صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

گفت‌وگو با محسن قصابیان، بازیگر نقش شهید ستاری در فیلم «منصور»

  • کد خبر: ۵۸۶۵۱
  • ۲۶ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۱:۳۷
یکی از فیلم‌های سی‌ونهمین جشنواره فیلم فجر «منصور» ساخته سیاوش سرمدی بود. این فیلم یک اثر بیوگرافیک درباره تیمسار منصور ستاری، فرمانده نیروی هوایی ارتش، به شمار می‌رود که محسن قصابیان، هنرمند خراسانی که در چند شاخه هنری فعالیت می‌کند، نقش اصلی آن را بر عهده داشته و به خوبی از پس آن برآمده است. گفت‌وگویی با او داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.
محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز - پنجمین روز از جشنواره فیلم فجر مشهد به نمایش دو فیلم اختصاص داشت که یکی از آن‌ها «منصور» ساخته سیاوش سرمدی بود. این فیلم یک اثر بیوگرافیک درباره تیمسار منصور ستاری، فرمانده نیروی هوایی ارتش، به شمار می‌رود که محسن قصابیان، هنرمند خراسانی که در چند شاخه هنری فعالیت می‌کند، نقش اصلی آن را بر عهده داشته و به خوبی از پس آن برآمده است. قصابیان در این فیلم، با اجرای متفاوت خود، شمایل آرام و باوقاری از یک قهرمان ملی ارائه کرده است. گفت‌وگویی با او داشته‌ایم که در ادامه از نظر می‌گذرانید.


 

احتمالا این روز‌ها بسیاری از علاقه‌مندان سینما اسم شما را در اینترنت جست‌وجو می‌کنند. محسن قصابیان از کجا شروع کرده و چطور به این نقطه رسیده است؟

من متولد شهرستان قوچان هستم. هفت، هشت ساله بودم که سیل به این شهر آسیب رساند و ما به مشهد آمدیم. تا زمان دریافت دیپلم در مشهد زندگی کردم و سپس برای تحصیل به تهران آمدم تا فعالیت هنری خود را، به طور جدی، شروع کنم. در دانشگاه بازیگری خواندم و به مرور تمایل به نوشتن، کارگردانی و دیگر فعالیت‌های مرتبط با هنر نمایش در من شکل گرفت. در طول این سال‌ها در چهار عرصه تلویزیون، رادیو، سینما و تئاتر کار کرده‌ام. اولین فیلمم «تونل» مربوط به سال ۱۳۷۰ است. قبل از آن هم یک فیلم سینمایی ناتمام داشتم که به سرانجام نرسید. بعد از آن نیز تجربه‌های متعددی همچون سریال، تله فیلم، کارگردانی و بازیگری تئاتر، طراحی صحنه، داوری، تدریس، برنامه تلویزیونی و... را از سر گذرانده‌ام. فیلم سینمایی «نیوکاسل» را نیز کارگردانی کردم که دو سال قبل اکران شد.


نوجوانی را در مشهد سپری کرده‌اید. از نظر هنر نمایش، اوضاع آن سال‌های مشهد چطور بود؟

زمانی که من در مشهد بودم، به شکل حرفه‌ای تئاتر کار نمی‌کردم. البته علاقه زیادی به تئاتر داشتم، اما خیلی از خانواده‌ها در آن مقطع، یعنی دهه شصت، از فرزندان خود انتظار داشتند که در رشته‌های پزشکی و مهندسی تحصیل کنند. تئاتر در آن زمان برای من شناخته شده نبود. حتی جزوه هم در اختیار نداشتیم. به خاطر دارم که روز‌های متمادی را در کتابخانه حرم حضرت امام رضا (ع) جست‌وجو می‌کردیم تا یکی دو کتاب مرتبط به دست بیاوریم. به سختی نمایشنامه‌ها را پیدا می‌کردیم.

خوب به یاد دارم که وقتی، به طور اتفاقی، یک جزوه مرتبط با هنر را در مغازه‌ای حوالی سه‌راه راهنمایی پیدا کردم، از خوشحالی داشتم بال درمی‌آوردم؛ چون فهمیده بودم چه منبعی را باید برای دانشگاه امتحان بدهم. خود آن جزوه هم یک کپی ساده بود که یک نفر آن را از تهران آورده بود. دیگر منابع هم به همین شکل بودند. البته من در دبیرستان تئاتر کار می‌کردم که بخشی از آن به خاطر مدرسه خوبم بود.


کدام مدرسه؟

من دو سال پایانی دبیرستان را در دبیرستان فردوسی مشهد بودم که آن زمان هنوز دچار حریق نشده بود. سالن این مدرسه که بعد‌ها بازسازی شد، بسیار بزرگ بود و امکان خوبی به ما می‌داد تا حداقل سالی یک تئاتر کار کنیم. آنجا دوستانی پیدا کردم که بسیار علاقه‌مند به هنر بودند که برخی از آن‌ها ادامه دادند.


در سال‌های نوجوانی، از چه کسی تأثیر گرفتید؟

من در مشهد با تنها کسی که ارتباط داشتم، ابراهیم اصغرزاده بود؛ آن هم نه به شکل خیلی نزدیک و صمیمی. اما همدیگر را می‌شناختیم و با هم در یک سال در دانشگاه قبول شدیم و به تهران آمدیم؛ بعدتر اما، در آن حادثه غم‌انگیز، او را از دست دادم. در آن زمان، مدرسه یا مسجد یا هر جای دیگری که امکانش بود، برایم فرقی نمی‌کرد، در مشهد از هر فرصتی برای اجرای تئاتر استفاده می‌کردم. سال‌های تجربه‌اندوزی بود. در واقع، چیز خاصی بلد نبودم، اما علاقه داشتم.
 
کمی قبل‌تر از آن، به یاد دارم وقتی سال اول راهنمایی در مدرسه محمدتقی شریعتی در خیابان نخریسی درس می‌خواندم، یک روز ناظم سراغ علاقه‌مندان به تئاتر را گرفت. من هم، بدون اینکه دلیلش را بدانم، دستم را بلند کردم و سرانجام یک تئاتری را اجرا کردیم که من نویسنده، کارگردان و بازیگرش بودم. در آن زمان سالن تئاتر نداشتیم و میز‌های پینگ‌پونگ را به هم می‌چسباندیم تا سن درست کنیم؛
 
 

و بعد دانشگاه...

بله؛ مسیری بود که طی کردم. برای قبولی در دانشگاه، بیشتر دروس عمومی به کارم آمد. در مصاحبه هم خیلی صادقانه توضیح دادم که چیز زیادی نمی‌دانم، اما علاقه‌مند به یادگیری هستم. وقتی قبول شدم، تازه روند مطالعات و یادگیری‌های اساسی من شروع شد.


چطور به «منصور» پیوستید؟

من کم بازیگری می‌کنم و استحضار دارید که در تمام این سال‌های اخیر به ندرت جلوی دوربین رفته‌ام. بیشتر مسیر خودم را دنبال می‌کنم. سال گذشته، زمانی که آقای مرادی (مسئول انتخاب و هدایت بازیگران در پروژه «منصور») فیلم‌نامه را برایم فرستاد، آن را مطالعه کردم و به نظرم متن متفاوتی رسید؛ فیلم‌نامه‌ای که شعار ندارد و سادگی و صداقت ویژگی مهم آن است. صادقانه بگویم، وسوسه شدم و بعد از آن، وقتی که با کارگردان صحبت کردم، به نگاه او علاقه‌مند شدم. تهیه‌کننده کار هم از دوستان قدیمی من بود و مجموع این عوامل باعث شد به پروژه اضافه شوم.


سیاوش سرمدی را از قبل می‌شناختید؟

خیر؛ بعد از خواندن فیلم‌نامه با هم گپ زدیم و آشنا شدیم. البته او حالا در زمره دوستان صمیمی و مورد احترام من است؛ کارگردان کاربلد و خوبی که منتظر فیلم‌های بعدی او هستم و امیدوارم که کارش را ادامه دهد.


درباره کار شهرام خلج در بخش گریم بگویید؛ آیا شما هم پیشنهاد‌هایی داشتید؟

گریمی که مشاهده کردید، کار آقای خلج و خواسته کارگردان است؛ ضمن اینکه بازیگر هم گاهی می‌تواند نکاتی که به ذهنش می‌رسد را مطرح کند. وقتی قهرمانی از تاریخ معاصر را انتخاب می‌کنید، با توجه به اینکه فیلم و عکس از وی وجود دارد، ملاک اول نزدیک بودن به شخصیت واقعی است. کاری که آقای خلج خیلی خوب و درست از پس آن برآمد و کمک زیادی به من، در مقام بازیگر کرد.
 

شخصیت تیمسار ستاری را چطور درک کردید؟

بخشی از کار را، قبل از ورود من، آقای سرمدی انجام داده بودند که در فیلم‌نامه منعکس شده بود. فیلم‌نامه کمک زیادی به من کرد؛ هرچند بخش‌هایی از آن پرداخته ذهن کارگردان است و این‌گونه نیست که تمامش مبتنی بر مستندات واقعی باشد. آقای سرمدی منابع مختلفی را معرفی کرد و فیلم‌هایی را درباره تیمسار ستاری به من داد. به طور کلی، هر چیزی که درباره این شخصیت موجود بود را دیدم و تلاش کردم تا با عبور دادن این داده‌ها از صافی بازیگری، به شکل‌گیری فیلم کمک کنم.


 

نحوه راه رفتن، نگاه کردن و حرف زدن شما در این نقش خیلی خوب از آب درآمده. این لحن بازیگری از ویدئو‌ها و منابع به دست آمده است؟

ما وقتی در حیطه فیلم قرار می‌گیریم، باید جذابیت‌ها هم تا حد امکان بیشتر شوند تا مخاطب بتواند با شخصیت همراهی و هم‌ذات‌پنداری کند. در فیلم، ما با منطق فیلم‌نامه پیش می‌رویم که قهرمان را به شکلی جذاب به مخاطب معرفی می‌کند. به نظر من، جذابیت شخصیت تیمسار ستاری به آرامش و وقار اوست.


این آرامش خیلی در فیلم کار می‌کند؛ اما آیا دلتان نمی‌خواست یکی دو بار فریادی بزنید یا چیزی بروز دهید که بازی‌تان بیشتر دیده شود؟

بازیگری به فریاد زدن نیست. در سکانس برخورد تیمسار ستاری با مأمور دادگستری من چقدر فریاد می‎زدم که تأثیری در حد این آرامش داشته باشد؟ من فکر می‌کنم زمانی که شخصیت شهید ستاری می‌تواند با آرامش مجموعه خود را احیا کند، این تأثیر بیشتری دارد. مهم‌تر آنکه واکنش‌هایی که از تیمسار ستاری (بعد از آرامشش در همین سکانس) می‌بینید، فشاری که روی او بوده را برای مخاطب به تصویر می‌کشد. آنجاست که بیننده تازه التهاب درونی شخصیت را درک می‌کند.


 

یعنی بازی درون‌گرایانه را ترجیح می‌دهید؟‌

نمی‌شود این‌طور گفت. بحث سینماست و فکر می‌کنم بازیگری هم، مثل خیلی چیز‌های دیگر، نباید دیده شود. بازیگر خوب بازیگری است که دیده نشود و در فیلم حل شود. همان‌طور که موسیقی خوب، طراحی صحنه خوب و... هم همین‌طور هستند.


در همین سکانس، مخاطب تحت‌تأثیر قرار می‌گیرد. علت اصلی این میزان از اثرگذاری چیست؟

مجموعه. زحمت همه عوامل که نمود آن از طریق بازیگر روی پرده دیده می‌شود. ما نیاز به قهرمان داریم تا جوان‌هایمان ببینند، جامعه‌مان سازنده‌تر شود و امید به آینده گسترش یابد. جامعه به این‌ها نیاز دارد. تماشاگر هم این موضوع را می‌فهمد و از آن استقبال می‌کند.


احتمالا از امروز به بعد خیلی‌ها شما را با چند سال قبل هادی حجازی‌فر مقایسه می‌کنند؛ بازیگر کمتر شناخته شده‌ای (در آن زمان) که با یک شاه‌نقش از یک شخصیت واقعی (حاج احمد متوسلیان) به سینمای ایران معرفی شد. این مقایسه چقدر می‌تواند درست باشد؟

هنوز نمی‌دانم چنین مقایسه‌ای چقدر ممکن است صورت بگیرد؛ چون فیلم هنوز به اکران عمومی درنیامده و زمان می‎برد تا بخش زیادی از مردم آن را ببینند. هادی حجازی‌فر دوست عزیز من و بازیگر بسیار توانایی است. او راه خودش را در سینما رفته و استاندارد‌های بسیار بالایی در کارش وجود دارد. بازیگر با نقش‌آفرینی خودش را نشان می‌دهد و سپس امکانات جدید برایش ایجاد می‌شود. این موضوع نه به هادی حجازی‌فر محدود می‌شود، نه به محسن قصابیان؛ برای هر بازیگری ممکن است پیش بیاید. هر بازیگری ممکن است با یک نقش مهم دیده شود و بعد از آنکه با پیشنهاد‌های تازه روبه‌رو شد، ادامه مسیرش را انتخاب کند.


آیا محسن قصابیان ادامه مسیرش را در بازیگری پیگیری خواهد کرد؟

من اگر می‌خواستم زیاد فیلم بازی کنم، خیلی سال قبل این کار را می‌کردم. بار‌ها فیلم‌نامه‌هایی را رد کرده‌ام، چون فکر می‌کردم که به اندازه کافی خوب نیستند. اما به هر حال کار من در همین حوزه ادامه پیدا خواهد کرد. الان واقعا نمی‌دانم چه اتفاقی قرار است بیفتد. اکنون برای فیلم جدیدم آماده می‌شوم که فیلم‌نامه‌اش نوشته شده است.


ممکن است جزئیات بیشتری درباره آن بفرمایید؟

اثری اجتماعی است به نام «یک کوچه آن طرف‌تر»؛ رگه‌هایی از طنازی هم دارد، اما اجازه بدهید بیشتر از این توضیح ندهم.


برخلاف انتظار خیلی از منتقدان، نام شما در فهرست نامزد‌های جشنواره نبود. نظر خودتان چیست؟

به نظر من جشنواره محفلی است برای تشویق اهالی سینما به ادامه مسیر. همه نامزد‌ها از خوب‌های سینمای ایران هستند. مهم ادامه مسیر است و من بیشتر از اینکه به جایزه فکر کنم، به عنوان عضوی از خانواده سینما، به آینده سینمای ایران فکر می‌کنم. به همه کسانی که شاید، به واسطه شرایط ایجاد شده و بیماری کرونا، نتوانند مسیرشان را ادامه دهند. من بیشتر نگران رونق سینما هستم تا زندگی هنرمندان سینما بهتر شود. مهم نیست قصابیان جایزه بگیرد یا نه، مهم این است که سینما راه خودش را ادامه دهد. امیدوارم، با از بین رفتن کرونا، سینما‌ها دوباره پر شوند و مردم دوباره به سینما رفتن و تئاتر دیدن عادت کنند. این از هر چیزی مهم‌تر است.
 
 
 
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.