از بس درباره سیاست و حکومت مینویسیم، فراموش میکنیم که بخشی از مشکلات مردم که مهم نیز هستند، به خودشان مربوط است و باید برای آنها نیز فکری کرد. دست برقضا دراینزمینه فرهنگسازی پاسخ میدهد. برای رفع و کاهش فساد باید ساختارها را تغییر داد و مقرارتزدایی کرد و...، اما برای امور شخصی و خانوادگی باید به فرهنگ عمومی و اصلاح آن نیز پرداخت. چند روز پیش رشتهتوییتی خواندم که خانمی درباره یک خانم دیگر نوشته بود. زنی که سالها پیش همسرش فوت میکند و او را با ۲ فرزند دختر و پسر تنها میگذارد. او با پشتکار و کوشش فراوان ۲ فرزند خود را بزرگ میکند و آنها به دانشگاه میروند و زندگی مستقلی پیدا میکنند. اما این خانم هنوز در سنی است که میتواند ازدواج کند؛ میان ۵۰ و ۶۰ سال.
پسرعمویش که او نیز همسرش را از دست داده و اکنون بدون همسر است، از او درخواست ازدواج میکند؛ پسرعمویی که از هر نظر تأییدشده است و ۲ طرف به هم احترام میگذارند و بههم علاقه دارند. طبیعیترین کار ممکن ازدواج این ۲ نفر است. همه باید خوشحال باشند، اما در این میان آقاپسر مخالفت میکند؛ گویی که ازدواج مادرش نوعی توهین یا گناه محسوب میشود. مادر نیز به هر دلیلی نظر پسرش را میپذیرد و به خواستگارش پاسخ منفی میدهد.
بیگمان، این نوع افراد که بهدلیل ذهنیتهای غلط و نپذیرفتنیشان، حقوق دیگران را ضایع میکنند و حق زندگی آبرومند و لذتبخش را از آنان سلب میکنند، در جامعه ایران کم نیستند. چگونه یک نفر به خود حق میدهد که بدیهیترین حقوق چنین مادری را بهدلیل وجود افکار جاهلی نادیده بگیرد؟ افکاری که در فرهنگ اسلامی نیز نهی شده است. این احساس مثلا غیرت (!) از کدام منبع مبتذل فرهنگی تغذیه میکند؟ بهجای آنکه خودشان برای بهبود زندگی مادرشان کمک کنند، مانع آن نیز میشوند. این رفتارهای ناروا را باید محکوم کرد. همانطور که اقدامات رسمی علیه زنان را محکوم میکنیم، باید با اقدامات فرهنگی و عصبیتهای جامعه علیه زنان نیز به مقابله برخاست.
مادری که عمر خود را صرف بزرگکردن فرزندانش کرده است، نباید تا این حد بیاختیار و بیحقوق شناخته شود. نگاه مردسالار بر جامعه ایران هنوز قوی است. زنان این جامعه بیش از آنکه از طرف حکومت و قوانین محدود شوند، از سوی فرهنگ مردسالار و سلطهجو و متأثر از فرهنگ و ارزشهای جاهلی زیر فشار قرار دارند. شاید بدترین حالت آن کشتن دختران و زنان بهدلایل واهی و اتهامات خیالی است. اما تبعیض و ظلمهای کوچکتر بسیار فراوان و بهدلیل فراوانی آنها، سرجمع دردناکتر است.
متأسفانه برخی افراد این افکار و ارزشهای جاهلی را در پوششهای دینی بستهبندی میکنند، درحالیکه فرهنگ دینی ما نهتنها با این ارزشها بیگانه است، بلکه آنها را محکوم هم میکند. اصلاح این فرهنگ وظیفه نخبگان فرهنگی است. متأسفانه سیاستهای رسمی نیز دراینزمینه حساسیت لازم را ندارد، زیرا مثل بخش مهمی از جامعه متأثر از فرهنگ مردسالارانه هستند. انتقادهای جامعه فرهنگی و روشنفکری نیز بیشتر متوجه مشکلات ساختار رسمی و صاحبان قدرت است و کمتر به موضوعات اینچنینی اشاره میکند. باید بهصراحت گفت که بخش مهمی از فشاری که در جامعه ایران به زنان وارد میشود، ناشی از فرهنگ مردسالار و خشنی است که در تاروپود جامعه ریشه دوانده است و کمتر موضوع بحث و گفتگو قرار میگیرد.