اول/ دیروز ۲ جولای روز جهانی ورزشینویسان بود. نمیخواهیم به این بهانه درباره مظلومبودن و تنهابودن اهالی رسانه خاصه خبرنگاران حرف بزنیم که پیش از این بسیار گفتهاند و همیشه هم بینتیجه و بیسرانجام بوده است، بلکه میخواهیم درباره آفت تازهای بگوییم که به جان ورزش شهرمان افتاده است؛ آفتی که بیتعارف میشود اسمش را «بیظرفیتی و کمظرفیتی اصحاب ورزش نسبت به انتقادهای ورزشینویسان» گذاشت.
دوم/ اساس فلسفه رسانه انتقاد است. یعنی رسانهها از اساس برای این بهوجود آمدهاند که نقاط تاریک را ببینید، آمدهاند که بدبین باشند و عیبها را ببیند. اینکه میگویند رسانه رکن چهارم دمکراسی است، یعنی اینکه رسانهها وظیفهای بهجز گوشزدکردن نواقص ندارند و هرگاه شروع به تعریف و تمجید میکنند، درواقع از وظیفه ذاتی خود عدول کردهاند. البته که دیدن اتفاقات خوب برای تشویق و ترغیب افراد از شانه رسانهها برداشته نشده است، اما اینکه بعضیها بخواهند رسانه فقط و فقط خوبیها را ببیند و از بدیها دم نزند، چیزی نیست بهجز مجیزگویی که برابر است با مرگ رسانه.
سوم/ اتفاقی که چند سالی است در ورزش مشهد باب شده و روزبهروز بدتر میشود، کمشدن یا میشود گفت نداشتن ظرفیت انتقادپذیری اهالی ورزش است. ممکن نیست شما ضعفهای تیمی یا شخصی از اهالی ورزش را بگویید و شما را متهم به هزارویک اتهام ریزودرشت نکنند. مدیران ورزش که باید پاسخگو و بهعنوان نمایندگان مردم در دسترس اهالی رسانه باشند، رسما برای خود حصاری نفوذناپذیر درست کردهاند. برخی از آنها از سر تکبر نهتنها جوابگوی رسانهها نیستند، بلکه با عوضکردن صورتمسئله بهجای پاسخگویی، اتهامزنی هم میکنند. بدتر اینکه حالا مربیان و ورزشکاران هم از روی دست مدیران خود خواندهاند و کار بهجایی رسیده است که رسانه ۲ راه بیشتر ندارد؛ یا از همه تعریف کند و بشود مجیزگوی افراد یا سینهاش را سپر کند برای آماج حملات ناجوانمردانه!
چهارم/ اینکه مربی فلان تیم بعد از ناکامی بسیار آشکارش زیر بار حرف حساب نمیرود و صغراوکبرا میچیند تا خودش را موجه جلوه دهد، اینکه فلان مدیر کاملا بیگانه با ورزش، مدیر ورزشی شده است و هر روز بدتر از بد میکند، اما رسانه را برای جوابدادن قابل نمیداند، معنایش چیزی نیست جز هبوط و سقوط ورزش. محدود و محصورکردن ورزشینویسان، تلاش برای خریدن یا تهدیدکردن قلمهای آزاد راهی است به ترکستان.
با این فرمان ورزش به قهقرا میرود و آنکه بیش از همه ضرر میکند، خود خود ورزش است. شاید یکی از دلایلی که ورزش شهرمان در این چند سال درجا زده است همین باشد؛ همینکه برخی اصحاب ورزش (نه همه آنها) با همه ادعاهای حرفهایگریشان حاضر نیستند وقتی اشتباه میکنند، اشتباهشان را بپذیرند. تا وقتی در بر این پاشنه بچرخد و جواب انتقاد، اتهام باشد و تا وقتی که لقلقه زبان همه بازندهها این باشد که انتقادها از ما مغرضانه است! هیچ امیدی به هرگونه موفقیتی نیست.