صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

نگاهی به زندگی دی اچ لارنس به بهانه درگذشتش | طغیانگری از طبقه کارگر علیه ماشین

  • کد خبر: ۶۰۱۲۳
  • ۱۱ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۱:۴۸
دیوید هربرت لارنس یا آن طور که بیشتر مردم او را می‌شناسند، دی اچ لارنس اولین نویسنده‌ای بود که درواقع به طبقه متوسط انگلستان تعلق داشت. مادرش زمانی معلم مدرسه بود و پدرش کارگر معدن. او در شهر کوچکی به نام ایست وود در شهرستان ناتینگهام شایر، زاده شد که بخشی از میدلندز (سرزمین میانی) است.
ریحانه صادقی | شهرآرانیوز - دیوید هربرت لارنس یا آن طور که بیشتر مردم او را می‌شناسند، دی اچ لارنس اولین نویسنده‌ای بود که درواقع به طبقه متوسط انگلستان تعلق داشت. مادرش زمانی معلم مدرسه بود و پدرش کارگر معدن. او در شهر کوچکی به نام ایست وود در شهرستان ناتینگهام شایر، زاده شد که بخشی از میدلندز (سرزمین میانی) است.

لارنس اولین رمانش با عنوان «طاووس سپید» را در سال ۱۹۱۱ نوشت. او در نگارش این رمان، بسیار از محل تولد خود الهام گرفته بود. لارنس درکنار رمان، به شعر گفتن، نقاشی و نوشتن داستان کوتاه و مقاله هم می‌پرداخت. او همچنین به سفر کردن (به اروپا، مکزیک و استرالیا) علاقه بسیار داشت، با این حال همیشه از ناتینگهام شایر به عنوان «شهری که در قلبم جای دارد» یاد می‌کرد.

یکی از المان‌های پرتکرار در آثار لارنس، زوج‌هایی هستند که همیشه درحال مشاجره اند. به نظر می‌رسد منتقدان آثار او نیز دچار طلسمی مشابه این زوج‌ها می‌شوند. نظر‌های متفاوتی درباره او وجود دارد؛ برخی از او تنفر دارند و برخی به او عشق می‌ورزند و برخی هر دو احساس را به او دارند، اما اگر آن طور که اسکار وایلد (شاعر و نمایشنامه نویس ایرلندی) می‌گوید «وقتی منتقدان درباره هنرمندی اتفاق نظر نداشته باشند، یعنی او کارش را درست انجام داده است» حقیقت داشته باشد، پس دی اچ لارنس را باید یکی از نویسندگان کاردرست همه دوران‌ها دانست.

در دهه‌های ابتدایی پس از جنگ جهانی دوم، لارنس یک قهرمان فرهنگی محسوب می‌شد؛ اندیشمندی که از طبقه کارگر برخاسته بود. علیه زیست ماشینی شده بشر قد علم کرده بود. اما او هرگز نتوانست در بین نویسندگان دوره مدرن جایی بیابد. او که میانه‌ای با رویکرد صرفا زیبایی شناسانه این نویسندگان نداشت، راه خود را از آن‌ها جدا و تأکید کرد که دغدغه اصلی او انسان و زندگی اوست.

زبان و صدای لارنس، بسیار منحصربه فرد است. او گاهی همچون دوستی سرزنده، مردانه و آتشین مزاج ظاهر می‌شود و گاهی در هیبت دختری نوجوان، قضاوتگر و دمدمی است. نوشته‌های لارنس همواره در بین دو حالت «خودمانی و حماسی» در رفت وآمد هستند. این ویژگی او را می‌توان هم در آثار کوتاه و بلندش یافت، هم در نامه‌های شخصی اش.

یکی از چیز‌هایی که دوره زندگی لارنس را به زندگی اکنون ما پیوند می‌دهد، این است که او نیز همچون ما در دوران یک همه گیری جهانی مرگبار زیسته است؛ آنفلوآنزای اسپانیایی. در نامه‌ای به تاریخ ۶ دسامبر ۱۹۱۸ به دوستی ناشناس، او از اضطراب عمیقی می‌نویسد که زندگی در لندن بیمار در وجودش برمی انگیزد. او شهر را همچون «تله راستین مرگ» توصیف می‌کند که در چنگال «ویروسی شوم» قرار گرفته است. وی می‌نویسد: «هوا کثیف است و بوی مرگ می‌دهد و میدلندز را ترس مرگ فراگرفته است.»

منبع: لایف تراول زن
 

آشنایی با نویسندگان:
 
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.