صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

درباره فیلم «جنگ فردا» The tomorrow war | اکشن خانوادگی!

  • کد خبر: ۷۶۶۰۷
  • ۱۸ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۱:۴۳
«جنگ فردا» را می‌توان با همه خانواده و با خیال راحت به تماشا نشست. به‌دلیل وجود مخاطبان نوجوان فیلم، وجوه کمیک بسیار زیاد که به ریتم فیلم هم کمک می‌کنند و نیز ارجاعات به برخی بازی‌های رایانه‌ای مثل «بتلفیلد» در آن فراوان به چشم می‌خورد.
شهرآرانیوز - در همه فیلم‌های اکشن و درام، شخصیت اول قصه کسی است که برای او امید پیروزی، ولو اندک وجود دارد؛ بنابراین وقتی دستش را روی پایش می‌گیرد، بلند می‌شود و حرکتی را آغاز می‌کند، رفته‌رفته کائنات و برخی یاران کمکی با کمی شانس به یاری‌اش می‌آیند و درنهایت قهرمان قصه ما پیروز می‌شود. اما اگر قهرمان از ابتدا بداند که قرار است ۳۰ سال دیگر جهان به پایان برسد و خود او هم سال‌ها پیش از این پایان دنیا، دار فانی را وداع گفته است، چه امیدی به آینده وجود دارد و او با چه انگیزه‌ای باید به‌سوی این نبرد با پایان محتوم برود؟ نسل‌های جدید که ۳۰ سال دیگر می‌میرند، چرا باید به خودشان زحمت یادگیری بدهند؟ این‌ها برخی مضامین فیلم «جنگ فردا» ست که این هفته قصد معرفی‌اش را داریم.

 

کوتاه از داستان فیلم

 

 

دن فارستر، کهنه‌سربازی شیفته علم است. او که حالا در دبیرستانی محلی معلم آزمایشگاه است، آرزو دارد پروژه خود را تعریف و یک آزمایشگاه شخصی را رهبری کند. باوجوداین سابقه نظامی‌اش امتیازی منفی در کارنامه او محسوب می‌شود و مانع جذب اوست. اما دن با تمام وجود معتقد است برای کاری بزرگ به دنیا آمده و جایگاهی که دارد، شایسته او نیست. در شب تولد ۹ سالگی دخترش، موری، موقعیت شغلی دیگری از وی سلب می‌شود. او با ناراحتی همراه همسر و دخترش مشغول تماشای فوتبال است که ناگهان آسمان دهان باز می‌کند و تعدادی سرباز از آن پایین می‌آیند و به مردم اعلام می‌کنند در آینده نه‌چندان دور بیگانه‌ها به زمین حمله کرده‌اند و درحال نابودی انسان‌ها هستند. ازاین‌رو باید مردم از گذشته به آینده بروند و در این جنگ شرکت کنند، وگرنه نسل بشر به‌زودی نابود می‌شود. حالا دن باید با تجربیات علمی و جنگی‌اش به آینده برود و راه مقابله با این بیگانگان خون‌خوار را کشف کند. مشکل اینجاست که دن در همان ابتدای اعزام به آینده متوجه می‌شود اول اینکه دشمن شکست پذیر نیست و دوم خود او ۲۳سال پیش از حمله بیگانگان درگذشته؛ آن‌هم درحالی‌که همسر و فرزندش را به امید پیداکردن موقعیتی بهتر ترک کرده است.

 

یک اکشن مثبت

در بین آثار اکشن این روز‌ها معمولا آن‌قدر خشونت و خون‌ریزی و لباس‌های نامناسب زنان بزن‌بهادر وجود دارد که بیشتر برای سنین بیش از ۱۸سال مناسب است؛ بنابراین از این جهت «جنگ فردا» گزینه‌ای استثنایی محسوب می‌شود که می‌توان با همه خانواده و با خیال راحت به تماشای آن نشست. به‌دلیل وجود مخاطبان نوجوان فیلم، وجوه کمیک بسیار زیاد که به ریتم فیلم هم کمک می‌کنند و نیز ارجاعات به برخی بازی‌های رایانه‌ای مثل «بتلفیلد» در آن فراوان به چشم می‌خورد. درعین‌حال مضامین خانوادگی در رابطه پدر و دختر و نیز صحنه‌های اکشن متعدد و گاهی نفس‌گیر باعث می‌شود همه مخاطبان عادی سینما با خرسندی از پای فیلم بلند شوند.

 

معمولی، اما خوشایند

 

 

برخی فیلم‌ها هستند که با وجود گاف‌های زیاد و ایراد‌های فراوان فیلم‌نامه‌ای و تولیدی، بنا به‌دلایلی از مخاطب نمره قبولی می‌گیرند، اما هیچ منتقدی آن‌ها را به‌عنوان فیلم خوب معرفی نمی‌کند. در این‌گونه موارد معمولا یک یا چند عامل مثل خوشایندبودن یک بازیگر یا ایده اولیه ناب باعث می‌شود مخاطب با فیلم همراه شود و چشمش را روی این کاستی‌ها ببندد. مثلا فیلم انیمیشنی «شنل‌قرمزی» که داستان کلاسیک این شخصیت را به یک داستان معمایی با شخصیت‌های فراوان و زاویه‌دید‌های مختلف تبدیل کرده، آن‌قدر در ایده و فیلم‌نامه قوی است که دیگر کسی به کیفیت کم انیمیت آن ایراد نمی‌گیرد و با عشق تا آخرش را نگاه می‌کند. «جنگ فردا» هم از معدود فیلم‌هایی است که به‌دلیل خوشایندبودن کریس پرت و یووان استراهوفسکی به‌عنوان پدر و دختر قصه و همچنین به‌دلیل اکشن‌های دل‌چسب نیم‌ساعت پایانی‌اش برای مخاطب جذاب می‌شود، اما به‌هرحال نمی‌توان چشم را روی ایرادات متعدد آن بست.

 

ایراد اول: رهایی خانواده

در روایت آینده متوجه می‌شویم که دن ۷سال بعد از وقایع اول فیلم، خانواده‌اش را رها کرده است، اما با شناختی که از این شخصیت در همان دقایق نخست پیدا کرده‌ایم، چنین انتخابی محلی از اعراب ندارد. به‌علاوه که سابقه ضربه‌خوردن او از رهاکردن خانواده از سوی پدرش را هم در همان دقایق اولیه شاهد بوده‌ایم؛ بنابراین روشن است که او اشتباه پدر را تکرار نخواهد کرد.

 

ایراد دوم: منطق ضعیف روایت

این ایراد بیش از همه در نیمه اول فیلم رخ می‌نمایاند؛ آنجا که قصد دارد دلایل ارسال گذشتگان را به یک برهه زمانی مشخص توضیح دهد یا وقتی کیفیت کار تونل زمان را توضیح می‌دهد.

همچنین دلیل گلچین‌کردن دن از سوی دخترش آن‌هم وقتی که این انتخاب در روال وقایع آینده و پیداکردن راهکاری برای نابودی بیگانگان هیچ تأثیری ندارد، گاف بزرگی در روایت قصه است.

 

ایراد سوم: کیفیت بازی‌وار

نحوه ورود به جنگ آینده و شیفت ناگهانی آن به عملیات نجات کاملا از منطق بازی تبعیت می‌کند، نه ساختار‌های روایی نمایش. این رویکرد برای فیلمی که نهایت قرار است به نجات بشر و همچنین اهمیت مقام خانواده ختم شود، ایراد بسیار بزرگ و نابخشودنی است که از تأثیرگذاری پیام نهایی فیلم می‌کاهد.

با وجود همه این ضعف‌ها، «جنگ فردا» با ریتم‌گرفتن در نیمه دومش موفق می‌شود از یک اثر شکست‌خورده در گیشه، جایگاهش را تا پدیده اکران تابستانی بالا بکشد و بار دیگر جایگاه کریس پرت را به‌عنوان یک بازیگر موفق اکشن تثبیت کند. ازاین‌رو باید اذعان کرد مخاطب عادی سینما از پای «جنگ فردا» سرخورده برنخواهد خاست و می‌توان تماشای آن را توصیه کرد.
 

 
این‌ها را هم بخوانید:
 
 
 
 
 

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.