صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

انتشار آخرین تصویر از شهید بهشتی ساعاتی پیش از ترور + بازخوانی حادثه هفتم تیر

  • کد خبر: ۷۲۳۵۲
  • ۰۷ تير ۱۴۰۰ - ۱۶:۵۱
بمب‌گذاری دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی ایران در خیابان سرچشمه تهران که منجر به شهادت آیت‌الله دکتر بهشتی و جمعی از یارانشان به‌دست سازمان مجاهدین خلق (منافقین) شد، چهل‌ساله شد.

گروه تاریخ و گردشگری شهرآرانیوز | شهید آیت‌الله دکتر محمد بهشتی، رئیس دیوان عالی کشور ساعت ۸:۳۰ شب هفتم تیر ۱۳۶۰ در جریان جلسه حزب جمهوری اسلامی ایران بر اثر بمب‌گذاری در سالن اجتماعات این حزب ترور شد و همراه با ۷۲ نفر از نمایندگان مجلس، برخی وزرا و فعالان حزبی به شهادت رسید. این عملیات تروریستی، دقیقا یک هفته پس از اعلامیه آغاز جنگ مسلحانه سازمان مجاهدین خلق (منافقین) علیه جمهوری اسلامی ایران شکل گرفت و تعداد بسیار زیادی از متفکران و اصحاب خبره سیاست نوپای جمهوری اسلامی را از کشور و مردم گرفت.


شب حادثه

آن شب در دفتر حزب جلسه‌ای درباره مشکلات تورم و چگونگی انتخاب رئیس‌جمهور بعدی برگزار شد. شهید بهشتی پس از اقامه نماز مغرب‌وعشا خود را مهیای سخنرانی برای برخی نمایندگان مجلس و وزرای کابینه موقت کرده بود.


محمدرضا کلاهی که نیروی خدماتی حزب و درواقع عضوی از منافقین بود، بمب را کنار یکی از ستون‌های اصلی سالن قرار داد. وی سپس به بهانه تهیه بستنی ساختمان حزب را ترک کرد. دقایقی از آغاز مراسم نگذشته بود و شهید بهشتی درحال ادای این سخنان بود که بمب عمل کرد: «ما بار دیگر نباید اجازه دهیم استعمارگران برای ما مهره‌سازی کنند و سرنوشت مردم ما را به بازی بگیرند. تلاش کنیم کسانی را که متعهد به مکتب هستند و سرنوشت مردم را به بازی نمی‌گیرند، انتخاب شوند...»

 

آخرین نماز شهید بهشتی ساعاتی قبل از بمب گذاری


سازمان منافقین از آنجا که در پی آشوب‌های پس از عزل بنی‌صدر توانسته بود عناصر نفوذی خود را به همه ادارات مهم و حساس تهران وارد کند، لحظه‌به‌لحظه از طریق شنود بیسیم‌های انتظامی، نقشه شوم خود را دنبال می‌کرد. سعید شاهسوندی، از اعضای سابق کادر مرکزی منافقین، مدعی این کار بود.


دکتر مرتضی محمدخان، از اعضای حزب و وزیر امور اقتصادی و دارایی دولت آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی، از معدود افراد بازمانده حادثه خیابان سرچشمه است. وی در خاطرات خود از شب بمب‌گذاری می‌گوید: «بهشتی هم پشت همین میز نشسته بود و مدت کوتاهی از شروع جلسه نگذشته بود که بمب عمل کرد و دفتر حزب منفجر شد. در ردیف جلو من محمد منتظری نشسته بود، باغانی و قندی هم در اطراف من بودند. جواد سرافراز در ردیف پشت من بود… وقتی بمب منفجر شد، ما زردی‌ای دیدیم و من دیوار را دیدم که زرد شد و انفجار… در آن شرایط همه قرآن می‌خواندند و ناله هم شنیده می‌شد، ولی بیشتر همه قرآن می‌خواندند و شهادتین می‌گفتند، صدا‌ها به‌تدریج کمتر می‌شد و بعد هم از بالا مثل اینکه یک جرثقیل آوردند که این طاق یک‌تکه را بردارند. جرثقیل نتوانست سقف را بلند کند و زنجیرش پاره شد و دوباره این طاق افتاد روی آوار، البته در این شرایط افراد در لابه‌لای صندلی‌ها قرار گرفته بودند. عبدالکریمی، نماینده لنگرود، که درحال قرائت قرآن بود، در همین شرایط شاید با افتادن مجدد طاق شهید شد. از بعضی دوستان دیگر هم صدا‌هایی می‌آمد که بعدا متوجه شدم تقریبا سرم روی سینه آقای باغانی بود و این بنده خدا داشت به لقاءالله می‌رفت. صدا‌ها از هزاران نفری که روی پشت‌بام ایستاده بودند، شنیده می‌شد که هیچ‌کاری هم از دستشان برنمی‌آمد. گویا در فضای روی طاق گردوخاک بوده است و این‌ها با پاشیدن آب، قصد رفع‌کردن گردوخاک را داشتند، غافل از اینکه این کار همه منافذی را که برای تنفس ما وجود داشت، مسدود می‌کرد. با گذشت حدود ۴ساعت احساس کردم که مقداری راه تنفس ایجاد شد و دست چپم را از زیر خاک بردم بالا و دست مرا پیدا کردند.»

 

 


بمب‌گذار که بود؟

هنگامی که به بررسی و بازخوانی ترور‌های منافقین علیه مقامات جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۰ می‌پردازیم، همواره ۲ نام بسیار پررنگ هستند؛ محمدرضا کلاهی و مسعود کشمیری که اولی عامل بمب‌گذاری دفتر حزب جمهوری اسلامی و دومی عامل بمب‌گذاری دفتر نخست‌وزیری در شهریور همان سال بود. بااین‌حال و برخلاف مسعود کشمیری که سمت مهمی در نخست‌وزیری داشت و تقریبا سرنوشت او پس از فرار و پیوستن به اردوگاه منافقین در اشرف مبهم است، نام محمدرضا کلاهی در چند سال گذشته باز بر سر زبان‌ها افتاده است.

 

محمدرضا کلاهی صمدی، عامل بمب گذاری


محمدرضا کلاهی صمدی از اعضای نفوذی گروهک منافقین در حزب جمهوری اسلامی بود که به‌عنوان تکنسین برق خدمت می‌کرد. براساس شواهد، وی دقایقی قبل از انفجار، ساختمان حزب را برای تهیه بستنی ترک کرده بود و سپس متواری شد.


براساس اسناد و اخبار منتشرشده، وی موفق می‌شود پنهانی ایران را به مقصد فرانسه ترک کند و پس از مدتی با گرفتن تابعیت هلند و تغییر نام به «علی معتمد» زندگی مخفیانه‌اش را آغاز کند.


مقامات قضایی ایران پس از اطمینان از نقش وی در حادثه بمب‌گذاری خیابان سرچشمه، وی را به اعدام محکوم می‌کنند، اما به‌علت متواری‌بودن وی و نبود اطلاع دقیق از هویتش، این امر میسر نمی‌شود.


سال‌ها پس از حادثه بمب‌گذاری، فردی ایرانی در ۲۴ آذر ۱۳۹۴ در آلمیره هلند از سوی باند‌های قاچاق مواد مخدر کشته می‌شود. مقامات انتظامی شهر، هویت وی را ایرانی و نام او را علی معتمد بیان کردند که بیش از ۳۰ سال پیش با گرفتن تابعیت هلند و اشتغال در صنعت برق این کشور در آنجا زندگی می‌کرده است.


هنوز هم نمی‌توان به قاطعیت بیان کرد که مقتول شهر آلمیره همان تروریست خیابان سرچشمه است، اما برخی اعضای گروهک منافقین در مصاحبه‌هایی هویت او را فاش کرده و برخی علائم ظاهری همچون خال کف پای مقتول را با کلاهی برابر دانسته‌اند. اگر این روایت صحت داشته باشد، این تروریست در سن پنجاه‌وشش سالگی کشته شده است.


بهشتی، ستون اندیشه انقلاب

آنچه گذشت، نگاهی کوتاه به حادثه‌ای تلخ و بزرگ بود. ترور افرادی مهم مانند شهید بهشتی، شاید در مقطعی توانست آهنگ ثبات و پیشرفت نظام نوپای جمهوری اسلامی را کُند کند، اما نتوانست از نفس بیندازد. دقیقا روز قبل از این حادثه، مسجد ابوذر تهران نیز آبستن تروری ناموفق بود؛ دشمنان نظام، امام جمعه تهران را هدف قرار داده بودند. آیت‌الله خامنه‌ای که در آن روز جلسه پرسش‌وپاسخ داشتند، ترور و به‌شدت مجروح شدند. ایشان از حادثه هفتم تیر اطلاع نداشتند و پس از به‌هوش‌آمدن و درک ماجرا، همواره جویای سلامتی شهید بهشتی بوده‌اند و سرانجام آهسته‌آهسته از ماجرا مطلع می‌شوند.

 

آیت الله خامنه ای در محل وقوع بمب گذاری


شهید بهشتی از جمله روحانیان متفکری بود که سودش برای هر حکومتی بسیار زیاد بود و چه بهتر در حکومتی خدمت کرد که با آرمان‌های او عجین و مرتبط بود. شهید بهشتی با تحصیلات حوزوی و دانشگاهی، شخصیتی جوان‌پسند و مطالبه‌محور داشت و حضور پررنگ وی در مرکز اسلامی هامبورگ به‌عنوان یک اسلام‌پژوه و امام‌جماعت مسجد هامبورگ، فرصت مناسبی برای ترویج مبانی دینی و سیاسی در اروپا محسوب می‌شد؛ زیرا دانش و تسط ایشان به زبان آلمان و انگلیسی، فاصله‌ها و واسطه‌ها را کنار زد تا محققان و علاقه‌مندان بیشتر به ایشان نزدیک شوند.


پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، دکتر بهشتی ۲ دشمن مهم داشت: هسته اولیه سازمان مجاهدین خلق و انشعاب مارکسیستی آن به‌رهبری تقی شهرام و دیگری ساواک و رژیم پهلوی. ایشان در سال ۱۳۴۳ برای رفتن به آلمان با دردسر‌های فراوانی برای خروج مواجه شد که عموما از سوی ساواک اعمال می‌شد. بااین‌حال، وی موفق شد به هامبورگ برود و فعالیت‌های خود را پی بگیرد. پس از ۵ سال و در بازگشت به کشور، ساواک او را ممنوع‌الخروج کرد و وی در ایران ماند. بهشتی در همین مدت نیز فعالیت‌های فراوانی در زمینه تهیه کتب دینی برای جوانان انجام داد و با راه‌اندازی جلسات «مکتب قرآن»، بسیاری از دختران و پسران جوان را با علوم دینی آشنا کرد.

 

 


سازمان مجاهدین خلق به‌ویژه انشعاب مارکسیستی آنان که در سال ۱۳۵۵ در زندان کمیته مشترک با وی آشنا شده بود، کینه عجیبی از وی داشت. وحید افراخته، از اعضای تیم پاک‌سازی درون‌گروهی مجاهدین، که قاتل مجید شریف واقفی هم بوده است، در اعترافاتش، درباره بهشتی گفته است: «سال۵۴ نیز سازمان مجاهدین خلق به‌دنبال ترور بهشتی بوده است. تقی شهرام معتقد بوده است، چون این کار از نظر تبلیغاتی صلاح نیست، بهتر است با روش‌هایی، چون زیرگرفتن بهشتی با اتومبیل انجام شود. به‌هرحال در سال۵۴ این کار از سوی این سازمان عملی نمی‌شود.»


اینک ۴۰ سال از شهادت آیت‌الله دکتر شهید محمد بهشتی می‌گذرد، اما اندیشه و باور‌های مترقی و پیشرفته‌اش همچنان نسخه‌ای مهم برای دولت‌مردان ایران است.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.