صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

گفتگو با دکتر رسول جعفریان، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، درباره خواجه نصیرالدین توسی

  • کد خبر: ۵۹۲۳۴
  • ۰۲ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۰:۵۵
از مسائلی که مورخان بررسی کرده اند، جریان سقوط بغداد و درهم شکسته شدن سلسله عباسیان است. برخی مورخان تأثیر خواجه نصیر در مشورت به خلیفه مغول برای فتح بغداد را بسیار زیاد می‌دانند و برخی خرده گیری‌هایی به جایگاه خواجه دارند. در این گفتگو با دکتر رسول جعفریان، عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه تهران، قصد داریم زوایای پنهان و فراموش شده این موضوع را بررسی کنیم.
امید حسینی نژاد | شهرآرانیوز - سرزمین توس از دیرباز محل رشد عالمان بزرگی بود که تا امروز نامشان بر تارک علم و اندیشه این سرزمین می‌درخشد. نام خواجه نصیرالدین توسی نه تنها در ایران بلکه در دنیا شناخته شده است و از آثار علمی او تا امروز در دانشگاه‌های معتبر دنیا بهره گرفته می‌شود.

ابوجعفر محمدبن محمدبن حسن توسی، مشهور به خواجه نصیرالدین توسی، در ۱۵جمادی الاول۵۹۸ در توس متولد شده‌است. او به تحصیل دانش علاقه زیادی داشت و از دوران جوانی در علوم ریاضی و نجوم و حکمت سرآمد و از دانشمندان معروف زمان خود شد.

وی در زمان حمله مغول به ایران در محضر ناصرالدین، محتشم قهستان، به کار‌های علمی خویش مشغول شد و در همین زمان اخلاق ناصری را نوشت. پس از مدتی به نزد اسماعیلیان در دژ الموت نقل مکان کرد. پس از یورش هلاکوی مغول، او نصیرالدین را مشاور و وزیر خود کرد. معروف‌ترین آثار نجومی وی زیج ایلخانی است، که در سال۶۵۰ نوشته شده، و همچنین تذکره فی علم الهیئه است. به احتمال برجسته‌ترین کار توسی در ریاضیات در زمینه مثلثات بوده است در کشف القناع عن اسرار شکل القطاع، وی نخستین کسی بود که مثلثات را بدون توسل به قضیه منلائوس یا نجوم توسعه بخشید.

از مسائلی که مورخان بررسی کرده اند، جریان سقوط بغداد و درهم شکسته شدن سلسله عباسیان است. برخی مورخان تأثیر خواجه نصیر در مشورت به خلیفه مغول برای فتح بغداد را بسیار زیاد می‌دانند و برخی خرده گیری‌هایی به جایگاه خواجه دارند. در این گفتگو با دکتر رسول جعفریان، عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه تهران، قصد داریم زوایای پنهان و فراموش شده این موضوع را بررسی کنیم.



سقوط بغداد به وسیله مغولان از اتفاقات مهم تاریخ تمدن اسلامی است. مورخان تحلیل‌های گوناگونی دراین باره ارائه کرده اند. نقش شیعیان به عنوان یکی از مخالفان حکومت عباسی در این اتفاق تا چه اندازه بود؟


در باب مشی سیاسی و نقش دانشور بزرگ ایران، خواجه نصیرالدین توسی، در پاره‌ای حوادث و مواقف تاریخی در جهان اسلام، خاصه در دوره مغول، سخنان متفاوت و متضادی گفته شده است. تغایر این آرا، فضای داوری درباره او و رفتار سیاسی اش را تاریک کرده است. گروهی وی را به ترجیح منافع سیاسی بر مصالح دینی و آیینی متهم کرده اند و گروهی دیگر ساحت او را از این امور بری دانسته اند و معتقدند از اساس قدرت او در حدی نبوده است که منشأ چنین آثار سیاسی و اجتماعی دامنه داری شود. گروهی هم می‌گویند به فرض اثبات چنین انتساب‌هایی به خواجه، عمل وی نه تنها خلاف مصالح مسلمانان نبوده، که موافق مصلحت نیز بوده است.

شیعیان در ماجرای فتح بغداد، جمعیت درخور ملاحظه‌ای نبودند و بیشتر ساکنان ایران و عراق در این دوره سنی مذهب بودند. زمانی که مغولان آمدند، به دلیل فساد دستگاه اداری و نظامی عباسیان و اصولا نبودن انسجام و عصبیت قومی در شرق اسلامی، مقاومت چندانی برابر مغولان نشد و آنان توانستند بنیاد این دولت را براندازند.

۳ عالم شیعی در این ماجرا درگیر شدند: یکی خواجه نصیرالدین توسی که در الموت بود و پس از فتح آن، در سپاه هولاکو قرار گرفت و به وی نزدیک شد؛ همچنین مؤیدالدین بن علقمی، وزیر مستعصم عباسی، که تا لحظه سقوط بغداد در کنار دستگاه خلافت بود و با وساطت خواجه و دیگران چند ماهی عمر کرد و درگذشت؛ شخص سوم سیدبن طاوس (متوفی ۶۶۴) از علمای نزدیک به عباسیان البته با پرهیز، که همین موضع را نسبت به مغولان نیز داشت، اما با وساطت او جان شیعیان حله نجات یافت.

منابع تاریخی اهل سنت، از دوره‌ای خاص گزارش‌هایی درباره همکاری خواجه نصیر با مغولان و تحریض و ترغیب هولاکو از سوی وی آورده اند. بیشتر از آن، شایعاتی را که دشمنان ابن علقمی و رقبای درباری وی علیه او در آن روزگار منتشر کردند، در کتاب‌های خود ثبت کردند. این ماجرا ادامه یافته و تا امروز توجه محققان و مورخان را جلب کرده است.


ریشه این اتهامات به خواجه نصیر کجا بود؟

همین که خواجه نصیرالدین توسی، پس از فتح الموت با هولاکو همراه شد و به دلیل دانشش به او توجه شد، زمینه‌ای برای اتهامات بعدی شد. پس از فتح بغداد، سلطان به او توجه خاص کرد و پس از آن اوقاف و سپس رصدخانه به او سپرده شد. همه این‌ها سبب شد سه چهار دهه پس از آنکه آب‌ها از آسیاب افتاد و شیعه به دلیل فضای ایجادشده در خلأ خلافت عباسی، قدری رشد کرد، مورخان افراطی حنبلی و شبه حنبلی مطالبی درباره نقش تحریک آمیز خواجه در فتح بغداد بنویسند.
 
تندترین اتهامات را چند مورخ بیشتر ضدشیعه مانند ابن تیمیه و ابن کثیر و شماری دیگر از مخالفان سرسخت شیعه مطرح کردند و این خود نخستین نشانه آن بود که مسئله بیش از آنکه از واقعیات تاریخی منبعث باشد، از تعصب مذهبی نشئت بگیرد.
این ماجرا وقتی جلوه بیشتری یافت که اتهامات مشابه و حتی تندتری به ابن علقمی وارد شد. ابن علقمی که نزدیک ربع قرن وزارت خلیفه عباسی را داشت، در منابع متأخر از این رویداد، متهم به مکاتبه با هولاکو شده بود و گفته شد که او در این مکاتبه او را به گشودن بغداد تحریک کرده است.

این امر هم ۲ نکته داشت؛ نخست آنکه وی باتوجه به شمار فراوان مغولان و جنگ‌های بی شمار آنان مخالف نبرد با آنان و طرف دار مصالحه بود؛ دوم آنکه امامی مذهب بود و به تازگی از دست فرمانده سپاه عباسی، ایبک دواتدار، که به محله شیعه نشین کرخ حمله کرده و شماری از شیعیان را قتل عام کرده بود، درافتاده بود.
 
براساس این ۲ نکته، بعد‌ها گفته شد که ابن علقمی به تلافی آن ماجرا به مکاتبه با هولاکو دست زده است.
به جز خواجه نصیر و ابن علقمی، به ابن طاوس (متوفی ۶۶۴) نیز که از علمای شیعی مهم عراق این دوره بود و روابط خوبی با مستنصر عباسی و همین طور معتصم داشت، اما هیچ گاه مسئولیتی مانند نقابت علویان را -حتی با اصرار- نپذیرفت، پس از فتح بغداد توجه شد و به اکراه، نقابت علویان را پذیرفت. وی پس از آمدن مغولان، چنان که خود وصف کرده است، برای حفظ جان خود و خانواده و دوستان در ارتباط با آنان قرار گرفت. وی نه تنها برای مردم حله بلکه در بغداد نیز موفق شد برای شمار زیادی از دوستانش امان نامه بگیرد.


خواجه نصیر در میان مغولان تا چه اندازه تأثیرگذار بود؟

در اینکه خواجه با مغولان همراه بوده‌است، تردیدی نیست، حال به زور یا به خواست خود. آن زمان، بسیاری از چهره‌های برجسته ایرانی و مسلمان که در خراسان به مغول پیوسته بودند، مانند برادران جوینی در کنار مغولان بودند.

در اینجا باید به نکاتی چند توجه شود؛ نکته اول اینکه خواجه نصیر یک شیعه امامی بود که از جمله مهم‌ترین میراث فرهنگی و تاریخی اش، که شیعه را در گذرگاه‌های حساس تاریخ و در اوج تنگنا‌های ایجاد شده از سوی زیاد، ابن زیاد، حجاج، منصور، رشید، متوکل و... حفظ کرده، تقیه بود. این امر سبب شده بود شیعه بتواند روحیه مسالمت آمیزی داشته باشد. از طرف دیگر زمانی که او در دست الموتیان گرفتار بود، با چشم خود دید که مغولان حمله کرده اند و کاری را که در ۱۷۰ سال سلجوقیان و دیگران با آن همه عظمت نتوانسته بودند انجام دهند، انجام داده بودند و همه قلعه‌های اسماعیلیه را منهدم کردند.
 
این یک واقعیت بود که کمتر کسی در آن زمان باور داشت. در چنین شرایطی خواجه می‌دید که نزدیک ۳۰سال است مهاجمان با کمال قساوت همه شهر‌های اسلامی را با خاک یکسان کرده اند و همه را از دم تیغ می‌گذرانند و همه آثار فرهنگی از جمله کتابخانه‌ها را از میان برمی دارند. او می‌دید که هیچ کس نتوانست در برابر آن‌ها بایستد، تاریخ نیز ثابت کرد که قضیه چنین بود. به همین سبب خواجه به دربار مغولان نزدیک شد و توانست پس از مدتی چنان تأثیری بر فرمانروای مغول بگذارد که نمونه آن در دیگر زمان‌ها کمتر دیده شده بود.

پس از گذشت مدتی، خواجه نزد خان مغول محبوبیت یافت و کار‌های چندی به او واگذار شد. از جمله آن‌ها سپردن امر اوقاف به او بود، چنان که امور شهر توس نیز به او سپرده شد. زمانی نیز از طرف هولاکو به عنوان «بارغوچی»، که یگانه محکمه دستگاه کشور مغولان بود، منصوب شد. در جریان فتح بغداد نیز یک بار خواجه از طرف هولاکو به عنوان سفیر نزد خلیفه رفت. بعد‌ها نیز ساختن و اداره رصدخانه مراغه به او واگذار شد.

سرانجام این نفوذ به حدی رسید که بنا به گفته ابن شاکر، خواجه نصیر حرمتی بسیار و منزلتی عالی نزد هولاکو داشته است و آنچه را او بدان اشاره می‌کرد متابعت می‌کرده و اموال را در آن صرف می‌کرده است. از آنجا که خواجه مرد امینی بود، به طبع اعتماد هولاکو نیز به او زیاد شد. شمس الدین بن مؤید العرضی می‌گوید: «خواجه بدون آنکه دستی در اموال برد، کار وزارت برای هولا کو می‌کرد و به قدری بر عقل او غلبه یافت که خان جز در وقتی که او می‌گفت، بر مرکب سوار نشده و مسافرت نمی‌کرد.» این‌ها همه تأثیر زیاد خواجه را در دستگاه مغول و در میان حاکمانشان نشان می‌دهد.
 
 
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.