با محمدرضا رحمتعلی خزاعی از اهالی خیابان شهید صیاد شیرازی که از ورزشینویسان قدیمی شهر مشهد است و سالیان سال گزارشهای ناب او درباره ورزش در روزنامهها و مجلات مطرح کشوری چاپ شده است به صحبت مینشینم.
نجمه موسوی - سمیرا منشادی | شهرآرانیوز؛ وقتی قرار است با یکی از قدیمیهای رسانه گفتگو کنیم چندین بار سؤالاتمان را زیر و رو میکنیم و در انتخاب کلمات وسواس بیشتری به کار میبریم. همصحبت شدن با کسی که خودش عمری قلم به دست گرفته و تأثیرگذاری کلمات را میداند، هم شیرین است و هم نیاز به دقت زیادی دارد. خبرنگاری که هم ورزشکار بوده و هم ورزشینویس، از نگاه ما انسانی تیزبین با روحیهای شاد و دقت نظر بالاست. با این اوصاف با محمدرضا رحمتعلی خزاعی از اهالی خیابان شهید صیاد شیرازی که از ورزشینویسان قدیمی شهر مشهد است و سالیان سال گزارشهای ناب او درباره ورزش در روزنامهها و مجلات مطرح کشوری چاپ شده است به صحبت مینشینم.
برای من ورزش و رسانه مکمل هم بودند
با اینکه ماسک بر صورت دارد، اما از چینهای نقشبسته کنار چشمهایش میتوان لبخند و خوشروییاش را فهمید. گرد سفید کهنسالی که بر سر و رویش نشسته بیانگر سالها تجربه او در زندگی است. در کسوت شاگردی مقابل او مینشینم و میگویم: «زندگی شما دو بخش متفاوت را دربردارد، بخشی از آن شامل ورزش میشود که پر از هیجان و فعالیت جسمی است و بخشی در زمینه نویسندگی است که نیاز به آرامش و تمرکز ذهن دارد. چطور میتوان این دو را با هم ترکیب کرد؟!»
شمرده و رسا صحبت خود را اینطور آغاز میکند: «از نگاه دیگران من در دو بخش ورزش و رسانه فعالیت داشتهام، اما از نگاه خودم این دو با هم یکی هستند و هر کدام دیگری را تکمیل میکند. فردی که پشتکار داشته باشد در زمینه مورد علاقهاش میتواند استعدادهای خود را شکوفا کند و من فکر میکنم نوشتههای من از این جهت مورد توجه قرار گرفته که حاصل تخصص، مطالعه، علاقه و پشتکارم در ورزش بوده است.»
از کودکی ورزش میکردم و انشا را هم دوست داشتم
از او میخواهم به دوران کودکی بازگردد و از ورودش به دنیای ورزش بگوید؛ از اولین جرقههایی که در وجود خود احساس کرده و او را به دنیای ورزش کشانده است. از کتابخانه خود قرآن قدیمیای را میآورد و به من نشان میدهد. آنطور که پدرش پشت قرآن قدیمیشان نوشته، تاریخ تولدش به ۳۰ خرداد سال ۱۳۳۱ شمسی، مطابق با ۲۷ رمضان ۱۳۷۱قمری، در دولتآباد زاوه برمیگردد. اما خودش میگوید: «از نظر شناسنامهای، متولد ۱۰خرداد ۱۳۳۴هستم، اما این تاریخ تولد را که تاریخ درست است مرحوم پدرم، در صفحه اول این قرآن قدیمی نوشته است.» با تعجب میگویم: «معمولا افراد سن خود را پایین میآورند، چطور شما از این فرصت استفاده نمیکنید و سنی که در شناسنامه تان نوشته شده را نمیگویید؟» پاسخ میدهد: «من حساسیتی روی سن و سالم ندارم، چون به اندازه ۶۹ سال زندگیام فعالیت داشتهام و از تمام لحظات عمرم استفاده کردهام. هنوز هم با وجود اینکه سن و سالی از من گذشته، اما ورزش میکنم و پیادهروی روزانه را ترک نمیکنم.»
او که همراه خانواده از هشتسالگی در مشهد زندگی میکرده میگوید: «از دوران کودکی به فعالیتهای اجتماعی و بهویژه ورزش علاقهمند بودم. در دوره دبستان در مسابقههای طنابکشی شرکت میکردم. در دبیرستان هم عضو سازمان جوانان شیر و خورشید (هلال احمر فعلی) بودم. در درس و تحصیل هم دانشآموز موفقی بودم و هیچ وقت ورزش کردن سبب نشد از درس خواندن عقب بمانم. از همان دوران دبیرستان با اینکه در رشته ریاضی درس میخواندم، به ادبیات هم علاقهمند بودم و همیشه بهترین انشا و املا را داشتم.»
آغاز استعدادیابی با بسکتبال
آنطور که تعریف میکند شروع ورزش او به تابستان ۱۳۴۵ برمیگردد. زمانی که سال ششم ابتدایی را به عنوان شاگرد ممتاز تمام کرده و برای ورود به دوره دبیرستان آماده میشده؛ در آن تابستان یک گروه آمریکایی به نام «گروه تابستانی صلح» به مشهد آمده بودند تا کلاسهایی برای دانشآموزان برتر مشهدی، در زمینه زبان انگلیسی، ورزش و هنر برگزار کنند. او میگوید: «این گروه از سه مربی تشکیل شده بود که هر کدامشان در زمینهای فعالیت میکردند. آنها از بین دانشآموزان برتر مشهدی گروهی را انتخاب کردند و در زمینه زبان، هنر، سرود و ورزش به آموزش پرداختند. از آنجایی که به ورزش بسیار علاقه داشتم زیر نظر یکی از همان مربیان به نام آقای «پل» که خودش بسکتبالیست هم بود به تمرین بسکتبال پرداختم.»
با پوست آدامس، توپ خریدیم
خزاعی با ورودش به دبیرستان فیوضات که یکی از بزرگترین دبیرستانهای آنزمان مشهد بوده است، با مرحوم خلیقی، از پیشکسوتان بسکتبال استان و مرحوم استاد علی یزدزاد و آقای مجیدزاده که از مربیان این مدرسه بودند آشنا میشود. هر چند بسکتبال را بهطور جدی پیگیری میکرده، اما فعالیتهای ورزشی او به بسکتبال خلاصه نشده، بلکه مانند تمام جوانان آن دوران در زمینهای خاکی محله، فوتبال و والیبال بازی میکرده است. این پیشکسوت ورزش شهرمان خاطرات شنیدنی از تهیه توپ فوتبال برای تیمشان دارد.
او تعریف میکند: «سالهای ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۰یک تیم فوتبال در خیابان تعبدی تشکیل دادم. آن زمان امکانات کم بود، اما با عشق و علاقه بازی میکردیم. به یاد دارم شرکت آدامس «خروس نشان» جایزه گذاشته بود. هر فردی که ۳۰۰ پوست آدامس را به دفتر نمایندگی این برند در فروشگاه «گلسرخ» در حدفاصل ایستگاه سراب و چهار طبقه، (دروازه طلایی فعلی) میبرد و تحویل میداد، یک توپ فوتبال دریافت میکرد. به همه بچههای تیم گفته بودم پوستهای آدامسهایشان را جمع کنند، حتی اگر پوست آدامسی را روی زمین دیدند بردارند. بالأخره بعد از چند ماه تلاش ۳۰۰ پوست آدامس جمع شد. با ذوق و شوق به فروشگاه گل سرخ رفتم و بعد از تحویل پوست آدامسها توپ را گرفتم.» توپهای فوتبال آن سالها، رویه چرمی داشت و قسمت داخلی آن لاستیکی بود که به آن «ویسی» میگفتند و با ناسوس (تلمبه) باد میشد. او درباره تیمشان میگوید: «از همین تیم که در زمین خاکی بازی میکرد و امکاناتی نداشت بازیکنانی، چون بهرام و بهزاد جاوید، عباس غلامی، هادی صنعتیپور و عباس پورابراهیم به فوتبال مشهد معرفی شدند.»
اولین مسابقه، اولین برد
به او میگویم: «من شما را با عنوان ورزشکار هندبالیست میشناسم، اما شما از بسکتبال میگویید!» ابرویی بالا میاندازد و با حالت سر که مرا دعوت به صبوری میکند میگوید: «صبر داشته باش دخترم تا از هندبال هم بگویم. سال تحصیلی ۱۳۵۰- ۱۳۴۹ اولین دوره مسابقات هندبال دبیرستانهای مشهد با حضور ۱۰تیم برگزار شد. آقای مجیدزاده، مربی ورزشمان از من و تعدادی از دوستانم که بسکتبال بازی میکردیم خواست تا در رشته هندبال که تازه وارد کشور شده بود بازی کنیم و بعد هم ما را برای مسابقات آماده کرد. با اینکه هندبال رشته ورزشی جدیدی بود، اما مقام دوم را به دست آوردیم و این برد برای همهمان بسیار شیرین و خاطرهانگیز بود.»
سبزوار را مهد ورزش هندبال میدانم
خزاعی سال ۱۳۵۱ وارد مؤسسه آموزش عالی شده و همزمان به عنوان دبیر گروه ورزش فرهنگسرای کاخ مرکزی جوانان، عضو تیم بسکتبال این مؤسسه فرهنگی هم شده است. از آنجایی که هندبال در آن سالها فقط در سطح آموزشگاهها برگزار میشده، از این ورزش دور مانده، اما بدمینتون را زیر نظر آقای اخوین، از اولین مربیان بدمینتون کشور شروع کرده است. بعد از اتمام دوره سربازی و بنا به تعهدی که به شرکت مخابرات داشته از سال ۱۳۵۷در مخابرات سبزوار مشغول به کار شده است. او که سبزوار را مهد ورزش هندبال میداند توضیح میدهد: «ورزش هندبال رشته پرچالش و سختی است و روحیه مبارزهطلبی و جنگجویی میطلبد. مردمان کویری معمولا با این رشته عجین میشوند و سبزوار هم به دلیل داشتن اقلیم خشک مردمانی سختکوش و مقاوم دارد. من فکر میکنم علت محبوبیت هندبال در سبزوار هم همین باشد.
زمانی که به سبزوار رفتم آقای «حسن بشیری» از همکاران مخابراتیام، رئیس هیئت هندبال این شهرستان بود. علاوه بر آن با «کاظم عرب» و «قاسم شعبانپور»، ملیپوشان دهه ۶۰ نیز آشنا بودم. آنها میدانستند به هندبال علاقه دارم و به دعوت آنها در تیمهای پیام و مخابرات سبزوار این ورزش را شروع کردم. البته بسکتبال هم بازی میکردم. سال ١٣۶٢با تیم بسکتبال پیشکسوتان، قهرمان باشگاههای سبزوار شدم. همزمان با هیئت هندبال با سمت مسئول روابط عمومی همکاری کردم و سالهای بعد، دبیر هیئت هندبال سبزوار شدم. از سال ۱۳۶۲ نیز به عنوان خبرنگار ورزشی فعالیت کردم.»
خبرنگار تخصصی هندبال
خزاعی از ورودش به دنیای خبرنگاری اینطور میگوید: «در سال ۶۲ که سومین دوره مسابقات هندبال شهدای هویزه در سبزوار برگزار میشد قرار بود کار ارتباط با رسانهها را من انجام بدهم. از اینرو با نمایندگان رسانههای ورزشی تماس گرفتم و آنها را دعوت کردم. اما از آنجایی که تعطیلات نوروز بود، گفتند شما گزارشها را برایمان ارسال کن تا با نام خودت کار کنیم. من هم که دست به قلم بودم و شم ادبیات داشتم قبول کردم. اما آنزمان تصور نمیکردم بخواهم بهطور حرفهای این کار را ادامه بدهم. مدتی بعد از چاپ اولین گزارشم که بهطور تخصصی برای هندبال نوشته شده بود، با پیشنهاد نشریه دنیای ورزش، به عنوان خبرنگار این هفتهنامه، کارم را به عنوان اولین هندبالینویس تخصصی در نشریات کشور آغاز کردم. با اینکه کار خیلی سنگین میشد، اما چون علاقه داشتم میتوانستم زمان را مدیریت کنم.
زمانی هم که به مشهد برگشتیم و مسئولیت صفحه ورزشی روزنامه قدس برعهدهام بود ساعت ۳ ونیم صبح، خودرو روزنامه دنبالم میآمد و قبل از ساعت ۷ صبح صفحه ورزش را میبستم. ساعت اداری به اداره مخابرات میرفتم و بعد از آن به کارهای هیئت رسیدگی میکردم. البته در خانه همسری دلسوز و همراه داشتم که مدیریت خانه و فرزندانم را به عهده گرفته بود. با اینکه خودش شاغل بود، اما هیچ زمان از چیزی گلایه نداشت و با سختیهایی که در زندگیام بود بهخوبی خودش را وفق میداد.»
خبرنگاری بدون امکانات، سخت، ولی دوستداشتنی
خزاعی داشتن تخصص و علاقه را در کنار استعداد نویسندگی برای خبرنگاری لازم میداند و میگوید: «شک نکنید نظم، برنامهریزی و سختکوشی پایههای اصلی پیشرفت هستند. وقتی این موارد را در زمینهای که به آن علاقهمند هستید به کار بگیرید بیشک در آن زمینه تخصص لازم را هم کسب میکنید. من همواره این نکات را در زندگی کاری و شخصیام مدنظر داشتم و هیچ وقت دچار غرور نشدم و همیشه مطالعه را ادامه دادهام. تصور کنید آن زمان خبرنگاری مانند الان نبود که تجهیزات آماده باشد و امکانات فراوان. ما مجبور بودیم برای تهیه گزارش مطلب را در سه نسخه بنویسیم که بعد از مدتی استفاده از کاربن کار ما را راحتتر کرده بود. بعد هم گزارش به دفتر نمایندگی رسانه مورد نظر ارسال میشد تا آنها برای چاپ به تهران بفرستند. گاهی که عجله داشتیم و امکان سوختن خبر یا گزارشی وجود داشت مجبور بودیم با تلفن گزارش را بخوانیم و فرد آن طرف خط یادداشت کند. خبرنگاری در دوره ما با تمام سختیهایش زیبا و کاری منحصر به فرد بود.»
در نوشتههایم از هیچ تیمی جانبداری نکردم
او که از استادان سبک ورزشینویسی در مشهد است میگوید: «در گذشته مانند الان نبود که تعداد رسانهها زیاد باشد. این مطلب از یک بابت خوب بود، چون همان تعدادی که چاپ میشد گزارشهایی بود که ارزش خواندن داشت. الان که تعداد روزنامههای ورزشی زیاد شده است زردنویسی هم زیاد شده، البته این نکته مثبت را هم به همراه دارد که به دلیل فراهم شدن فضای نوشتن برای تعداد زیادی از افراد، استعدادهای خوبی شکوفا میشوند. از طرفی باید دقت داشته باشیم که کار رسانه پراسترس و حساس است، زیرا وقتی مطلبی چاپ شد دیگر راه برگشت و اصلاح ندارد. یکی از نکاتی که همیشه مدنظر داشتم این بود که در نوشتههایم جانبداری از هیچ تیمی نکنم، هیچوقت هم دچار غرور نشوم. به همین دلیل همیشه گزارشهایم را به فرد دیگری میدادم تا قبل از چاپ آن را بخواند. افرادی هم که ورزشینویسی را از من یاد گرفتند این نکته را در زندگیشان به کار میبرند. مثلا سید هادی فیاضی که از مدیران موفق رسانه است، اولین قدمهای ورزشینویسی را از من یاد گرفت، اما هیچوقت دچار غرور نشد و با اینکه اکنون خودش جزو رسانهایهای موفق کشور است باز هم در موارد مختلف از من مشورت میگیرد و احترام به پیشکسوت را سرلوحه کار خود قرار داده است.»
روزگار بازنشستگی
منزل پدری محمدرضا خزاعی سالیان سال در محله آب و برق بوده و خودش نیز در همین محدوده از شهر زندگی کرده و خاطرات زیادی از روزگار قدیم این محلهها دارد. او که تمام عمرمشغول فعالیت بوده اکنون گاهگاهی دست به قلم میبرد و پیادهروی را هم چاشنی روزهایش میکند. خزاعی با کولهباری از تجربه و خاطره میگوید: «هیچوقت در زندگی دست از مطالعه برندارید. کتاب خواندن همیشه انسان را شاداب نگه میدارد.» برمیخیزد و چند قاب عکس و دستخط قدیمی را که روی دیوار جا خوش کردهاند با دست نشان میدهد و میگوید: «اینها عکس پدرها و پدربزرگها و اجداد من و همسرم هستند. از آنجایی که ما با هم فامیل هستیم اجداد مشترک داریم. این دستنوشتهها، عکسها، کتابهای قدیمی و ظروف عتیقه همگی جزئی از تاریخ خانواده ما را بیان میکنند و برایمان ارزشمندند. من افتخار میکنم که عمری را در مسیر ورزش و فرهنگ قدم برداشتم و سه پسر دارم که هر کدام بهنوعی به جامعه خدمت میکنند.»
فرزندان؛ حاصل عمر
خزاعی سال ۵۴ هنگامی که دانشجوی سال آخر دانشگاه بوده با دختر عمهاش صدیقه خزاعی ازدواج کرده و همسرش که کارمند دانشگاه علوم پزشکی بوده اکنون بازنشسته شده است. حاصل این ازدواج سه فرزند پسر است. پسر اولشان احسان ادامهدهنده کار پدرش است. او که در رشته کارشناسی علوم سیاسی تحصیل کرده، در زمینه ورزش و خبر ورزشی سابقه داشته و هماکنون نیز در رسانه فعال است. ایمان در زمینه کشتی فعالیت داشته و شاگرد چنگیز عامل بوده است. در حال حاضر کشتی را کنار گذاشته و دانشجوی کارشناسیارشد مدیریت بازرگانی، گرایش بیمه است و در همین زمینه نیز در تهران فعالیت میکند. امین پسر آخر هم در تیم نونهالان ابومسلم، زیرنظر مرحوم محمداعظم، فوتبال بازی میکرده است. او که مدرک کارشناسی زیست شناسی و کارشناسیارشد محیطزیست را دریافت کرده، اکنون دوره دکتری سلامت در بحران و بلایای طبیعی را در دانشگاه علوم بهزیستی تهران میگذراند و در یک شرکت هواپیمایی مشغول به کار است.
کارنامه رسانهای
برخی افراد او را به عنوان ورزشینویس در هفته نامههای دنیای ورزش، نخست، ورزش شرق و روزنامه قدس به یاد میآورند. از سال ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۸ به عنوان مسئول صفحه ورزش و دبیر سرویس ورزشی روزنامه قدس مشغول به کار بوده است. در این سالها او با روزنامه اطلاعات، اطلاعات هفتگی، دانش و ورزش، نشاط، ایران ورزشی، روز ورزش، نخست، شهرآرا، ورزش شرق، رادیو ورزش، رادیو مشهد و گروه ورزش سیمای خراسان همکاری داشته است.
او از ورزشینویسان تخصصی هندبال است که حدود ۳۸ سال است در این زمینه مینویسد. علاوه بر فعالیتهای ورزشی تحصیلات عالی را در مؤسسه عالی آموزش ارتباطات تهران (دانشکده مخابرات سابق و دانشگاه خواجه نصیر فعلی) ادامه داده است. از شروع به کارش در اداره مخابرات در سال ۵۷ تا ۳۲ سال بعد که بازنشسته میشود همزمان در چند حوزه دیگر از جمله هیئتهای هندبال سبزوار و خراسان به عنوان دبیر، هیئت تنیس روی میز استان به عنوان رئیس و سرویس ورزشی روزنامه قدس به عنوان دبیر فعالیت میکرد. او عضو انجمن ورزشینویسان کشور و هیئت مؤسس انجمن خبرنگاران و عکاسان ورزشی خراسان نیز هست. به دلیل فعالیتهایش و همچنین به عنوان پیشکسوت هندبال از او بارها تجلیل شده و از سوی معاونت تربیتبدنی شهرداری مشهد و شهرداری منطقه ٩ نیز به پاس زحمتهایش به عنوان فعال رسانه، لوح افتخاری به او اهدا شده است.
کارنامه ورزشی
خزاعی جزو اولین بازیکنان هندبال شهرمان بوده و بیش از ۵۰ سال است در زمینه ورزشی فعالیت دارد. این ورزشکار پیشکسوت شهرمان سِمتهای مختلفی در ورزش داشته است. او دبیر هیئت هندبال سبزوار، دبیر هیئت هندبال خراسان، مشاور و عضو هیئت رئیسه هندبال استان، مشاور فدراسیون هندبال کشور و درسالهای ۱۳۷۷ تا ۱۳۷۹ رئیس هیئت تنیس روی میز استان خراسان بوده است. سال ۱۳۷۹، دوره مدیریت ورزشی را زیر نظر فدراسیون جهانی تنیس روی میز و در تهران گذرانده است.
سال ۱۳۸۶ رئیس هیئت هندبال مشهد بود. سال ۱۳۷۳ به عنوان سرپرست تیم هندبال «کارتن مشهد» مقام سوم باشگاههای کشور را کسب کرد. در همین سال با سمت مربی و سرپرست تیم امید خراسان در کرمان عنوان چهارم کشور را به دست آورد و سال ۱۳۸۶ به عنوان سرپرست تیم هندبال خراسان رضوی در اولین المپیاد کشور این مقام را در حضور ۳۰ تیم تکرار کرد. سال ۱۳۸۳ سرپرست تیم هندبال ثامن مشهد، سال ۱۳۸۷ سرپرست تیم ابومسلم سبزوار و سال ۹۱ سرپرست تیم هندبال ثامن الحجج (ع) مشهد در لیگ برتر شد که مقام دوم باشگاههای کشور را به دست آورد. در طول این سالها به همراه تیم ملی و تیمهای باشگاهی به ژاپن، چین، جمهوری آذربایجان و جمهوری ترکمنستان سفرکرد. در سال ۱۳۹۳ به دعوت فدراسیون جهانی هندبال، به عنوان خبرنگار برای حضور در بیست و چهارمین دوره مسابقات هندبال قهرمانی مردان جهان به دوحه قطر رفت. سال ۱۳۹۱ به عنوان مسئول روابط عمومی هیئت فوتبال خراسان رشته ورزشی فعالیت کرد.