از همان روزگار باستان که اندیشههای ارسطو کتاب «بوطیقا» یا «هنر شاعری» را شکل داد، پیوندی ماندگار نیز میان داستان و نمایشنامه برقرار شد.
خسرو فرمند | شهرآرانیوز - از همان روزگار باستان که اندیشههای ارسطو کتاب «بوطیقا» یا «هنر شاعری» را شکل داد، پیوندی ماندگار نیز میان داستان و نمایشنامه برقرار شد. کتاب فیلسوف بزرگ یونانی آنجا که انواع شکلهای نمایش مانند «تراژدی» و «کمدی» را بررسی میکند، از سازه هایی، چون «اندیشه» و «حقیقت مانندی» و «وحدت زمان و مکان و کنش» میگوید که صدها سال بعد در رمان و داستان کوتاه نیز به کار گرفته شد.
ارسطوی یونانی حدود ۲۴۰۰ سال پیش میزیست، اما در سدههای گذشته که ادبیات داستانی به مفهوم امروزی اش رایج شده، نظریات او درباره نمایشهای باستانی با تغییروتحولاتی در جامه رمان و داستان تداوم داشته است. اما این پیوند به گونهای دیگر نیز برقرار بوده است، چنان که بسیاری از نویسندگان داستان و رمان، در حوزه نمایشنامه نیز تجربههایی را از سر گذرانده و حتی فعالیت چشمگیر داشته اند.
در روسیه، لیو تالستوی کبیر که با رمانهای جاودانی چون «جنگ و صلح» و «آنا کارنینا» شهرتی عالم گیر پیدا کرده است، قلم نمایشنامه نویس خود را با نگارش «بار دانش» و «نوری در تاریکی میدرخشد» به مخاطبان هنر و ادبیات شناساند.
از سویی آنتون چخوف، دیگر نویسنده بزرگ روس در سده نوزدهم، که در چهل واندی سال عمر کوتاهش هزاران صفحه نوشت، در کنار داستانهای کوتاه پرتعدادش از قبیل «بانو و سگ ملوس» و «دشمنان» و «اندوه»، نمایشنامههای گوناگونی نیز به نگارش درآورد: «مرغ دریایی»، «سه خواهر»، «باغ آلبالو» و....
در فرانسه همان سده، نام الکساندر دوما (پدر) دیده میشود که رمانهای تاریخی اش زبانزد است، «سه تفنگدار»، «کنت مونت کریستو» و...، و نمایشنامه نیز نوشته است: «هانری سوم و دربارش» و «ناپلئون بناپارت» و جز این ها.
در سده بیستم، فرانسویان نویسنده و فلسفه دانی از قبیل سارتر و کامو سر بر آوردند که در انواع آثار قلمی شان، نمایشنامه هم به چشم میخورد. ژان پل سارتر، آفریننده رمانهای «تهوع» و «سن عقل»، نگارش آثاری برای تئاتر را آزمود که «مگس ها» و «دستهای آلوده» و «گوشه نشینان آلتونا» و «زنان تروا» از آن شمارند. آلبر کامو، نویسنده «بیگانه» و «سقوط» و «طاعون»، نیز نمایشنامههای «کالیگولا» و «سوءتفاهم» و «حکومت نظامی» را نوشت. هم وطنشان، مارگریت دوراس، نویسنده جریان رمان نو و خالق «عشق» و «مدراتو کانتابیله»، طبع نمایشی خود را با «آوای هند» و «عدن سینما» آزمایش کرد.
اما آن سوی کره زمین، آمریکا که امروزه با تماشاخانههای خیابان برادوی نیویورکش در جهان تئاتر مدعی است، به جز نمایشنامه نویسان مطرحش، داستان و رمان نویسان بسیاری هم دارد که به این حوزه ورود کرده اند. سینکلر لوئیس، نویسنده سده بیستم و نخستین آمریکاییای که نوبل ادبیات گرفت و آثاری، چون رمان «ببیت» را خلق کرد، نمایشنامه «جیهاوکر» و چند کار دیگر دراین زمینه را نیز نوشت.
نامهای گور ویدال، جیمز تربر، تنسی ویلیامز و... نیز در این راستا شایان ذکر است که از کنار آن میگذریم. در ایران خودمان، از همان اوایل شکل گیری داستان نویسی به شیوههای امروزی جهان، خیلی از نویسندگان نیز دست به نگارش نمایشنامه زدند. جمال میرصادقی، نویسنده رمان «درازنای شب» و کتابهای آموزشی داستان نویسی، نمایشنامههای «رسم زمانه عوض شده» و «چه کسی دنبال آقای هنرور میرود» را در کارنامه خود دارد و نادر ابراهیمی، دیگر داستان نویس پرکار و آفریننده رمان طولانی «آتش بدون دود»، نمایشنامه «اجازه هست آقای برشت؟» و جز آن را نوشته است. همچنین میتوان از غلامحسین ساعدی یاد کرد که حتی تعداد نمایشنامه هایش، «آی باکلاه، آی بی کلاه»، «خانه روشنی»، «ضحاک»، «دیکته و زاویه»، «دَه لال بازی»، «وای بر مغلوب» و...، بیش از داستان هایش، «عزاداران بَیَل»، «ترس و لرز» و ...، است.
نمایشنامه مانند داستان و رمان سازه هایی، چون شخصیت، گفتگو، درون مایه و... دارد و از این نظر خواندنش میتواند برای نویسنده داستان کوتاه و رمان، لذت بخش و آموزنده باشد. برای نمونه، با مطالعه زیاد نمایشنامه میتوان گفتگوهای قوی تری در داستان نوشت. دیگر دوستداران ادبیات داستانی یعنی مخاطبان آن هم میتوانند از مطالعه ادبیات نمایشی بهره ببرند. بااین همه، یک نکته مهم را نباید فراموش کرد، داستان و رمان آثاری خودبسنده و مستقل اند که هر نمونه آن را میتوان به تنهایی خواند و از آن بهره لازم را برد، اما نمایشنامه به تنهایی استقلال ندارد، درواقع زمانی یک متن مکتوب نمایشی هویت کاملش را به دست میآورد که به وسیله کارگردان و بازیگران و دیگر عوامل نمایش به روی صحنه آورده شود.