در این مطلب بدون پرداختن به اتفاقات مدیریتی و برنامهریزیهای آموزشی، درباره خود این گزارشگران مینویسیم. گزارشگرانی که در یوروی امسال گزارش بازیها را بر عهده داشتند.
محمدناصر حقخواه | شهرآرانیوز - از چپ و راست، در توئیتر و اینستاگرام، در خانه و کافه و از زبان پیر و جوان، شکایتها از گزارشها و گزارشگران فوتبال بالا گرفته است. بعضیها دلیلش را کنارگذاشتهشدن و کنارهگرفتن عادل فردوسیپور و خشم بخشی از مخاطبان فوتبال میدانند؛ بعضیها بالارفتن اطلاعات فوتبالی مردم و راحتنپذیرفتن ارائه هر اطلاعاتی را دلیل این موضوع میدانند و بعضی هم این حجم از اعتراضات را بیدلیل و تحتتأثیر جو عمومی تلقی میکنند، اما هرکدام از این تعبیرها را بپذیریم، یک گزاره واضح است: بخش زیادی از مخاطبان فوتبال از گزارشهای فوتبالی تلویزیون راضی نیستند. در این مطلب بدون پرداختن به اتفاقات مدیریتی و برنامهریزیهای آموزشی، درباره خود این گزارشگران مینویسیم. گزارشگرانی که در یوروی امسال گزارش بازیها را بر عهده داشتند.
جواد خیابانی
میشود گوش داد چون...
جواد خیابانی هر فرقی هم کرده باشد، هنوز همان آدم پرشوری است که سال ۱۹۹۷ گزارشگر آن بازی معروف بود. هنوز بین حرف هایش اگر سرحال باشد و اگر بازی خوبی گیرش بیفتد، میتواند شور تماشا را در تماشاچی زنده کند، اما حیف که این توانایی در همان شروط سرحالبودن آقاجواد و سروشکلداشتن بازی محدود میشود و بنابراین گزارشهای خوب خیابانی هم معدود!
نمیشود گوش داد چون...
پر از حرفهای اضافه و توصیفات بیدلیل و تشبیهات نادرست. سرشار از اشتباه نامبردن از بازیکنهایی که هر دنبالکننده عادی فوتبال میتواند آنان را بشناسد و پر از خاطره تعریفکردنهایی که همانها هم خیلیوقتها پر از غلط و التقاط است. جلوه کامل بیحسی و عقبماندن از حساسترین لحظات. اشتباهکنندهایکه هم خود میداند و هم بقیه که دههاش گذشته، اما هنوز مانده است و صندلی را رها نمیکند.
محمدرضا احمدی
میشود گوش داد چون...
صدا و بیان خوبی که یادگار دوران حضور در رادیو است و میتواند در لحظاتی که لازم است، به کمک او بیاید. اطلاعات بهنسبت خوب و اشراف در حد لازم از اتفاقات بیرون زمین فوتبال و البته آگاه از آنچه در زمین میگذرد! چیزی که این روزها به جواهری کمیاب تبدیل شده است؛ عقبنماندن از اتفاقات درون زمین!
نمیشود گوش داد چون...
محمدرضا احمدی را در نبود عادل فردوسیپور میتوان بهترین گزارشگر در بین افراد موجود دانست، اما او یک مشکل بزرگ دارد؛ نداشتن «آن!» آن، چیزی است که بازیگر را روی صحنه و جلو دوربین دیدنی میکند و برای گزارشگر لحظاتی میآفریند که میگوید «چیه این فوتبال؟». بله، احمدی آن چیزی را که عادل در خود داشت و در لحظه چیزی میگفت که ماندگار میشد، ندارد و برای همین است که حالا بعد از چندین سال گزارش برترین لحظههای فوتبالی و مهمترین فینالها و دربیها، چیزی از او به یادگار نمانده است که دوستداشتنیاش کند!
عباس قانع
میشود گوش داد چون...
عباس قانع دست روی جای درستی گذاشته بود؛ جای خالی گزارشهای پرشوری که از تعبیرهای تیفوسی فوتبالی در آن خبری باشد. گزارشگری که همه حسی را که از شوتی یا خطایی یا گلی میگیرد، بروز دهد و در دایره واژگان کلیشهای محدود نشود. او با خودش دایرهای از واژگان جدید را آورده است. «چیزی که دیدم رو دیدید؟» یا «وای خدای من!»، اما همین دایره جدید واژگان بهتدریج از نقطه قوت به پاشنه آشیل او تبدیل شد.
نمیشود گوش داد چون...
قانع تا جایی جرئت تغییر داشت که در یک بازی هیجانانگیز با گل دقایق پایانی و کامبک عجیب گفت: «گزارش را رها میکنم اگر توپ گل شود» و این کار را کرد! اصطلاحات و دایره واژگان خوبی هم دارد، اما اصرار روی تکرار مدام با صدای نهچندان دلچسب و البته فریادهایی که گاهی از اصیلبودن اولیهاش جدا میشود، او را گاهی تحملنشدنی میکند. او شکستن کلیشهها را به کلیشههای جدیدی تبدیل کرده است. او حالا کلیشههای خودش را دارد، با فریادهایی که روی اعصاب میرود.
فرشاد محمدی مرام
میشود گوش داد چون...
او از کشفهای مسابقه آقای گزارشگر بود. یکی از معدود افرادی که از آن مسابقه بیرون آمد و در جمع گزارشگران حرفهای قرار گرفت. در مقایسه با دیگر گزارشگران از نظر اطلاعات فوتبالی و بهروزبودن سرآمد است. چون هنوز انگار خودش را شاگرد این مکتب میداند و نه استادی که فقط به احترام سابقهاش به او توجه کنند. محمدیمرام صدای خوبی هم دارد و مانورهای او روی صدایش در لحظات حساس بازی، هیجان گمشده گزارشگرهای فوتبالی را بار دیگر زنده میکند.
نمیشود گوش داد چون...
در ذکر محاسن او از بهروزبودنش گفتیم. زیرا خود را هنوز داخل بزرگان گزارشگری محسوب نمیکند و برای ماندن در رده برتر تلاش میکند، اما همین تازهکاربودن باعث شده است که ویژگی مهمی در او غایب باشد؛ اعتمادبهنفس. فرشاد محمدیمرام در جاهایی که میتواند بامزگی کند یا کنایهای به جایی یا کسی بزند، انگار تلاش میکند جلو خودش را بگیرد و این بهوضوح در گزارشهایش توی ذوق میزند؛ راحت نبودن!
پیمان یوسفی
میشود گوش داد چون...
پیمان یوسفی در دوره اوج مزدک میرزایی، عادل فردوسیپور و جواد خیابانی، همیشه ضلع چهارم مربع گزارشگران مطرح تلویزیون بود. ضلعی کمرنگ و کمحاشیه که نه مثل عادل درخشان بود و نه مثل مزدک کوشا و نه مثل خیابانی احساسی. او را به هیچچیز خاصی نمیشناسیم و هنوز هم یک گزارشگر معمولی مانده که نه فاجعه است و نه بینظیر و این بهترین تعریف و بزرگترین نقطهقوت اوست.
او هنوز هم مثل همه ۲ دهه گذشته، معمولا بازیهای نهچندان حساس را گزارش میکند و انگار خیلی هم با فوتبال حال نمیکند. درخشانترین و تنها صحنه به یادمانده از او همان چنددقیقه درخشان گزارش ایران و عراق بود و جمله معروف «ایران قصد حذفشدن نداره...» یکبار برای همیشه!
نمیشود گوش داد چون...
بعضی کاربران شبکههای مجازی به شوخی او را «البیمان الیوسفی» مینامند. دلیل این نامگذاری هم استفاده پیگیر و مستمر او از لغات و تعابیر سخت و سنگین عربی یا فارسی قدیمی است. چیزی که به درد برنامههای فلسفه شبکه ۴ میخورد، نه فوتبالهای شبکه ۳ یا برنامه ورزش و مردم. اما بدتر از این عادت کمی روی اعصاب، ممارست او در تکرار این حرفهاست. انگار حال تغییر و بهروزبودن و تطبیقدادن خود با سلیقه مردم را ندارد. شاید «گزارش کارمندی» بهترین تعبیر برای رفعتکلیفکردنهای او باشد!
محمدرضا سیانکی
میشود گوش داد چون...
صدای گرمی دارد. از آن صداهایی که احتمالا نقطهقوتش در آزمون ورودی صداوسیما بوده است. از طرف دیگر همه تلاشش را میکند که بیشترین صمیمت با مخاطب را داشته باشد و انصافا این صمیمیت هم توی ذوق نمیزند و مصنوعی نیست. به همین دلیل سیانکی جدای از مشکلات زیادش، هنوز برای عدهای از فوتبالدوستان قابل تحمل است.
نمیشود گوش داد چون...
طرفداری عجیب آقای گزارشگر درحالیکه احتمالا خودش فکر میکند که خیلی زیرپوستی این کار را انجام میدهد. برای مثال در بازی تیمملی چنان از اسکوچیچ دفاع کرد و کیروش را کوباند که همه انگشتبهدهان مانده بودند که چرا او ولکن ماجرا نیست و دقیقه به دقیقه از مربی کروات تعریف میکند. در کنار این اتفاق، اطلاعات فوتبالی سیانکی بسیار معمولی است. او هیچ اطلاعات دستاولی در طول مسابقه رو نمیکند و همین موضوع گزارشهایش را بسیار کممحتوا کرده است.