با پوشش برزنتی پوشاندهاند. پس از یک ساعت حضور در کنارشان، هنوز برایمان شگفتی دارد. خلبان کلاه سرش میگذارد و پشت هواپیمای آماده پرواز مینشیند. سقف شیشهای پایین میآید و قفل میشود.
در کمتر از چنددقیقه، او روی آسمان و جهان زیر پایش است. برای خلبانهای کارکشته، پرندهای که با آن میپرند، دیگر عضوی از خودشان است. او و پرنده دو تا نیستند. یکی شدهاند و حرف هم را میفهمند. زوزه موتور جنگنده هنگام روشنشدن و تیکآفکردن اگرچه برای ما مفهومی جز آزردگی گوش ندارد، برای خلبان حکایت زبان کودکی است که فقط مادرش آن را میفهمد. خلبان گوش به صدای کودکش میدهد و دردش را میفهمد. این نکته را امیر مصطفوی هم به ما گوشزد میکند؛ «هر صدایی که از موتور بلند شود، برای خلبان مفهوم دارد. خلبان صدای موتور پرندهاش را میشناسد. از حرکت هواپیما متوجه میشود که آیا مکانیزم هواپیما درست کار میکند یا نه. بچههای ما متخصص، باتجربه و عاشقاند و تا عشق نباشد، نمیتوانند اینجا دوام بیاورند.»
خلبانها حتی در شرایط صلح، پریدن جزو برنامهشان است تا آمادگیشان را حفظ کنند. فرمانده میگوید: «هواپیما قیمت ندارد و پرواز هزینه زیادی دارد. گاهی برای یک ساعت پرواز دو روز کار لازم است. اما از طرفی خلبانها برنامه و الزامات پروازی دارند و باید میزان مشخصی در ماه پرواز کنند تا آمادگیشان را حفظ کنند. در سنین بالاتر، تعداد پرواز کمتر است و هزینه صرف مهارتآموزی جوانترها میشود.»
کار ما شروع و خاتمه ندارد
خلبانها و نیروهای فنی را برای گرفتن عکس جلو جنگندهها جمع کردهایم. عکاس دردسر زیادی برای مرتبکردنشان ندارد. خودشان آنقدر به شعاع چینش کلاهها و رعایت فاصله طولی و عرضی آنها دقت دارند که انگار این توجه به جزئیات، ذاتی شده برایشان. امیر مصطفوی از همه دقیقتر است و نیروهای تحت امرش را راهبری میکند تا عکس با حداکثر نظم گرفته شود. حتی میآید و در زاویه دید عکاس میایستد تا همهچیز در نهایت دقت باشد. امروز در پایگاه نیروهوایی روز خانواده است و آنها میتوانند یک ساعت زودتر راهی کاشانه شوند.
ما آنها را دوساعتی روی باند معطل میکنیم، اما درعین آرامش رفتار میکنند. انگار عظمت پرواز، روح آنها را هم بزرگ کرده است تا هر تلخی کوچکی، روحشان را متلاطم نکند. نیروی هوایی درمیان دیگر نیروهای نظامی، آراستگی و نظمش زبانزد و درمیان خانواده ارتش هم از احترام بیشتری برخوردار است. این نکته را حسینی، مسئول روابط عمومی ارتش، میگوید که ناگزیر از حضور درکنار ماست. از دیالوگهایی که میان خلبانها ردوبدل میشود، تازه میفهمیم آنها مسلط به زبان انگلیسی هستند و گاهی حتی مکالمات عادی میانشان هم فارسی نیست.
هرکدام از آنها که اکنون اینجا ایستاده، راه طولانی و پرزحمتی را پیموده است. همه آنها در مسئولیتی که به آنها سپرده شده است، جدی هستند. امیر مصطفوی هم دوست دارد زبان گویای نیروهای پرتلاشش باشد؛ «کار در نیروی هوایی محدود به زمانی خاص نمیشود. شروع و خاتمه ندارد. گاهی ساعت ۳نصفه شب سر کار هستیم و گاه شبانهروز آمادهباشیم. کار برای نیروی هوایی تمامی ندارد و همیشه همراه ماست. ما حتی در تفریح و هنگام حضور در جمع خانواده باید به مرکز وصل باشیم.»
خلبانی که منتظر دستور است
شاید ندانیم امنیت و آرامش شهرهای ما چقدر به حضور نیروی هوایی وابسته است. همین نیروهای متواضعی که برای گرفتن عکس، یکساعتی معطل شدهاند، ولی گلایهای ندارند. فرمانده، اما این موضوع را میداند؛ «وظیفهای که پایگاه هوایی دارد، این است که باید بیستوچهارساعته آمادگی مقابله را داشته باشد. همین الان که من و شما در آرامش نشستهایم، هواپیمای مسلح با خلبان آماده در آشیانه منتظر پرواز است. اگر اعلام کنم در کمتر از ۵دقیقه استارت میخورد و از زمین کنده میشود.
خلبانش لباس پوشیده و در فاصله چندمتری هواپیما نشسته است تا پساز اعلام پنجدقیقه دیگر در آسمان باشد. حتی راهپلهاش آماده است. این آمادگی شبانهروزی است و تعطیلبردار نیست. در عملکرد این سامانه و فرایند تعداد زیادی دخیل هستند؛ از سربازی که آنجا ایستاده و پاسداری میدهد تا پرسنل فنی که این هواپیما را باید آماده و سرپا نگه دارند، شریک هستند.» امیر هنگام حضور در دفترش، مانیتور دوربینهای مداربسته را برای ما باز میکند و خلبان آماده را درکنار جنگنده نشانمان میدهد. برای ما این تلاش شبانهروزی باعث شگفتی و افتخارآمیز است، ولی برای آنها روال عادی کارشان است که با آن خو گرفتهاند.
ما شهید دادهایم تا هواپیما سالم بماند
برای افراد عادی که برای یک بار سفر با هواپیما استرس پرواز دارند شاید قابلدرک نباشد که هر روز بخواهند پرواز کنند و با آن مواجه شوند. خلبانی شغل پرخطری است و شهادت تعداد زیادی از خلبانهای نیروی هوایی، این را به ما یادآور میشود؛ «کار ما سخت است، ولی ما این سختی را به جان خریدهایم. ما میدانیم چقدر شهید دادهایم تا این تعداد خلبان آموزش ببینند و بتوانند به کشورشان خدمت کنند. هرکسی در این کار مانده دلایلی دارد و خودش را قانع کرده است تا بماند. وقتی به مسیر آسمان راه پیدا میکنی، نگاهت عمق پیدا میکند. آنجا تازه میفهمی برای اینکه کشورت سر پا بماند باید حاضر باشی و وسیلهای که برای دفاع از کشور در دست توست، خاص است.
خلبانها قدر و ارزش وسیلهای را که بر آن سوارند، میدانند و در هر شرایطی برای حفظ آن تلاش میکنند. حتی گاهی شده که خلبانی در شرایط اضطراری خودش شهید شده، ولی هواپیما را سالم نشانده است.» در آسمان شهر در اطراف پایگاه هر روز تعدادی هواپیمای جنگی دیده میشود که امیر آن را بخشی از کارشان میداند؛ «گاهی پرواز تاکتیکی و عملیاتی یا شناسایی است و گاهی تمرینی. همه اینها درراستای حفظ امنیت کشور است. باند فرود ما در حاشیه شهر است و پرندهها برای نشستن گاهی مجبورند از روی شهر عبور کنند.»
عبور از آزمایش ۸۲مرحلهای سالیانه!
البته خلبانشدن و خلبانماندن به راحتی میسر نیست. هر سال، یک ماه قبل از تاریخ تولد، هر خلبان فرصت دارد بهسراغ فرم گزارش معاینات بدنی ۸۲مرحلهای برود تا مجوز پروازش را برای یک سال دیگر بگیرد. آزمایشهایی که از ناخن پا تا موی سر در آن لحاظ شده است. فرمانده میگوید: «برای همه خلبانهای دنیا این رسم است. روز تولدشان مجوز پروازشان منقضی میشود، مگر اینکه این فرم را پر کنند و پزشک خلبان که به پرواز آشناست، سلامتشان را تأیید کند.» هر خلبان تا زمانی میتواند پشت پرندههای آهنی بنشیند که سلامتیاش در آزمایشها تأیید شود.
برای خلبانهای جوان شاید این مسئله چندان نگرانکننده نباشد، ولی برای آنها که پا به ۴۰ گذاشتهاند و باید آزمایشها را هر ششماه یکبار تکرار کنند، دغدغه بزرگی است. خلبانها به پرواز وابستهاند و شاید هیچچیز سختتر از این نباشد که به آنها روزی بگویند عمر پرواز تو به پایان رسیده است. برای پرندهها که آسمان و عظمت آن را دیدهاند، زمین حکم قفس را دارد و هیچچیز سختتر از این نیست که بگویند دیگر نباید پرواز کنی. این حرف همه خلبانهایی است که پرواز قسمتی از زندگیشان شده است.
نیروی هوایی کارستان میکند
با همان تشریفاتی که به باند پرواز آمدهایم به اتاق فرماندهی برمیگردیم. روز عجیبی را پشت سر گذاشتهایم. انگار با «خانم فریزل» سوار اتوبوس مدرسه شدهایم و دنیای شگفتآوری را که پشت یک دیوار آجری معمولی است، کشف کردهایم؛ دنیایی که به امنیت مرزهای شرقی این سرزمین متصل است. فرمانده پایگاه شهیدحبیبی میگوید: «امنیت شوخیبردار نیست. شاید تصور بسیاری از افراد این باشد که ما الان در جنگ نیستیم و مسئولیت کمتر است. اما نه، چنین نیست. آمادگی ما در حدی است که اگر اعلام کنند که هواپیمایی در آن سوی مرز از مسیر پروازی خودش خارج شده است، ما به مصاف میرویم. رادار ابتدا تذکر میدهد و اگر گوش نکرد، هواپیما به سمتش میرود تا بداند چرا خارج از مسیرش پرواز میکند.»
در دفتر فرماندهی مینشینیم تا صحبتهای امیر، حسن ختام این گزارش باشد؛ «مردم باید بدانند که نیروی هوایی در همه این سالها کارهایی کرده است کارستان، چه برای دفاع و چه برای مردمیاری و چه حتی در بلایای طبیعی که دستگیر مردم شد. وقتی زلزله کرمانشاه اتفاق افتاد بعد از چند ساعت مسیرها بسته شد و جنازهها زیر آوار ماند. مجروحان درانتظار امداد بودند و آوارگان درانتظار غذا. باید پزشکان به منطقه میآمدند و آب و غذا به منطقه میرسید. نیروی هوایی در این موقعیت، همهجانبه کمک کرد. ما هم در این چرخه حاضر بودیم. این کشور هرگاه دچار حادثه شود، ما در خدمت مردم خواهیم بود.»
مسئولیت سنگین روی دوش نیروی هوایی
او گریزی هم به اتفاقات گذشته و نقش نیروی هوایی در آنها میزند؛ «نیروی هوایی در امنیت کشور نقشی انکارناشدنی دارد. چند سال پیش، نیروی هوایی، افسار هواپیمای ریگی را در کشور خودمان پایین کشید. در حوزه جبهه مقاومت و دفاع از کشور هم کارهایی کرده که بعدها تاریخ خواهد گفت. در دفاع مقدس در هیچ عملیاتی نبود که نیروی هوایی حاضر نباشد. کمکرسانی به جبهه و اعزام نیرو و انتقال مجروحان ازجمله اقدامات و وظایف نیروی هوایی در هشتسال دفاع مقدس بود.»
نیروی هوایی مسئولیت سنگینی بر دوش خود حس میکند که فرمانده بر آن تأکید میکند؛ «این کارهای بزرگ تکلیف ما را سنگین میکند. ما حالا میدانیم نیروی هوایی چنین ظرفیتی دارد و پیشکسوتهای ما این کارها را انجام دادهاند. ما تکلیف داریم که کوتاهی نکنیم. این نگاه طی دوران خدمت در من و بسیاری از نیروهایم شکل گرفته است که تاجاییکه میتوانیم و توان داریم باید کار کنیم و در صحنه باشیم.»