این یکی از سختترین یادداشتهایی است که میتوان نوشت. سال ۹۹ کلی سوژه دارد که نمیدانی به کدام بپردازی! آن هم وقتی به تو میگویند: «فقط ۴۰۰ کلمه!»
شاید سال ۹۹ را بتوان سال کرونا نامید. سال پیش همین مواقع بود که ترس از کرونا همه وجودمان را دربر گرفته بود، ماسک و دستکش یک بارمصرف و... کمیاب بود و برخی از ماها حتی به فکر پختن نان در منزل افتاده بودیم. این روزها وضعیت کرونا به همان سیاق است، با این تفاوت که کم کم ترسمان از کرونا ریخته و همان طور که برایمان کشته شدن سالیانه بیش از ۲۰ هزار نفر از هم وطنان در اثر حوادث جادهای طبیعی شده است، شنیدن این خبر که روزانه ۱۰۰ نفر از هم وطنانمان بر اثر کرونا بمیرند، چندان ترسناک نیست. هرچند گاهی با فوت آدمهای معروف که سن چندانی ندارند، همچون علی انصاریان و مهرداد میناوند و... چندروزی سعی میکنیم شیوه نامههای پزشکی را جدیتر بگیریم، اما باز خیلی زود دچار فراموشی میشویم.
شاید یکی از مهمترین اتفاقهای امسال رفتن «ترامپ» باشد. ترامپی که نه تنها ما، بلکه همه جهان او را به عنوان «رئیس جمهور دیوانه» میشناختند. برخی در داخل کشور تصور میکردند با آمدن بایدن، به یک باره دلار در کشورمان بسیار ارزان و همه چیز گل و بلبل میشود! اما دلار ۲۵ هزار تومانی و صفهای مرغ این روزها به ما یادآوری کرد که «نگاه به خارج برای حل مشکلات کشور غلط است» و مشکلات اقتصادی مان به بایدن و ترامپ و امثالهم ربطی ندارد و راه حل فقط رفع سوءمدیریتها و حذف رانت خواری و دلال بازی و... است.
شاید امسال را بتوان سال سیاه بورس نامید. بازار بورس، مرغ تخم طلایی بود که مسئولان دولتی تصمیم به پاره کردن شکمش گرفتند تا همه تخمهای طلایش را به یک باره بردارند. داستان «ای تی اف»ها و بالابردن قیمت سهمهای حاضر در این صندوقها با روشهای مختلف (!) و... درنهایت فروختن سهام دولتی به مردم در سقف قیمتی و رهاکردن بازار و....
اشتیاق مردم به سرمایه گذاری در بورس، فرصتی طلایی بود که به راحتی آن را از دست دادیم. هرچند این روزها بیشتر سهمهای موجود در بازار بورس، از ارزندگی بالایی برخوردار هستند، بی اعتمادی سرمایه گذاران باعث شده است بازار آن چنان که باید با اقبال روبه رو نشود. هنوز آنها به یاد دارند که چندروز بعد از آنکه گفته شد «همه چیز را به بورس بسپارید!» چه اتفاقی برای سرمایه هایشان افتاد! شاید مردم درباره سلامتشان و کرونا زود دچار فراموشی و بی خیال شیوه نامهها شوند، منتها وقتی پای پول در میان باشد، دیرتر این چیزها یادشان میرود!