علی کاظمی با ساخت دستگاهی در حوزه صنعت خودروسازی علاوه بر دریافت عنوان برتر استان، در جلوگیری از هدررفت سرمایههای کشور نقش مؤثری داشته است
رضا ریاحی | شهرآرانیوز؛ از کودکی بچه کنجکاوی بود و دوست داشت از هر اتفاقی که در اطرافش میافتد سردر بیاورد. به همین دلیل غیرممکن بود که موضوع یا وسیلهای توجهش را جلب کند و او به سراغش نرود. موارد زیادی پیش میآمد که وسایل برقی منزل مثل جاروبرقی، کنترل تلویزیون و تلفن را برمیداشت و با پیچگوشتی و انبردست به جانشان میافتاد تا بلکه از اجزای سازنده و چگونگی عملکردشان آگاه شود.
علی کاظمی بزرگتر که شد به آرزوی دوران نوجوانی خود رسید و با رتبه ممتاز ۸۰۰ در کنکور سراسری، در رشته مهندسی مکانیک دانشگاه فردوسی پذیرفته شد و مدرک کارشناسی و کارشناسیارشد خود را از این دانشگاه معتبر دریافت کرد، ولی روزگار تقدیر تلخی برایش رقم زده بود و به فاصله چند سال پدر و مادرش را از دست داد.
واقعیت ناگواری بود، اما علی دوباره بلندشد و گامهای خود را در راه رسیدن به موفقیت استوارتر برداشت. او که در محله مجیدیه سکونت دارد از مهندسان برجسته یکی از هلدینگهای ساخت قطعات خودرو است و در طراحی و ساخت دستگاههای جدید که در چرخه تولید مؤثر است، نقش مؤثری را ایفا میکند. او تاکنون دوبار در سالهای ۹۶ و ۹۹ به عنوان گروه کار برتر استان خراسان رضوی دست یافته است. خیلی از اطرافیانش به او گفتهاند که زندگیاش چقدر شبیه جواد جوادی، شخصیت اول سریال بچه مهندس، است.
عشق مهندسی از کودکی
دنیای کودکی برای خیلی از بچههای دهه شصتی در توپ پلاستیکی و تیر دروازههای آجری خلاصه میشد. اما حکایت علی متفاوت است، پسربچهای خلاق، مبتکر و عاشق ساختن و نوآوریهای جدید. او برای اولین بار در نهسالگی با وسایلی همچون شیشه مربا، اسپری رنگ، لامپ، کمی سیم و چند عدد برچسب یک چراغ خواب کوچک برای خودش دست و پا میکند. بزرگتر که میشود به سراغ کیتهای آموزشی میرود و با مونتاژ قطعات و لحیمکاری، وسایل الکترونیکی نظیر دستگاه ضبط و پخش صدا، دزدگیر، فرستندههای رادیویی و... را میسازد: «از کودکی عاشق مهندسی بودم، هرچه که در اطرافم بود تغییر میدادم تا کارایی بهتری داشته باشد، به عنوان مثال در نوجوانی دوچرخه ساده خودم را به دوچرخه دندهای تبدیل کردم و یا شیشههای خودرو پراید پدرم را که بهطور دستی بالا و پایین میشد به شیشه بالابرهای برقی مجهز کردم. اصلا سرم درد میکرد برای کارهای اینچنینی، وقتی وارد دبیرستان شدم تصمیم من برای ادامه تحصیل در رشته مکانیک قطعی بود و برای دست یافتن به این آرزو و قبولی در یک دانشگاه معتبر دو سال شبانهروز درس خواندم.»
راهاندازی گروه علمی و پژوهشی در دانشگاه
جوان مبتکر و آیندهدار ساکن محله مجیدیه در کنکور سراسری سال ۱۳۸۲ شرکت کرده و با رتبه ممتاز ۸۰۰، در رشته مکانیک دانشگاه فردوسی پذیرفته میشود. او دراین دوره به همراه سایر دانشجویان یک گروه علمی و پژوهشی را برای ثبت ایدههای برتر و اختراعات در دانشگاه راهاندازی کردند و برای اولین بار آزمایشگاه مایکرو و نانو فلوئیدیک را برای بررسی پدیدهها در ابعاد میکرونی تجهیز کردند. علی پس از اتمام دوره کارشناسی در کنکور سراسری کارشناسیارشد نیز شرکت کرده و با کسب رتبه عالی ۱۳۰، تحصیلات خود را در رشته مکانیک «گرایش تبدیل انرژی» دانشگاه فردوسی ادامه میدهد. او در طول این سالها چندین و چند مقاله علمی معتبر را در ژورنالهای مشهور رشته مکانیک به چاپ رسانده است و با نمره پایاننامه ۲۰ از دانشگاه دانشآموخته میشود: «افتخار میکنم که دوره کارشناسی و کارشناسیارشد را در دانشگاه فردوسی سپری کردم و از محضر بزرگانی همچون «دکتر محمد پسندیده فرد» و «دکتر حمید نیازمند» که از استادان برجسته علم مکانیک هستند، بهره بردم. در طول این سالها بر روی مقالات پژوهشی مختلفی از جمله «بررسی عددی و تجربی پدیده اختلاط در انواع میکرومیکسرها»، «بررسی عددی و آزمایشگاهی سیستم خنک کاری نقاط داغ مدارات الکترونیک با استفاده از پدیده الکترووتینگ» و «مدلسازی عددی و تحلیل انواع سیستمهای سوخت و احتراق صنعتی و نیروگاهی» کار کردم که برخی از آنها در ژورنالهای معتبر «science direct» و «Elsevier» به چاپ رسید. بابت کار بر روی مقالات پژوهشی و البته نمره عالی پایاننامه، پذیرش دو دانشگاه معتبر اروپایی را دریافت کردم که بابت مشکلات خانوادگی هرگز میسر نشد.»
پدرم و مادرم رفتند، اما من ماندم!
فرقی نمیکند، او هم مثل هزاران جوانی است که کنارمان زندگی میکنند. زندگی ۳۷ ساله علی هم با ترس، عشق، ناکامی، عاطفه، شکست و پیروزی، هراس و تردید تنیده شده است، اما او جسورتر از این حرفهاست که بخواهد شکست را باور کند حتی اگر دنیا، لذت بودن در کنار پدر و مادرش را از او دریغ کند: «۲۴ ساله بودم که مادرم بعد از سه سال دست و پنجه نرم کردن با بیماری سرطان از دنیا رفت، بااینکه همیشه شاگرد اول دانشگاه بودم، اما دوره ۴ ساله کارشناسی را در ۶ سال به اتمام رساندم چراکه دو سه سالی را درگیر دوا و درمان مادرم بودم. هنوز داغ مادر در سینهام سنگینی میکرد که پدرم مریض شد، او هم رفت و من در ۳۰ سالگی از نعمت داشتن پدر و مادر محروم شدم. بعد از این اتفاقات تلخ دیگر پای رفتن نداشتم، بااینکه کلی زحمت کشیدم تا بورسیه تحصیلی چند دانشگاه معتبر اروپایی را به دست آورم، اما دیگر بیخیال مهاجرت شدم، نمیتوانستم خواهرم را تنها بگذارم، «عطیه» بعد از پدر و مادرم تنها کسی بود که برای من مانده بود.»
معلمی در دوران دانشجویی
فوت پدر و مادر شوک روحی سنگینی برای علی درپی داشت، اما گامهای او در مسیر موفقیت، استوارتر از آنی بود که حتی داغ به این بزرگی، مانعی برایش باشد. او نیاز داشت برای گذران زندگی کار کند و باتوجه به تخصص و علمی که داشت، معلمی در دسترسترین راه برای درآمدی هرچند اندک بود: «بعد از فوت پدر و مادرم، مدتی گوشهگیر شده بودم، دست و دلم به هیچ کاری نمیرفت، اما یک روز که خاطرات گذشته را مرور میکردم، یادم آمد از سفرههای «حضرت ابوالفضل (ع)»، «ختم انعام» و «بیبی سهشنبه» که مادرم برای قبولی من در دانشگاه نذر کرده بود. دریافتم که هیچ چیز غیر از ادامه موفقیت روح مادرم را شاد نمیکند. این شد که تردید را کنار گذاشتم و شروع کردم به تدریس، از کلاس خصوصی دانشآموزان پشت کنکوری بگیر تا کلاسهای درس دبیرستانهای مشهد و حتی دانشگاههای غیرانتفاعی و علمی کاربردی. دوست نداشتم به گوشهنشینی و چهکنم چهکنمهای جوانهای دانشآموخته از دانشگاه و بیکار مبتلا شوم. همیشه سعی کردم دستم در جیب خودم باشد و معلمی این امکان را در دوران دانشجویی برایم فراهم میکرد.»
آشنایی با پدر صنعت خراسان
این دانشآموز و دانشجوی موفق و ممتاز، سال ۱۳۹۱ با مرحوم ایرج یزدانبخش که ید طولایی در صنعت قطعهسازی خودرو دارد، آشنا میشود. علی کاظمی معتقد است این آشنایی که در جلسات انجمن مهندسان مکانیک ایران (شعبه خراسان) به وقوع پیوست، نقطه روشن زندگی کاری او بوده است: «بعضیها معتقد هستند که شانس یکبار در خانه آدم را میزند. اگر از من بپرسید میگویم بزرگترین شانس زندگی من آشنایی با مرحوم ایرج یزدانبخش است که خیلیها از ایشان به عنوان پدر صنعت خراسان یاد میکنند، آشناییای که در جلسات انجمن مهندسان مکانیک ایران (شعبه خراسان) اتفاق افتاد و من در آن سالها، در عین جوانی به عنوان دبیر انجمن انجام وظیفه میکردم. مدتی بعد از آشنایی، مرحوم یزدانبخش از من دعوت کردند که به عنوان مسئول واحد فنی در هلندینگ ساخت قطعات خودرو فعالیت داشته باشم. واحدی که علاوه بر نگهداری و تعمیر دستگاهها و بهروز کردن خطوط، وظیفه طراحی و ساخت ماشینآلات جدیدی که در چرخه تولید مؤثر باشد را هم در دستور کار دارد. برای من که از کودکی عاشق ساختن، ابداع و تجربیات جدید بودم این کار رؤیایی بود که برآورده شد.»
طرحی برای بحران کمآبی
درباره مرحوم ایرج یزدانبخش شنیدهایم که کارکنان کارخانه را به دید سرمایه نگاه میکردند، نه ابزار کاری که امروز هستند و فردا نیستند. در نظام مدیریت او همه کارکنان، از نگهبانان کارخانه گرفته تا مدیران ارشد میتوانند در افزایش بهرهوری و بالابردن راندمان کاری مجموعه اظهارنظر کنند. در سایه همین توجه، سید علی کاظمی با ارائه طرحهایی در حوزه صنعت و راهکارهای متعدد بهینهسازی مصرف انرژی به همراه زیر مجموعه اش، به عنوان «گروه کار نمونه استان خراسان رضوی» درسال ۱۳۹۶ از سوی سازمان صنعت و معدن استان برگزیده میشود: «این موضوع برمیگردد به پدیده خشکسالی که در ۵ سال گذشته گریبان صنعت خراسان را گرفته است. درآن سال با انجام پروژههای متعددی از جمله تجهیز فیلتراسیون تصفیهخانه و امکانات جدیدی که بهطور «اسمز معکوس» به سیستم آبرسانی مجموعه اضافه شد، موفق شدیم تا ۷۰ درصد در آب مصرفی کارخانهجات زیرمجموعه خودمان صرفهجویی کنیم.
در این روش آب با فشار از میان غشایی گذرانده میشود که نیترات و سایر مواد معدنی و بسیاری از مواد شیمیایی و میکروارگانیسمها (عمدتاً باکتریها) را حذف میکند. نیم تا دو سوم آب پشت این غشا باقی میماند که به عنوان آب پسمانده دور ریخته میشود. میتوان پسماند خروجی را دوباره به سیستم بازگرداند تا در مصرف آب صرفهجویی شود. با اجرای این پروژه و حل معضل بحران آب که به عنوان طرح نمونه استانی در بخش صنعت برگزیده شد، برخی از خطوط تولید که بابت کمآبی در شرف تعطیلی بودند بار دیگر به چرخه تولید بازگشتند.»
ساخت دستگاهی با یکسیام قیمت!
کمتر صنعتگری است که در سالهای اخیر ضربه سنگین تحریمها بر اقتصاد ایران را لمس نکرده باشد. شاید این یک شعار کلیشهای باشد، اما گاهی اوقات همین تحریمها و تهدیدها که واردات برخی کالاهای اساسی را به داخل کشور ممنوع کرده است، فرصت عرض اندام را برای جوانانی به وجود میآورد که با هوش و ابتکار و ابداع خود، برخی کالاهای اساسی صنعتی را شبیهسازی و بومیسازی میکنند. همانند این اتفاق را سید علی کاظمی و دوستانش در شرکت محل کارشان تجربه کردهاند: «در خودرو پیچهایی باعنوان «پیچهای ایمنی» وجود دارد که با یک گشتاور، نیروی دورانی و زاویه مشخص به بدنه خودرو مونتاژ شده است. تا همین یکی دو سال قبل دستگاهی از کشور ایالات متحده آمریکا برای اندازه گیری این نیرو وارد میشد که با قیمت ارز امروز هزینهای بالغ بر ۶ میلیارد تومان را بر دوش صنعتگر تحمیل میکرد. کار این دستگاه امتحان «پیچهای ایمنی» است که بر روی قطعه مورد نظر مونتاژ شده و به ما میگوید که هر پیچ با چه گشتاوری و تحت چه زاویهای سفت شده است. در حقیقت این دستگاه تأییدیهای است که پیچها با شرایط استاندارد در جای خود قرار گرفته باشد.
در حال حاضر این دستگاه که باعنوان پروژه «نات رانر» نامگذاری شده و واردات آن در شرایط تحریم بسیار دشوار و حتی غیرممکن است، توسط علی کاظمی و گروه زیر مجموع ه اش در ایران ساخته شده و این قابلیت را دارد که با ایجاد گیربکس ترکیبی و همچنین سیستم کنترلی پیشرفته که از قطعات روز دنیا استفاده شده است، همزمان با سفت کردن پیچها، گشتاور و زاویه را اندازهگیری کرده و چنانچه در حد استاندارد نباشد، بارکد خروجی ارائه نشده و دستگاه به صورت خودکار پیچها را باز کرده و قطعه را از چرخه تولید خارج میکند. امتحان این دستگاه صد درصدی است و هیچ گونه خطایی ندارد، در ضمن تأکید میکنم که در اجرای این پروژه مهندسی معکوس نشده، چراکه طراحی جدیدی برای دستگاه در نظر گرفتیم و این قابلیت را دارد که بهطور آنلاین، دیتا و آمارهای چندسال قبل را هم ثبت کرده و درصورت نیاز رصد کند. از همه جالبتر هزینه ساخت دستگاه در ایران است که مبلغی در حدود ۲۰۰ تا ۲۵۰ میلیون تومان برای آن هزینه شده، یعنی یک سیام قیمت دستگاههایی که وارد ایران شده است. ساخت این دستگاه از مراحل تهیه طرح تا امتحان موقت در حدود یکسال طول کشید و چندین تن از دوستانم از جمله مهدی بدری، سجاد گلستانی، شهلا ضرابی، رضا شریفی، اسماعیل نظامیمقدم، امین درگاهی و ناصر صداقت در ساخت پروژه «نات رانر» من را یاری کردند. شکر خدا این ابداع جدید هم مورد استقبال قرار گرفت و به عنوان کارگروه نمونه استان خراسان رضوی در سال ۱۳۹۹ برگزیده شد.»
اهمیت کمیته نظام پیشنهادات
تشکیل کمیته نظام پیشنهادات یکی از ایدههای اصلی دانشبنیان آقای یزدانبخش در عرصه مدیریت بود. ایشان اعتقاد داشتند که همه کارکنان در قبال مجموعه مسئول هستند و باید برای بهبود روشها، کاهش ضایعات و افزایش بهرهوری پای کار باشند: «مرحوم آقای ایرج یزدانبخش در کمیته نظام پیشنهادات یک بازی برد برد را تعریف کردند. براین اساس، هرکدام از کارکنان کارخانه که پروژهای را پیشنهاد میکردند، سود سالانه آن محاسبه و ۱۰ درصد این سود در همان ماه اول و حتی قبل از اجرایی شدن پروژه، به حساب پیشنهاددهنده واریز میشد. همین موضوع بر رونق بازار پیشنهادات افزوده و ماههایی اتفاق میافتاد که پاداش مشارکت بعضی کارکنان از حقوق و مزایای ماهیانه آنها هم بیشتر میشد. ایدههای بچهها از موضوعات پیش پاافتاده مثل تعویض واشر آب دستشوییها شروع میشد و تا بومیسازی بعضی مواد اولیه خطوط تولید برای کاهش واردات و یا تغییر در جانمایی دستگاهها برای صرفهجویی در واحد سطح پیش میرفت. در حال حاضر هم برپایی نظام پیشنهادات میتواند یک حسن برای جامعه صنعت کشور باشد، چرا که هر سال که جشنواره انتخاب کارگران و کارگروههای نمونه استان و کشور برگزار شود، کلی ایدهناب و فکر اجرایی برای ارائه به وزارت کار بر روی میز صنعتگران قرار میگیرد.»
جلو مهاجرت نخبهها را بگیرید!
ساکن محله مجیدیه از عملکرد مدیران درباره بیتفاوتی به مهاجرت بیش از حد نخبهها از کشور گله میکند. او معتقد است که اگر قرار باشد محله و شهر و کشور، جانی تازه بگیرد و به دنبال ایدههای تازه و نو باشیم، باید جلو مهاجرت نخبهها و جوانان را گرفت: «از من که گذشت، اما بسیاری از دوستان همدوره من در دانشگاه فردوسی، امروز در بهترین دانشگاههای دنیا مشغول تحصیل هستند و علاوه بر کسب علم و دانش، حقوق ماهیانه هم دریافت میکنند که اصلا مبلغ کمی نیست. این یعنی یک دانشجوی نخبه فقط باید همه هوش و حواس خود را به تحصیل، تدریس، ابتکار و اختراع معطوف کند و ذهن او از سایر مشغلههای زندگی آسوده باشد. فرار نخبهها از کشور، دو نوع ضرر به دنبال دارد؛ یکی خروج سرمایه انسانی که نیروی دارای دانش، مهارت و تخصص را شامل میشود و دیگری از بینرفتن سرمایهای است که صرف پرورش آن فرد شده؛ تربیت نیروی انسانی از دوران دبستان تا زمان دانشآموختگی هزینهای برای کشور دارد که با رفتن او این سرمایه هم از دست میرود.»
جواد جوادی یا علی کاظمی!
جوان مخترع و بااستعداد مشهدی عاشق شخصیت جواد جوادی است. چهره اول سریال «بچه مهندس» که با پشتکار و تلاش خود به آرزوهایش در زندگی دست پیدا میکند: «خیلی از دوستها و فامیل من را با اسم بچه مهندس میشناسند. البته او از من خیلی بااستعداتر است، اما وجوه مشترک زیادی هم داریم. هر دو در برههای از زندگی پدر و مادر خود را از دست دادهایم. در رشته مهندسی مکانیک تحصیل کردهایم، سازنده و مبتکر هستیم و دنیای ما با چالشها و پستی بلندیهای زیادی همراه بوده است. این را هم باید بگویم که ما در اطرافمان خیلی «جواد جوادی» داریم که به آنها نپرداختهایم. شاید او قطرهای از یک دریا باشد. اگر نگاه را دقیقتر به جامعه معطوف کنیم میتوان خیلی از این جوانان را پیدا کرد که با این شرایط کار کردند، رشد کردند و توانستند به موقعیت و موفقیتهای زیادی برسند.»