گروه تاریخ و گردشگری شهرآرانیوز | ساعت ۱۵ بعدازظهر ۸ شهریور ۱۳۶۰، دفتر نخستوزیری با یک بمب قدرتمند جاسازیشده در ضبط صوت منفجر شد و منافقین، رئیسجمهور رجایی و نخستوزیر باهنر را به شهادت رساندند.
۴۰ سال پیش در چنین روزی، منافقین در ادامه یورشهای مسلحانهشان و به قصد ضربهزدن به نظام جمهوری اسلامی، دفتر نخستوزیری ایران واقع در خیابان پاستور تهران را منفجر کردند و محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر را به شهادت رساندند. مسعود کشمیری که در برخی روایات، دبیر شورایعالی امنیت ملی و در برخی روایات، منشی جلسات این شورا بوده است، عامل این بمبگذاری و نفوذی منافقین اعلام شد که پیش از انفجار فرار کرد و مخفیانه از کشور گریخت. در جریان این انفجار، بهجز رئیسجمهور و نخستوزیر که به شهادت رسیدند، برخی با شدت جراحات چند روز بعد شهید و برخی نیز با مصدومیت و جراحت روانه بیمارستان شدند.
بعدازظهر یکشنبه، ۸ شهریور ۱۳۶۰، هنگامی که محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر بهاتفاق چند تن از مسئولان کشوری و لشکری در جلسه شورای امنیت کشور در ساختمان مرکزی نخستوزیری شرکت کرده بودند، انفجار بمب قوی جاسازشده در کیف در این جلسه، جامعه را به شوک فرو برد. بر اثر این انفجار رئیسجمهور، نخستوزیر و رئیس شهربانی جمهوری اسلامی به شهادت رسیدند و عدهای زخمی شدند.
سازمان منافقین پس از انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت دکتر بهشتی، در پی آن بود که با استفاده از عوامل نفوذیاش در سازمانهای مختلف انقلابی، مسیری برای رسیدن به جماران و بیت حضرت امامخمینی (ره) پیدا کند تا بتواند نقشه شومش را اجرا کند. خوشبختانه این مهم میسر نشد و سطح حفاظت از امام (ره) افزایش چشمگیری پیدا کرد؛ بنابراین منافقین با ترورهای کور در سراسر کشور، رعب و وحشت را گسترش دادند و درنهایت هدفشان را از جماران به پاستور انتقال دادند و برنامه ترور شهیدان رجایی و باهنر را طرحریزی کردند.
محل انفجار بمب، دفتر نخست وزیری
روز حادثه در دفتر نخستوزیری جلسه شورایعالی امنیت ملی با موضوع بررسی وقایع هفته گذشته کشور برگزار شد. بنا بر گفتههای مرحوم سرهنگ مهدی کتیبه، رئیس وقت رکن دو ارتش، مسعود کشمیری با در دست داشتن یک ضبط صوت برای مستندکردن جلسه، پس از وی وارد اتاق شد. در ابتدای جلسه، شهید دستجردی، فرمانده شهربانی، گزارش یک هفته گذشته را با موضوع شهادت فردی بهنام همتی در کرمانشاه آغاز کرد. شهید رجایی درحال پرسیدن کیفیت این حادثه بود و شهید کلاهدوز نیز درباره واقعه به اظهارنظر پرداخت که ناگهان سرهنگ کتیبه احساس میکند موی سرش آتش گرفته و روی هواست.
این مقام نظامی روایت خود را اینگونه ادامه داد: وقتی متوجه شدم بمب منفجر شده و هر آن ممکن است بمیرم، به ائمه اطهار متوسل شدم. دورتادور سالن را دود غلیظ قهوهایرنگی فرا گرفته بود. انفجار بهقدری شدید بود که به فاصله دهبیست کیلومتری صدای آن شنیده شده بودند، ولی من بهدلیل پارهشدن پرده گوشهایم صدای انفجار را نشنیدم. از در پشت سرم که باز بود، بیرون رفتم و به رانندهام که در راهرو بود گفتم سریع ماشین را بیاور و من را به بیمارستان ببر.
عبدالحسین دفتریان، مدیرکل مالی و اداری نخستوزیری، که در آسانسور بوده است، بهدلیل خفگی به شهادت میرسد، یک عابر پیاده بیرون ساختمان شهید میشود و سرتیپ دستجردی بر اثر سوختگی شدید و پریدن از ساختمان، ۶ روز پس از حادثه به شهادت میرسد. در این جلسه افراد دیگری نیز حاضر بودند؛ خسرو تهرانی مسئول اطلاعات نخستوزیری، سرهنگ موسی نامجو وزیر دفاع، یوسف کلاهدوز مسئول سپاه پاسداران، سرتیپ شرفخواه معاون نیروی زمینی، سرهنگ اخیانی معاون ژاندارمری، سرهنگ اخیانی از ژاندامری، سرورالدینی معاون وزیر کشور، سرهنگ وصالی فرمانده علمیات نیروی زمینی، سرهنگ وحیدی معاون هماهنگی ستاد ارتش، سرهنگ صفاپور فرمانده علمیات ستاد مشترک ارتش، و سرهنگ کتیبه رئیس اداره دوم ارتش، نیز در این نشست حضور داشتند که همگی با جراحاتی از این حادثه جان به در بردند. برخی نامهای یادشده در موقعیتهای دیگری به شهادت رسیدند و برخی از همین حاضران با ظن ارتباط با حادثه انفجار مدتی در بازداشت بودند.
مسعود کشمیری بهعنوان عامل بمبگذاری موفق شد از کشور فرار کند و به کادر اصلی منافقین بپیوندند. خسرو تهرانی با نام کامل خسرو قنبرزاده تهرانی که در آن زمان مسئول اطلاعات نخستوزیری بود، پس از بهبودی جراحتهایش به اتهام کمکاری در حفاظت بازداشت شد.
تهرانی در تنها مصاحبهای که با رسانهها داشته است، درباره روزهای بازداشت و شرایط آن زمان میگوید: بازجوییهایم با چشم بسته انجام میشد. من یادم هست که امام گفته بود پرونده مختومه است و حتی آنهایی که خودشان این دستگیریها را انجام دادند، باید جوابگو باشند و من از خود امام دستنویس دارم که اینها که بودند؟! آقای موسوی خوئینیها نیز در ملاقاتی که با امام داشت، بعد از ملاقات با اعضای شورایعالی قضایی عینا صحبتهای امام را پیاده کرد که من یک کپی از آن را نیز هنوز دارم. آنجا امام گفته بود باید بررسی کنیم که خود این آقایان کی بودند؟ اما شکنجهای بهعنوان کتکزدن برای من وجود نداشت. بهنظر من بررسیها کامل و حتی فشار به متهمان بیش از حد بود. خود من ۳ ماه زندان انفرادی متحمل شدم. افراد دیگری نیز بازداشت شدند. درباره هیچیک از انفجارها و ترورهای آن سال اینقدر بررسی نشد.
سرهنگ کتیبه بهعنوان آخرین بازمانده از آن حادثه، مهر ۹۹ درگذشت. حسن کامران دستجردی نیز پس از بهبودی بازداشت و مدتی بعد عفو شد. وی سالها نماینده اصفهان در مجلس شورای اسلامی بود. محسن سازگارا یکیدیگر از افراد حاضر در جلسه بود که در زمان انفجار در سالن نبود. اما مدتی را در بازداشت سپری کرد و اکنون که در آمریکاست، به فعالیت علنی علیه جمهوری اسلامی ایران میپردازد. تقی محمدی یکیدیگر از افراد حاضر در جلسه بود که در رکن دوم ارتش شاغل بود و ارتباطش با مسعود کشمیری لو رفت. وی در جریان بازجویی زمان بازداشت، در اولین تنفس بین بازجویی خودکشی کرد.
سرهنگ موسی نامجو، وزیر دفاع دولت، در این حادثه زخمی شد، اما زنده ماند، ولی یک ماه بعد در حادثه سقوط هواپیما به شهادت رسید. سرهنگ یوسف کلاهدوز که پیش از انقلاب ارتشی بود و پس از انقلاب برای مدیریت نظامی و ساماندادن به تشکیلات جدید سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به این نیرو منتقل شده بود نیز در ۷ مهر همان سال و همراه با شهید نامجو به شهادت رسید.
حضرت امامخمینی (ره) از روزهای آغازین پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا انفجار دفتر نخستوزیری، شاگردان وفادار و خادم فراوانی را از دست داد. اما رهبری ایشان و امیدشان به استفاده از همه ظرفیتهای کشور، نگذاشت خلأ نبود این نیروها آنچنان احساس شود. درواقع، در پی هر حادثه و شهادت هریک از یاران، ایشان بلافاصله دستور تجدید انتخابات و برگزیدهشدن فردی جدید برای ریاستجمهوری را صادر میکرد و با انتصاب افراد امین، پستهای کلیدی کشور را از سردرگمی میرهاند.
بقایای پیکر شهید رجایی رئیس جمهوری اسلامی ایران
امامخمینی (ره) در پی آگاهی از حادثه انفجار، در پیامی تاریخی بیان کرد: «منطق ملت ما، منطق مؤمنین، منطق قرآن است: إِنا لله وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ. با این منطق، هیچ قدرتی نمیتواند مقابله کند. جمعیتی که -ملتی که- خود را از خدا میدانند و همهچیز خود را از خدا میدانند و رفتن از اینجا را به سوی محبوب خود، مطلوب خود میدانند، با این ملت نمیتوانند مقابله کنند. آن که شهادت را در آغوش، همچون عزیزی میپذیرد، آن کوردلان نمیتوانند مقابله کنند. اینها یک اشتباه دارند و آن اینکه شناخت از اسلام و شناخت از ایمان و شناخت از ملت اسلامی ما ندارند. آنها گمان میکنند که با ترور شخصیتها، ترور اشخاص، میتوانند با این ملت مقابله کنند و ندیدند و کور بودند که ببینند که در هر موقعی که ما شهید دادیم، ملت ما منسجمتر شد.
ملتی که قیام کرده است در مقابل همه قدرتهای عالم، ملتی که برای اسلام قیام کرده است، برای خدا قیام کرده است، برای پیشرفت احکام قرآن قیام کرده است، این ملت را با ترور نمیشود عقب راند. آنها گمان میکنند که افکار مؤمنین و ملت به پا خاسته ما همچون افکار غربزدهها و غرب است که جز به دنیا فکری نمیکنند و جز متاع دنیا را نمیبینند، آنها هم آنطورند.
ملتی که از اول، از صدر اسلام و پیشوایان آن جان خودشان را فدا کردند، برای هدف خودشان که آن خدا و اسلام است، به این مسائل و به این امور از بین نخواهند رفت و سستی نخواهند داشت. ملت ما، ملت عزیز ما در تاریخ خوانده است که علیبنابیطالب (ع) با دست یکی از همین منافقین، با دست یکی از همین اشخاصی که بهصورت اسلام، [اما]از اسلام جدا بودند، فرق مبارکش شکافت. ملت ما، چون علی (ع) را فدا کرده است برای اسلام، فداکردن امثال این شهدا برای ملت ما یک مسئله مهم نیست، گرچه خود واقعه و خود این افرادی که شهید شدهاند در نظر همه ما عزیز و ارجمندند و آقای رجایی و آقای باهنر هر دو شهیدی که باهم در جبهههای نبرد با قدرتهای فاسد همجنگ و همرزم بودند. مرحوم شهید رجایی به من گفتند که من ۲۰ سال است که با آقای باهنر همراه بودهام و خداوند خواست که باهم از دنیا هجرت کنند و بهسوی او هجرت کنند. کسی که هجرت را بهسوی خدا میداند و شهادت را فوز عظیم میداند و شهدایی که در صدر اسلام و از صدر اسلام تاکنون داده است، عالیتر و بالاتر از تمام افرادی هستند که در این قرن موجودند. مثل علیبنابیطالب (ع) و حسنبنعلی (ع) و حسینبنعلی (ع) و اصحاب او و سایر ائمه (ع) ما آنها همه عمر خودشان را صرف کردند تا اسلام را حفظ کنند و ما هم تمام عمرمان را باید صرف کنیم تا اسلام را که بهدست ما سپرده [شده]است، حفظ کنیم.
من درعینحال که شهادت این دو بزرگوار برای من بسیار مشکل است، میدانم که آنها به رفیق اعلی متصل شدهاند و برای آنها آرامش هست و اینطور گرفتاریهایی که الان برای ما هست، دیگر برای آنها نیست و آنها رسیدند به مطلوب خودشان و از این جهت به آنها و به خانوادههای آنها و ملت اسلامی تبریک عرض میکنم که چنین شهدایی تقدیم میکنند. درعینحالی که مصائب اینها مشکل است برای ما، لیکن کشور ما و ملت ما با تمام قدرت ایستادهاند تا همچون شهدایی تقدیم کنند و هیچ راه عقبنشینی ندارند و فکر نمیکنند به سستی. آن کوردلانی که گمان کردهاند جمهوری اسلامی با نبود چند نفر از بین خواهد رفت و سقوط خواهد کرد، آنها افکارشان، افکار اسلامی نیست و از اسلام خبری ندارند و از ایمان اطلاعی ندارند و افکارشان، افکار مادی [است]و برای دنیا کار میکنند و به هوای دنیا هستند.»
درنهایت با دستور مستقیم رهبر انقلاب اسلامی و نظر به سوابق بازماندگان حادثه و شفاعت بیش از ۶۰ تن از مقامات عالی نظام جمهوری اسلامی ایران، بازداشتشدگان آزاد شدند و نتایج تحقیقات نشان داد سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بهوسیله عوامل نفوذیاش و با پشتیبانیهای اطلاعاتی بیگانگان همچون CIA، انفجار دفتر نخستوزیری را رقم زدند. در بیانیه رسمی وزارت امور خارجه آمریکا درباره سازمان منافقین که در سال ۱۳۷۳ صادر شد، بهصراحت به دستداشتن سازمان در انفجار ۸ شهریور در ساختمان نخستوزیری اشاره شده است.