محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز - در روزهایی که گیشه سینما در بلاتکلیفی مطلق به سر میبرد و مردم از تماشای فیلمهای جدید و خوش ساخت محروم هستند، سرانجام پس از مدتها رکود، اکران آنلاین آثار سینمایی با نمایش «گورکن» احیا شد و توجه مخاطبان به سمت فیلمی رفت که از کیفیت استانداردی در ساخت برخوردار است.
دومین ساخته بلند کاظم ملایی، سینماگر خراسانی که با فیلم «کوپال» نشان داده بود ذهن خلاقی در طراحی هنری دارد، به قدر انتظار جذاب و متفاوت نیست. «گورکن» یک درام اجتماعی با مایههای جنایی و خانوادگی است که از جهات مختلفی ضعف دارد. با این حال، اکرانش در شرایط کنونی یک غنیمت برای سینمای ایران به شمار میرود.
شبکه نمایش خانگی ایران روزهای مهمی را سپری میکند. مرداد ۱۴۰۰ یکی از دورههای گذار سریالهای خانگی است؛ زمانی که «هیولا»، «گیسو»، «آن ها» و «می خواهم زنده بمانم»، بدون هیچ جایگزینی، به پایان راه خود رسیده اند، «ملکه گدایان» در ایستگاه ماقبل پایانی قرار گرفته و از «زخم کاری» هم حدود پنج قسمت باقی مانده است. در این شرایط، اکران اینترنتی چند فیلم سینمایی میتواند ارتباط مخاطب با رسانه خانگی را حفظ کند، زیرا طیف مخاطبان سریالها و فیلمهای سینمایی بسیار نزدیک به یکدیگرند.
در چنین شرایطی، اکران «گورکن» شایسته تحسین است و بی گمان، صاحبان این فیلم حال مخاطبان را بر سود مالی خودشان ترجیح داده اند که زیر بار چنین اکران بی سروصدایی رفته و در عوض آخر هفته عدهای از مردم ایران را، در ایام جولان ویروس کرونا، تحمل پذیرتر کرده اند. به نظر میرسد که مدیران سینمایی باید شرایطی را فراهم آورند تا اکرانهای آنلاین فیلمهای متوسط بیشتر شود. این اتفاق هم از ترافیک اکران در ماههای پس از کرونا میکاهد و هم میتواند، با بازگرداندن سرمایه به جیب تهیه کننده، شرایط طبیعی چرخه فیلم سازی و تولید آثار جدید را تسهیل نماید.
خط اصلی قصه «گورکن» شباهت غریبی با فیلم «هزارتو»، ساخته امیرحسین ترابی، دارد. پیرنگ کلاسیک این فیلم مبتنی بر یک گره دلهره آور، یعنی دزدیده شدن فرزند زوجی است که از یکدیگر جدا شده اند و یکی از آنها در آستانه ازدواج مجدد قرار دارد. اینجا درست همان جایی است که فیلم ساز باید تصمیم بزرگش را بگیرد. فیلمی که در دقایق ابتدایی خود به چنین نقطه حساسی میرسد، باید انتخاب کند که تبدیل به یک درام جنایی شود، رنگ و بوی یک اثر تربیتی یا روانشناختی را به خود بگیرد، تمرکزش را روی مسائل خانوادگی بگذارد و یا اینکه خودش را در مسیر قصههای مربوط به عشق و خیانت قرار دهد.
انتخاب کاظم ملایی برای ادامه موقعیت «گورکن»، چیزی بین همه این هاست؛ ترکیبی از ایدههای جنایی، واکاوی روابط خانوادگی با شخصیت پدر، بازنگری در روابط زناشویی در مثلث عاطفی ایجاد شده و نیز خصلتهای اجتماعی پررنگ و نمادینی که ماجرای موریانه و خصلت ظاهری کودک و پدربزرگش، از مهمترین آنها به شمار میرود. «گورکن» برای یک انتخاب قاطع به جمع بندی نرسیده و ترجیح میدهد تابلو چهل تکهای از رویکردهای مختلف باشد.
یکی از ایرادهای جدی «گورکن» تعداد زیاد شخصیتها در این فیلم است. به جرئت میتوان گفت که حداقل چهار، پنج نفر در این قصه اضافی هستند و تنها کارکردشان ایجاد سردرگمی و شک در دل مخاطب است. در واقع، نویسنده صحنه را تعمدی شلوغ میکند تا مخاطب هر لحظه به یک شخصیت شک کند و کشش داستانی ادامه یابد. به طور مشخص، شخصیتی که گوهر خیراندیش نقش آن را ایفا میکند، یکی از بی موردترین آدمهای یکی دو سال اخیر سینمای ایران است؛ زنی که شغل گویندگی خبر او نیز در فیلم کار نمیکند و درام را یک گام هم جلو نمیبرد.
شخصیت پدر با بازی رضا بهبودی هم شرایط مشابهی دارد؛ مرد عبوس و پول داری که هیچ کنشی از او نمیبینیم و جز چند جمله مبهم و کلی که دخترش در برخورد با او مطرح میکند، حضورش حتی اطلاعات تازهای را نیز برملا نمیکند. برادرشوهر، صاحب خانه، افرا، مهین دخت، کارگر و مردی که آمده تا شر موریانهها را بکند، همگی شخصیتهایی هستند که به راحتی میتوان از متن حذفشان کرد. همه این افراد، بدون توجیهی برای حضورشان در فیلم، فقط فضا اشغال میکنند.
از میان بازیگران اصلی «گورکن» حسن معجونی مثل همیشه کارآمد و سرحال نشان می دهد. این بازیگر باسابقه تئاتر هر بار که جلوی دوربین یک فیلم متوسط میرود، برگ تازهای از توانایی و انعطاف خود را رو میکند. ترکیب عشق پدرانه و لاابالی گری در حالتهای صورت معجونی منعکس میشود و این بازیگر در مواقع لزوم، حس استیصال را نیز، با ظرافت، به مخاطب منتقل میکند.
ویشکا آسایش در نقش سوده بازی به نسبت خوبی دارد که جزو بهترین انتخابهای او در در چند سال اخیر به شمار میرود. او البته در سکانسهای فریاد زدنش ضعیف ظاهر میشود و نمیتواند به اندازه هنرپیشههای زن درجه یک سینمای ایران بر اجزای صورت و صدای خود مسلط باشد. با این حال، بازی ویشکا آسایش در «گورکن» را میتوانیم مثبت ارزیابی کنیم. مهدی حسینی نیا، بازیگر مکمل و پرکار این روزهای سینمای ایران، دیگر بازیگر این فیلم است که نمیتواند هنر خود را در «گورکن» بالفعل کند؛ زیرا شخصیت روزبه تیپ ساده و لاغری است که نمیتواند تواناییهای بازیگری حسینی نیا را به چالش بکشد.
مخاطبی که با ساختار آثار سینمای ایران آشناست، از نیمههای فیلم «گورکن» میتواند انتظار یک پایان متفاوت و غافل گیرکننده را داشته باشد؛ همان طور که «هزارتو» خودش را در چنین وضعیتی قرار داده بود. خالق «گورکن» اما، چنان انتخاب عجیبی برای پایان بندی اثرش در نظر گرفته که همه را غافل گیر میکند و از خط منطق دراماتیک، به تمامی جدا میشود.
ماجرا از این قرار است که بیننده انتظار هر پایانی غیر از این را دارد، زیرا کارگردان در عمل، به مخاطبش آدرس غلط داده و هیچ نشانه یا زنجیره علی و معلولی روشنی برای رسیدن به این نقطه در نظر نگرفته است. اگر قرار بود چنین پایانی برای «گورکن» لحاظ شود، کل فیلم باید بر شرایط ذهنی ماتیار و نوع ارتباط او با والدینش متمرکز میشد؛ در حالی که هیچ اطلاعات دقیقی از این موارد در متن ارائه نمیشود و زمان فیلم، با خرده داستانهای بی مورد، پایمال میشود.