ایرج امیرنظامی، آهنگ ساز و ترانه سرا و از پیشکسوتان موسیقی خراسان دیروز ۷۵ ساله شد. خالق ترانه ماندگار «مریم چرا؟»، اثری که بارها و بارها از سوی خوانندگان حرفهای و مبتدی بازخوانی شده، هنرمندی کمتر شناخته شده بین مردم است. در ادامه گپ وگفت ما را با این استاد موسیقی ملی درباره راه طولانیای که در خدمت به موسیقی خراسان پشت سر گذاشته، میخوانید.
به گزارش شهرآرانیوز - ایرج امیرنظامی، آهنگ ساز و ترانه سرا و از پیشکسوتان موسیقی خراسان دیروز ۷۵ ساله شد. خالق ترانه ماندگار «مریم چرا؟»، اثری که بارها و بارها از سوی خوانندگان حرفهای و مبتدی بازخوانی شده، هنرمندی کمتر شناخته شده بین مردم است. امیرنظامی، متولد ۲۰ فروردین ۱۳۲۵ در شهرستان بروجرود است. علاقه به موسیقی از کودکی با او همراه میشود و از سال ۱۳۴۰، در زمینه ساز ویلون آموزش میبیند. پس از دریافت دیپلم در رشته ادبی به عنوان معلم، رهسپار خراسان و در یکی از روستاها معلم میشود. تحصیلات دانشگاهی اش را در رشته جغرافیا در دانشگاه فردوسی مشهد به پایان میرساند و به عنوان اولین کارشناس موسیقی در دانشگاه استخدام میشود.
او در مشهد از استادانی همچون دکتر لطف ا... مفخم، استاد ظهیرالدینی و علی اصغر کوثری، موسیقی ملی و ردیفها را میآموزد. فعالیتهای هنری او موجب میشود تا در اولین ارکستر رادیو تلویزیون خراسان در سال ۱۳۵۳ حضور داشته باشد و به عنوان اولین سرپرست گروه موسیقی ملی فارابی فعالیت هایش را ادامه دهد. با پیروزی انقلاب اسلامی نیز به عنوان مربی موسیقی در جهاد دانشگاهی مشهد خدمات ارزندهای ارائه میکند. امیر نظامی و گروهش (فارابی) در چند دهه گذشته فعالیتهای بسیاری در زمینه سرود و موسیقی ساخته و به اجرا درآورده اند. در ادامه گپ وگفت ما را با این استاد موسیقی ملی درباره راه طولانیای که در خدمت به موسیقی خراسان پشت سر گذاشته، میخوانید.
آن روزهای خاکستری
کودکی کم شنوا، اما علاقهمند به موسیقی؛ این شروع داستان پیشکسوت موسیقی مشهد است. داستانی که آن را در کتاب «آن روزهای خاکستری» که روایتگر دوران کودکی تا سربازی اوست، به نگارش درآورده است. داستانی که به گفته خودش با وجود دردهای ناشی از کم شنوایی و دیدن رنج و محنت مردم در روستاهای خراسان در دوران معلمی اش، برای او روزهایی خاکستری بوده است. امیرنظامی میگوید: از ۱۰ روزگی که مرا به حمام بردند، گوش هایم مشکل پیدا کرد و دچار کم شنوایی شدم.
این مشکل سالها همراهم بود و مرا به کودکی منزوی و تنها تبدیل کرد که نمیتوانستم با کسی ارتباط بگیرم. تنها دل خوشی من محرمها و مراسم عزاداری بود. روضه خوان به خانه مان میآمد و من با نوحه هایش مأنوس بودم و همانها را یاد گرفتم و خودم هم نوحه خوانی میکردم. مرحوم پدرم هم اهل ذوق و هنر بود و در جمع دوستانش هنرمندان آمدوشد میکردند و همین ها، بهانهای برای آشنایی من با ساز و موسیقی شد.
گرچه پدرم با فعالیت من در زمینه موسیقی موافق نبود و زمانی که با اجبار زیاد من، برایم ویولون خرید، با کیسه گونی آن را به خانه آوردیم و گفت: الهی شکر که در فامیل مطرب نداشتیم و پسر غلامرضا خان مطرب از کار درآمد. درهرصورت تا زمانی که آن مرحوم زنده بود، من هم ملاحظاتش را رعایت میکردم. اما امیرنظامی با فراهم شدن شرایط آموزش به تهران میرود و نزد، مرحوم محمد فخر طباطبائی، ویولون میآموزد و از محضر استاد احمد اسکوئی هم بهره میبرد.
افتخار میکنم معلم موسیقی هستم
او میگوید: نه آهنگ ساز آنچنانی هستم و نه هنرمندی قدر. اما افتخار میکنم معلم موسیقی هستم و حالا شاگرد شاگردانم هم تدریس میکنند. همه اینها برای من جای خوشبختی است. اینجا مجاورم و هرچه دارم از آقا امام رضا (ع) است. من به عنوان سرباز به خراسان آمدم و همین جا ماندگار شدم.
به گفته او در بین آثار هنرمندان، گاهی اثری جلوه بیشتری پیدا میکند و با مقبولیت مردم روبه رو میشود. این مقبولیت درباره او به ترانه «مریم چرا؟» که ترانه سرا و آهنگ سازش بوده، برمی گردد: آثاری به دل مردم مینشیند و پایاتر است که زبان احساساتشان باشد. بعد هم اضافه میکند: موسیقی ایرانی، به طور بسیار عجیبی با ادبیات ایران آمیخته و از آن جدا نیست. ولی مسئله این است که موسیقی بسیار گویاتر از شعر است. وقتی من برای شما کلامی را میخوانم، آن پژواک معانی کلام من در ذهن شما شکل میگیرد. ولی وقتی یک موسیقی برای شما اجرا میکنم، شما آنچه را در مخیله تان هست، متصور میشوید. آهنگ سازی در قدیم بدین طریق بود که، چون هنوز زبان نت در موسیقی ایران وجود نداشت، عدهای اشعار را بر مبنای وزن آهنگ میگفتند.
درواقع شاعر روی آهنگ، شعرش را میگفت که ما به اصطلاح باید به آن ضربی خوانی بگوییم و نمیشود به آن آهنگ سازی گفت. در ساختن تصنیف هم آهنگ ساز، ملودیهایی را که در ذهنش میپروراند مینویسد و ملودی را تنظیم میکند و آواها را ثبت میکند و شاعر بر مبنای وزن جملههایی که آهنگ ساز ساخته، شعر میسراید. بیشتر آهنگهایی که من ساختم، به همین صورت بوده است. مثلا روی آهنگهای استاد کوثری شعر گفتم یا برای اشعار دکتر هوشمند و مرحوم فریدون صلاحی، آهنگ ساخته ام.
تلاش برای اجرای موسیقی فاخر در رادیو خراسان
امیرنظامی در سال ۱۳۴۷، به عنوان نوازنده و آهنگ ساز در رادیو مشهد کارش را شروع میکند. او میگوید: همه تلاشم اجرای موسیقی فاخر بود به همراه دکتر لاهوتی برنامههای «نغمههای دل» را که شبیه به برنامههای گلهای رادیو ایران بود، در رادیو خراسان ساختیم. در این برنامه موسیقی فاخر شامل قطعات ایرانی تصنیف و آواز پخش میشد و مورد استقبال هم قرار میگرفت.
اما او میگوید: در مشهد غریب بودم و ذوق شعری هم داشتم، ترانه هایم را خودم میگفتم: «فراموشم نکن» و «پری دریایی» آن زمان ورد زبان جوانان مشهد شده بود. اما رسانهای نبود که تصویرمان را نشان دهد و من هم دانشجو بودم. گرفتار بودم و موسیقی تدریس میکردم چهر ه من معرفی نشد. چون مردم آهنگها را با اسم خواننده اش میشناسند نه با پدیدآورنده اثر.
به گفته او حداقل قبل از انقلاب ۱۰ تا ۱۵ آهنگ موفق داشته است که در برنامه نغمههای دل رادیو اجرا شد. امیرنظامی همچنین یادآوری میکند که در سال ۱۳۵۳ که گروه فارابی را تأسیس میکند از همکاری ابوالقاسم سلوکی، مرحوم حسین میرطاهری، مرحوم هوشمند راد و ... بهره مند میشود.
سرودههای جبهه و جنگ
پیشکسوت موسیقی خراسان، بعد از انقلاب به عنوان اولین مربی بخش فرهنگی جهاد دانشگاهی مشهد انتخاب میشود و به گفته خودش بیشتر به آموزش سرود و موسیقی به دانشجویان میپردازد. او میگوید: در جشنوارههای سرود و موسیقی شرکت میکردیم و سرودههایی را درباره جبهه و جنگ میساختیم و بارها با گروههای سرود به مناطق جنگی برای اجرا اعزام میشدیم.
او ادامه میدهد: در مساجد هم فعالیت میکردم. بخش فرهنگی مسجد مالک اشتر را با همراهی با برادران علی رضا سهیلی و حمید و سعید که از نامداران فرهنگ و هنر و سینما هستند، راه اندازی کردیم.
او درباره ورود موسیقی به تلویزیون شهر مشهد نیز میگوید: هنرمندانی که قبلتر در رایو فعال بودند، بعدها به تلویزیون راه پیدا کردند. من آن زمان، تازه به عنوان کارشناس موسیقی مشغول به کار شده بودم. سازمان رادیو و تلویزیون که در مشهد دایر شد، گروه رادیو با اضافه شدن کادر جدید به تلویزیون منتقل شدند. من جوانترین عضو این گروه بودم. استاد محمد نقیبی از شورای موسیقی تهران به مشهد آمدند و هنرمندان را جمع کردند و، چون فعالتر بودم، به عنوان دبیر انجمن انتخاب و سرپرست ارکستر رادیو و تلویزیون شدم. یادم است، فقط یک میکروفون در اختیار داشتیم و همه در کنارش جمع میشدیم و با دشواری ساز میزدیم. کادر فنی هم تازه کار بودند و برای ضبط ۵ دقیقه برنامه، چند ساعت معطل میشدیم.
آهنگهای مبتذل اجرا نمیکردم
باتوجه به اینکه امیرنظامی در دوره قبل و بعد انقلاب، فعالیت موسیقایی داشته است، درباره اقبال و توجه مردم به فعالیت هایش میگوید: کار من تدریس در مدرسه و دانشگاه بود. من نوازنده مجالس نبودم. اگر جایی هم برنامه اجرا میکردم در محافل دانشجویی و تالارها و رادیو بود. من کارشناس موسیقی دانشگاه بودم و بعد هم در ۳۰ سالگی سرپرست ارکستر تلویزیون خراسان شدم. مقام معتبری بود و کسی نسبت به کارم نفرت نداشت، چون آهنگهای مبتذل اجرا نمیکردم و افرادی که موسیقی را دوست نداشتند هم به گروه ما بی احترامی نمیکردند.
او بر این باور است که هر کسی که کار مردمی میکند مورد علاقه مردم است. آن هم در کارهای هنری. اما به نظر او موسیقی در مشهد مانند برکه کوچکی است و بیشتر هنرمندان این زمینه برای پیشرفت به دریای تهران مهاجرت کرده اند. او میگوید: عمر ۷۵ ساله مثل خواب و خیال بر من گذشت. من نه به عنوان پیشکسوت موسیقی که به عنوان آدمی که سعی کرده ام درست آموزش بدهد، به کسانی که قصد ورود به جرگه موسیقی دارند، میگویم: آنها که استعداد هنری ندارند، دنبال موسیقی نروند. آنها که استعداد دارند و تلاش میکنند، دنبال مادیات نروند. مهمترین مسئله برای هنرمند، اخلاق است. در کار تعهد و تخصص به کار بگیرند و حرمت و اصالت موسیقی را حفظ کنند. از مسئولان هم میخواهم از نظر معیشتی به فکر این قشر زحمت کش باشند. به ویژه در شرایط کرونایی و از نظر بیمه هنرمندان و کمک معیشتی برای آموزشهای موسیقی تسهیلات قائل شوند.
لیلای بی مجنون
«خیلی سخت است که مجنون باشی و بی لیلا.» امیرنظامی این را میگوید و به آخرین اثرش اشاره میکند که درواقع بازخوانی ترانه معروف «مریم چرا؟»ی او در یک مجموعه موسیقی در کنار چند اثر دیگر است. او میگوید: این کار را آقای مختاباد در مجموعهای به نام «سیاه مشق» و با نام «لیلای بی مجنون» و با تغییراتی در شعر آن، در کنار آثار هنرمندانی همچون شادروان حبیب ا... بدیعی، مجید وفادار و ... قرار داده اند.
پیشکسوت موسیقی خراسان همچنین میگوید: من گوینده و پوینده موسیقی بودم و سعی میکردم از هر هنرمندی چیزی یاد بگیریم. کار ما حفظ و اشائه موسیقی بوده است و برای آموزش موسیقی در خراسان زحمت بسیاری کشیده ام. دیگر سال هاست چیزی برای خودم نمیخواهم. مانند شاعری که شعرش را برای دیگران میخواهد. اگر آهنگی هم میسازیم ممکن است وصف حال خودمان باشد، اما میخواهیم بیانگر حال کسانی باشیم که نمیتوانند از رنجهای خود بگویند.
تاریخچه ترانه «مریم چرا؟»