صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

درباره کتاب «سن پترزبورگ موزیکانچی دارد» به قلم علی اکبر شیروانی

  • کد خبر: ۶۸۷۷۹
  • ۰۸ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۰:۳۳
 علی اکبر شیروانی نویسنده اهل اصفهان، سفرنامه‌هایی با عنوان مجموعه «تماشای شهر» دارد که در هر جلد از میان گزیده سفرنامه‌ها نگاه ایرانی به هویت یکی از شهر‌های دور را ترسیم می‌کند.  کتاب «سن پترزبورگ موزیکانچی دارد» چهارمین جلد از مجموعه «تماشای شهر» است که این شهر را به روایت مسافران دوره قاجار توصیف کرده است.

شاهیان | شهرآرانیوز - علی اکبر شیروانی نویسنده اهل اصفهان، سفرنامه‌هایی با عنوان مجموعه «تماشای شهر» دارد که در هر جلد از میان گزیده سفرنامه‌ها نگاه ایرانی به هویت یکی از شهر‌های دور را ترسیم می‌کند.  کتاب «سن پترزبورگ موزیکانچی دارد» چهارمین جلد از مجموعه «تماشای شهر» است که این شهر را به روایت مسافران دوره قاجار توصیف کرده است.


شیروانی در سال ۱۳۹۵ مدیریت گروه پژوهش سفرنامه نشر اطراف را بر عهده گرفت که حاصل چندین ماه کار تحقیقاتی این گروه با دبیری و ویراستاری او در شکل مجموعه پنج جلدی «تماشای شهر» منتشر شده است. در این مجموعه نخستین تصویر‌ها و گزارش مسافران قاجاری از پنج شهر از میان سفرنامه‌های موجود به شکل ویراستاری و دبیری شده کنار هم قرار گرفته اند.


«پاریس از دور نمایان شد»، «آسمان لندن زیاده می‌بارد»، «قهوه‌ی استانبول نیکو می‌سوزد»، «سن پترزبورگ موزیکانچی دارد» و «بمبئی رقص الوان است» عناوین پنج جلد این مجموعه هستند که در سال ۱۳۹۶ نشر اطراف آن را منتشر کرده است


کتاب «سن پترزبورگ موزیکانچی دارد» شش بخش دارد که هر کدام از این بخش‌ها با روایت یکی از مسافران دوره قاجار است. در بخش مربوط به سفرنامه ناصرالدین شاه توجه او به مکان‌های فرهنگی و نماد‌های هنری از نکات جالبی است که به چشم می‌آید.


صاف، مثل یخ توچال البرز

سال ۱۲۵۲ خورشیدی ناصرالدین شاه قاجار برای نخستین بار به اروپا می‌رود و نخستین سفرش به سن پترزبورگ، یکی از شهر‌های مهم روسیه بعد از کلان شهر مسکو را آغاز می‌کند.


ناصرالدین شاه، جزئیات سفرش به اروپا را به کمال بیان می‌کند: «رودخانه نیوا از سمت شمال سن پترزبورگ به طرف ما بین جنوب و مشرق جاری و خیلی رودخانه عظیمی است که کشتی بخار بزرگ در آن کار می‌کند. هر روز پارچه‌های یخ زیاد مانند کوه از شمال می‌آورد که بسیار صاف و خوب مثل یخ توچال البرز است. می‌گویند آب نیوا سالم نیست. امپراتور هم ما را از آشامیدن آن منع کردند.

 

یک طرف رودخانه عمارتی است که منزل ماست و طرف مقابل قلعه کهنه است که در ایام پطر کبیر ساخته اند. کلیسایی در وسط قلعه است مناره و میل بلندی از طلا دارد مقبره سلاطین روز در آنجاست. کوچه‌های سن پترزبورگ با گاز روشن می‌شود».


او به غیر از بیان شرح حال و توصیف جزئیات مکان‌هایی که می‌رود، به افراد نیز به وضوح اشاره می‌کند و آن روزگار را که اعلی حضرت امپراتور الکساندر دوم پادشاه کل ممالک روسیه با کمال گرمی و دوستی آن‌ها را پذیرفتند را مقابل دیدگان مخاطب می‌آورد.


توصیف تماشاخانه مسکو

در میان توصیف‌هایی که ناصرالدین شاه از دیدار‌ها و خورد و خوراک‌ها دارد، به تشریح مکان‌های فرهنگی آن دوره در روسیه نیز اشاره می‌کند و آن‌ها را از قلم نمی‌اندازد: «مقارن غروب اعلی حضرت امپراتور منزل ما آمده به اتفاق در کالسکه نشسته به تماشا خانه رفتیم. دم در تماشاخانه پیاده شده از پله زیادی بالا رفتیم. در لژ رو به روی سن نشستیم. در این لژ امپراتور، من، ولیعهد، زوجه ولیعهد، گراندوک کنستانتین و خانواده سلطنتی بودیم. سطح تماشاخانه از صاحب منصب و ژنرال و ... پر بود.

 

این تماشاخانه ۶مرتبه دارد. همه مراتب پر از زن و مرد بود. شاهزادگان ایرانی و سایر ملتزمین هم بودند. چلچراغی که در وسط آویخته بودند با گاز روشن می‌شد. خیلی خوب می‌سوخت، اما تماشاخانه مسکو بزرگ‌تر و بازیگرانش بهتر از اینجا بودند «توجه به مجسمه‌های شهری و وسایل موسیقی ناصرالدین شاه با قلمش، خواننده امروز را به سال ۱۲۰۰ خورشیدی می‌برد و پایان یک روز گردش در شهر و بازگشت به محل اقامتش را این طور توصیف می‌کند: «کالسکه رو حاضر شد. در آن نشسته در شهر گردشگری کردیم. از نزدیک مجسمه امپراتور نیکلا که از چُدن ریخته اند گذشتیم. بسیار مجسمه بزرگی است روی اسب قرار داده اند. مقابل کلیسای اسحاق است. کلیسای اسحاق هم از بنا‌های بسیار عالی است و تماما از سنگ. گنبدش مطلا و ستون‌های سنگ سماق قطور بلند در اطراف آن زیاد است».


اشاره به روابط دیپلماتیک، توجه به آب وهوا و حتی بلندی روز در نوشته‌های ناصرالدین شاه موج می‌زند. او در جایی از خاطرات سن پترزبورگ می‌نویسد: «امشب باید جایی برویم در همین عمارت که امپراتور و امپراتوریس هستند. اینجا، چون روز خیلی دراز است صبح ریشم را می‌تراشم، برای شب هم که باید با امپراتور به جایی برویم عصر ریشم را می‌تراشم. روزی دوبار ریش می‌تراشم و تا عصر ریشم درمی آید. خیلی خنده دارد. این تماشاخانه در همین عمارت واقع است از این اتاق ما که تالاری است و نگاه به رودخانه نیوا می‌کند، تا آن تماشاخانه سه اتاق است و این تماشاخانه مخصوص این عمارت و کاترین ساخته است بسیار تماشاخانه خوبی است».


او به وسایل موسیقی که در تماشاخانه می‌بیند نیز اشاره می‌کند از جمله کمانچه‌های بسیار بزرگ: «باقی همه کمانچه کوچک است، اما کمانچه‌ها شبیه به تار ایران است پهن تر- با تیرکمانچه کش می‌زنند.»


او در پایان سفر به سن پترزبورگ می‌نویسد: «امروز ان شاء ا... تعالی از راه ویلنا که شهر روس و کونیگسبرگ که شهر پروس است باید به آلمان و پروس برویم. باز همه جای صحرا سبز و خرم و جنگل سرو و کاج و ... بود. هر چه می‌رفتیم هوا روبه گرمی می‌گذاشت، درخت‌های اینجا‌ها شکوفه و برگ داشت.»

 

 

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.