امید حسینی نژاد | شهرآرانیوز؛ امامان معصوم (ع) در طول دوره زندگانی شان همواره با سخت گیریها و حملات دشمنان روبه رو بوده اند. در دورههای مختلف این دشمنیها به شکلهای گوناگون پدید آمده است. مأمون، خلیفه عباسی، رویکردی متفاوت از حاکمان قبلی خود برگزید. او با دعوت امام رضا (ع) برای پذیرش ولایتعهدی، به دنبال آن بود تا تصویری متفاوت در میان شیعیان از خود به جای بگذارد. امام رضا (ع) با آگاهی از این سیاست مأمون، خدعههای او را نقش بر آب کردند.
پس از شهادت امامرضا (ع)، فرزند ایشان، امام جواد (ع)، به امامت رسیدند. شیعیان در دوران امامت ایشان دچار چالشهای متفاوتی بودند. از جهتی سن کم امام (ع) برای جانشینی پدرشان سبب شد تا برخی شیعیان به ایشان ایمان نیاورند و به همین دلیل فرقههایی نوپدید در میان شیعیان ایجاد شود. حکومت عباسی نیز مشی دوران هارون الرشید را ادامه داد و با اعمال فشار بر امام (ع)، سرانجام ایشان به دست معتصم عباسی به شهادت رسیدند. در گفتگو با دکتر رسول جعفریان، مورخ و عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه تهران، برآنیم تا به تحلیل چالشهای شیعیان در دوران زندگی امام جواد (ع) و مشی امام (ع) در مقابل دیدگاههای انحرافی بپردازیم.
اطلاعات تـاریخی دربـاره زندگی امام جواد (ع) چندان گسترده نیست. زیرا علاوه بر آنکه محدودیتهای سیاسی هـمواره مـانع از انـتشار اخبار مربوط به ائمه معصومین (ع) میشد تا دستگاه خلافت از اقدامات خصمانه دشمنان و مخالفان خود در امـان بـماند، زندگی امام جواد (ع) نیز چندان طولانی نبوده است که بتوان اخبار درخور مـلاحظهای دربـاره آن به دست آورد. این را میدانیم که امام رضا (ع) وقتی به توس برده شدند، هیچ کدام از اعضای خـانواده شان را همراه خود نبردند و در توس تنها زندگی میکردند.
در اینکه آیا در این مدت امام جـواد (ع) بـه منظور دیدار پدر به توس رفته اند یا نه، فقط ابن فندق در تاریخ بیهق آورده است که آن حـضرت در سال ۲۰۲ قمری به توس آمده و با پدر بزرگوارشان دیدار کرده اند. متن گزارش ابـن فـندق در این باره چنین است: «و محمدبن عـلی بـن مـوسی الرضا (ع) که لقب او «تقی» بود، از راه طبس مـسینا، از دریـا عبرت کرد -که آن وقت راه قومس [دامغان]مسلوک نبود و آن راه را در عهدی نزدیک مسلوک گردانیدند- به ناحیت بیهق آمـد و در دیـه ششتمد نزول کرد و از آنجا بـه زیـارت پدر خویش، عـلی بـن مـوسی الرضا (ع) رفت.»
این گزارش در مـنابع تاریخی دیـگر نیامده است و از اخبار مربوط به شهادت امامرضا (ع) چنین برمی آید که امـام جـواد (ع) آن هنگام در مدینه اقامت داشته و فقط بـرای غسل پدر و اقامه نماز بـر آن حـضرت در توس حضور یافته اند. آری، مـحتمل اسـت که پیش از آن یک بار به توس آمده باشند. با دقت در این خبر، چـنین بـه نظر میرسد که احتمالا ابـن فـندق گـزارش خود را از تاریخ نـیشابور حـاکم نیشابوری گـرفته اسـت.
این مـسئله از آن هنگام که امام جواد (ع) در سال ۲۰۳ قمری به امامت رسید، به صورت جدی تری در محافل علمی و کلامی مطرح میشد. در سال ۲۰۳ قمری که امام رضا (ع) به شهادت رسیدند، شیعیان آن حضرت به علت اینکه تنها فرزند ایشان بـیش از هـشت یا نه سال نداشتند، در نگرانی و اضطراب عمیقی فرو رفتند. بـه نوشته برخی مورخان، در این جریان شیعیان به حیرت افتادند و میان آنان اختلاف پدید آمد. شیعیان دیگر شهرها نـیز مـتحیر شـدند. به همین جهت گروهی از آنان در منزل عبدالرحمان بن حجاج گـرد آمـدند و ضجه و ناله سردادند.
این مشکل برای شیعیان که مهمترین رکن ایمان را اطاعت از امام معصوم میدانند و در مسائل و مشکلات فقهی و دینی خود به ایشان رجـوع مـی کردند، از اهـمیت زیادی برخوردار بوده است و نمیتوانست همچنان حل نشده باقی بماند. البته برای شیعیان مسلم بود که امـام رضـا (ع) فـرزند خود، امامجواد (ع)، را به جانشینی برگزیده اند، ولی مشکل ناشی از خردسالی آن حضرت، آنان را وامی داشت تـا بـرای اطمینان خاطر به کاوش و جست وجوی بیشتری بپردازند.
در میان متونی که دربـاره جـانشینی امامجواد (ع) از حضرت رضا (ع) برجای مانده، به ویژه خاطرنشان شده است که امام رضا (ع) فرزند خـردسالشان، امـام جواد (ع)، را به جانشینی خود تعیین فرموده اند و با اینکه هنوز فرصت زیادی برای ایـن کـار وجـود داشته است، به جانشینی او اصرار داشته اند، تا آنجا که در برابر اشاره برخی اصحاب به سـن انـدک امام جواد (ع)، با اشاره به نبوت حضرت عیسی (ع) در دوران شیرخوارگی، فرمودند: «سـن عـیسی هـنگامی که نبوت به وی اعطا شد، کمتر از سن فرزند من بوده است.»
امام جواد (ع) از ۲ جهت به مناظرات علمی کشانده میشدند. از سویی از طرف شیعیان خود که با توجه به سن کم آن حضرت میخواستند علم الهی امام را دریابند؛ بنابراین طبیعی بود که مجالس متعددی بدین منظور ترتیب داده میشد. از سویی دیگر از طرف عدهای از حکام به ویژه مأمون و معتصم، ۲ خلیفه معاصر آن حضرت.
از آن روی که شیعیان مدعی علم الهی برای امامان خود بودند، خلفا میکوشیدند با تشکیل مجالس مناظره، آنان را رودرروی برخی دانشمندان مشهور زمانه قرار دهند تا شاید در پاسخ برخی سؤالها درمانده شوند و از این رهگذر شیعیان را در اعتقاد خود به وجود علم الهی نزد ائمه اهل بیت (ع) دچار سردرگمی کنند و درنتیجه اعتماد آنان به امامشان را از میان ببرند. گرچه مأمون هدف خود را به ظاهر برعکس نشان میداد. علاوه بر این، مأمون درباره مناظرات علمی عنایت خاصی از خود نشان میداد و به همین سبب به عنوان خلیفه علم دوست و دانش پرور از میان خلفای عباسی در تاریخ شهرت دارد.
در حضور معتصم عباسی نیز مجلس مناظرهای شکل گرفت که پس از ثبوت برتری علمی امام، ماجرا به شهادت آن بزرگوار منتهی شد. عیاشی، مفسر شیعی، چنین روایت میکند: «روزی دوست من، ابن ابی داود، درحالی که به شدت ناراحت بود، از پیش معتصم بازگشت و از ابوجعفر جواد (ع) شدیدا گلهمند بود.
وقتی از علت ناراحتی او پرسیدم، چنین گفت: شخصی را در مجلس معتصم آوردند که اعتراف به دزدی کرده بود و قرار بود به وسیله اجرای حد، او را تطهیر نمایند.
بحث فقها بر سر آن بود که دست دزد را از کجا باید برید؛ بنابراین دست او باید از مچ قطع شود و دیگران نیز با من موافق بودند. برخی نیز مرفق را محل قطع میدانستند، ولی معتصم در این باره از ابوجعفر نظر خواست. او ابتدا از پاسخ طفره رفت، اما وقتی خلیفه اصرار کرد، فرمود: «و انّ المساجد لله فلا تدعوا مع ا... احدا» (جن: ۱۸). یعنی آنچه را که برای خداست، نمیتوان قطع کرد. معتصم نیز نظر او را پذیرفت. من آن چنان خجلت زده شدم که آرزوی مرگ میکردم. چندروز بعد نزد معتصم رفتم و او را به دلیل ترجیح رأی یک جوان بر آرای فقیهان، سرزنش کردم و عواقب ناگوار آن را بازگو کردم و معتصم تحت تأثیر سخنان من قرار گرفت و به یکی از منشیانش فرمان داد امام جواد (ع) را به خانه اش دعوت کند و ایشان را مسموم کند و او فرمان را اجرا کرد.»
هنگامی که مأمون بعد از شهادت امام رضا (ع) در سال ۲۰۴ قمری به بغداد بازگشت، از ناحیه حضرت اطـمینان خـاطر پیدا کرده بود، ولی این را مـی دانست کـه شیعیان پس از امـام رضـا (ع) فـرزند ایشان را به امامت خواهند پذیـرفت و در این صورت خطر همچنان بر جای خود خواهد ماند. او سیاست کنترل امام کاظم (ع) توسط پدرش را کـه ایشان را بـه بغداد آورده و زندانی کرده بود، به یـاد داشـت و بـا الهـام از ایـن سیاست، همین رفـتار را بـا امام رضا (ع) در پیش گرفت، ولی با ظاهری آراسته و فریب کارانه؛ به گونهای که میکوشید نه تنها در ظاهر امـر مـسئله زنـدان و... در کار نباشد، بلکه حتی نشانههای چشمگیری از عـلاقه و مـحبت او بـه آن حـضرت وجـود داشته باشد.
اینک نوبت امام جواد (ع) فرارسیده بود تا به وسیله دستگاه حاکم به نحوی کنترل شود و این هدف به این ترتیب که مأمون دختر خـود را به عقد ایشان درآورد و او را داماد خود قلمداد کند، جامه عمل به خود میپوشید و از همین رهگذر بود که مأمون به راحتی میتوانست از طرفی امام را در کنترل خود داشته باشد و از طرف دیگر آمدوشد شیعیان و تماسهای آنان را بـا آن حـضرت به دقت زیر نظر بگیرد. از این رو بر اساس برخی نقل ها، پس از ورود به بغداد (احتمالا در سال ۲۰۴ قمری) بلافاصله امام را از مدینه به بغداد فراخواند.
مسعودی روایـتی نـقل کرده است که بنا بر آن، شهادت آن حضرت به دست ام الفـضل و در زمـانی رخ داده است کـه امام از مدینه به بغداد نزد معتصم آمده بودند. به پاداش این عمل ننگین، ام الفضل پس از شهادت امام به حرم خلیفه پیوست. این نکته را نباید از نظر دور داشت که ام الفـضل در زندگی مشترک خود با امام جواد (ع) از ۲ جهت ناکام مانده بود؛ یکی اینکه از آن حضرت دارای فرزندی نشد و دیگر اینکه امام نیز چندان توجهی به وی نداشتند.
شیعیان امامی در سرتاسر سرزمینهای اسلامی زندگی میکردند. بسیاری از آنان در بغداد، مدائن و اطراف عراق و عدهای نیز در ایران و دیگر نقاط کشورهای اسلامی آن روز به سر میبردند. اینها علاوه بر ارتباط از طریق وکلای آن حضرت، در ایام حج نیز در مدینه با امام دیدار میکردند. تا آنجا که میدانیم، همواره شیعیانی در ری زندگی میکردند که مرتب و به مرور زمان بر تعدادشان افزوده شده است. قم نیز یکی از مراکز مهم شیعه بوده است و در دوران امام جواد (ع) شیعیان آن دیار با حضرت در ارتباط نزدیک بوده اند.
بررسیهای دقیق درباره روابط موجود میان ائمه شیعه و شیعیان آنها نشان میدهد که این روابط از زمان امامرضا (ع) به بعد هرچه بیشتر گسترش مییافته است و این به معنای افزایش شیعیان در این مناطق در عهد این امامان میتواند باشد. این گستردگی ارتباط بیش از هر چیز ناشی از سفر امام رضا (ع) به خراسان و همچنین مدیون شبکه وکلای ائمه در مناطق مختلف ایران است. کتابهای مشتمل بر احادیث ائمه (ع) که اصحاب آنان از زمان امام باقر (ع) به بعد تنظیم کرده بودند و درواقع نشانگر توجه روزافزون ائمه و شیعیان آنان به کار فرهنگی و فکری بود، نقش بسیار سازندهای در ترویج عقاید و فقه شیعه در این مناطق بر عهده داشته است.
امام جواد (ع) هنوز ۲۵ سال از عمرشان نگذشته بود که به شهادت رسیدند و این کوتاه بودن عمر آن حضرت باعث شد تا زمینه گسترش روابط با شیعیانشان کمتر به وجود آید. در عین حال، علاوه بر مطالبی که درباره اصحاب یا کتب آنها از امام جواد (ع) روایت شده است، بیش از ۲۲۰ حدیث درباره مسائل مختلف اسلامی از آن حضرت در دسترس ما قرار دارد و به تبع در اوضاع سیاسی آن روز چه بسیار از مکتوبات ایشان که در پاسخ اصحاب خود نگاشته بودند، از بین رفته و از دسترس ما خارج شده است.
۱۲۰ نفر احادیث آن حضرت را روایت کرده اند و شیخ توسی ۱۱۳ تن از راویان حدیث امام جواد (ع) را برشمرده است. از همین مقدار احادیث که از آن امام نقل شده است، میتوان به عظمت علمی و احاطه ایشان بر مسائل فقهی، تفسیری و عقیدتی و نیز دعا و مناجات پی برد و در لابه لای کلمات قصار زیبایی که از آن حضرت به جای مانده، کمالات اخلاقی ایشان به خوبی نمودار است.