صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

تنهاییِ عبرت‌انگیز ِحکیم

  • کد خبر: ۶۷۴۱۲
  • ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۰:۵۰
سید ابوطالب مظفری - پژوهشگر و منتقد ادبی افغانستانی

حکیم توس در میان شاعران زبان فارسی از جهات بسیاری بی‌همال است، ازجمله در تنهایی. شاید بتوان اندکی ناصرخسرو قبادیانی را به او مانند کرد، اما نه در همه جهات. به قول سهراب سپهری باید گفت که چه اندازه تنهایی او بزرگ است. اشاره به سه ساحت از این تنهایی بشکوه، موضوع این یادداشت کوتاه است.

 

الف.حافظ وقتی به ساختار جادویی غزلش دست یافت، دست‌کم شش قرن، غزل قبل از خودش را پشت سر داشت. بنابراین او در یک مسیر آماده و روشن قدم می‌زد. این وضعیت بیشتر شاعران بزرگ ما را شامل می‌شود. دشوار است تو در بنایی که قصد برافراختن آن را داری، هم مصالح کار را گرد‌آوری، هم نقشه بنا را بکشی و هم ساختمان آن را برآوری. این مهمی بود که حکیم فردوسی در خلق شاهنامه تجربه کرد. گفته شده است که قبل از ایشان شاعرانی چه به نثر و چه به نظم و از جمله دقیقی در ژانر حماسه داستان‌هایی ساخته و پرداخته بوده‌اند، ولی همه می‌دانیم که بسیاری از این‌ها اقبال ماندگاری نیافت و آنچه از منظومه دقیقی ماند، چه از جنبه صورت و چه ماده کار، نمی‌توانست الگوی درخوری برای فردوسی باشد تا با تکیه بر تجربه‌های زبانی، ساختاری و فکری ایشان حرکت کند.

 

از این گذشته، این‌ها با اندک فاصله زمانی در شمار معاصران شاعر به حساب می‌آمدند و از جنبه‌های مختلف هنری نمی‌توانسته‌اند چشم‌اندازی برای فردوسی ترسیم کنند. بنابراین فردوسی در ریختن بنای بزرگ شاهنامه شاعری تنهاست. چه مایه شجاعت و قدرت می‌طلبد که کسی به چنین قمار بزرگی دست یازد؟ قماری که در آن نه‌تنها همه دارایی، بلکه عمرش را نیز دربازد.

 

ب. بعد دیگر و مهم‌تر تنهایی فردوسی دوره‌ و عصری است که به سرایش شاهنامه اهتمام می‌ورزد. دورانی که همه به انحای مختلف، به کیش جدید تقرب می‌جویند و تظاهر می‌کنند. سعی قدرت‌های محلی و دانشمندان بر این است که راهی برای نزدیک‌شدن به دستگاه خلافت عباسی پیدا کنند. حتی گردن‌کشانی چون محمود غزنوی نیز از این تلاش بی‌نیاز نیستند. در چنین زمان و زمانه‌‌ای دهقانی در توس بر خلاف گفتمان رایج زمانه، به راهی کاملا متفاوت و شبهه‌انگیز می‌رود و تن به تهمت‌های گوناگون می‌سپارد تا جهان آرمانی خودش را بسازد.

 

همه خطرها و بی‌مهری‌ها را به جان می‌خرد، اما دست از هدفش برنمی‌دارد. هرکس که اندکی با روح این کار آشنایی داشته باشد، می‌فهمد که شاهنامه حکیم توس برکنار از مفاهیم توحیدی و اخلاقی آن که با دین اسلام هم‌آوایی دارد، از لحاظ درون‌مایه و ساخت و پرداخت در مقابل هژمونی بود که سال‌های سال به نام خلافت اسلامی در سرزمین بزرگ ایران سایه گسترده بود. این شاهان دادگر و این قهرمانان نستوه همگی الگوهای آرمانی بودند که در برابر سازوبرگ ساخته و پرداخته‌شده خلافت قد برمی‌افراشتند و آن‌ها را به چالش می‌کشیدند. و بسیار زیرک بود محمود غزنوی که به این لایه پنهان از شاهنامه وقوف یافت و نتوانست یا نخواست با چنین متنی همراه شود.

 

ج. وجه دیگر تنهایی فردوسی هم به وارثان ایشان برمی‌گردد. مردمانی دور از بزرگ‌اندیشی و گرفتار در چنبره کوته‌نگری و روزمرگی. فردوسی در شاهنامه کل جهان داد‌خواه و راست‌کردار را ایران می‌خواست در مقابل دیوان و ددان، اما ما...؟ حکیم در این جنبه نیز تنهایی عمیق دردناکی را تجربه می‌کند. پرداختن به این جنبه مجال بیشتری می‌طلبد.

 

این یادداشت در ویژه‌نامه «سرو هزار ساله» به مناسبت روز بزرگداشت حکیم ابولقاسم فردوسی منتشر شده است

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.