بهنوش طباطبایی و حامد بهداد با «گیس» به جشنواره فجر می‌روند ویدئو | منصور ضابطیان در «آپارات» میزبان ستارگان دوران مدرن می‌شود ویدئو | بخش هایی از گفتگوی جنجالی محمدحسین مهدویان با هوشنگ گلمکانی حادثه در تنکابن | یادی از مرحوم منوچهر حامدی خراسانی، بازیگر سینما و تلویزیون تمدید مهلت ارسال اثر به نوزدهمین جشنواره بین‌المللی شعر فجر به نام مادر | مروری بر مشهورترین مادر‌های سینمای پس از انقلاب اسلامی بومیان جزیره سی پی یو آموزش داستان نویسی | شکل مولکول‌های جهان (بخش اول) همه چیز درباره فیلم گلادیاتور ۲ + بازیگران و خلاصه داستان نقش‌آفرینی کیانو ریوز و جیم کری در یک فیلم کارگردان فیلم ۱۰۰ ثانیه‌ای ردپا: پیام انسانی، رمز موفقیت در جشنواره‌های جهانی است اسکار سینمای اسپانیا نامزدهای خود را معرفی کرد برج میلاد، کاخ چهل و سومین جشنواره فیلم فجر شد آمار فروش سینمای ایران در هفته گذشته (٢ دی ١۴٠٣) استوری رضا کیانیان در واکنش به بستری‌شدن محمدعلی موحد و آلودگی هوا + عکس صوت | دانلود آهنگ جدید بهرام پاییز با نام مادر + متن
سرخط خبرها

درباره آخرین قسمت سریال «می خواهم زنده بمانم» | نوستالژیک، خوش ریتم و با مشکلات متعدد منطقی

  • کد خبر: ۷۳۲۵۶
  • ۱۵ تير ۱۴۰۰ - ۱۱:۳۹
درباره آخرین قسمت سریال «می خواهم زنده بمانم» | نوستالژیک، خوش ریتم و با مشکلات متعدد منطقی
چرا «می خواهم زنده بمانم» پرمخاطب و پر طرف دار شده است؟

نجفی | شهرآرانیوز - چرا «می خواهم زنده بمانم» پرمخاطب و پر طرف دار شده است؟ اول اینکه مخاطبان ما به دهه شصت و اوایل دهه هفتاد و رخداد‌های این دوران، خوب یا بد، حس نوستالژیک فراوانی دارند؛ برای همین، احساس، دیالوگ‌ها و رفتار شخصیت‌ها را درک می‌کنند. حالا این‌ها را بگذارید کنار بازیگران بی شمار، قصه پرکشش و موسیقی و صدای همایون شجریان. این مؤلفه‌ها باعث دیده شدن این سریال و جذب مخاطب بسیاری شده است. از طرفی، در سه چهار قسمت ابتدایی برخلاف بقیه آثاری که این روز‌ها در شبکه خانگی دیده می‌شود، اتفاقات و حوادث اصلی بازگو می‌شود.

 

با شخصیت‌ها آشنا می‌شویم و می‌دانیم هرکدام چه خصیصه‌هایی دارند و از چه تیپ، قشر و طبقه‌ای هستند. با همه این‌ها قصه همچنان مشکلات منطقی زیادی دارد. برای نمونه، همایون (بابک کریمی) با اینکه بی گناه است، از طریق یکی از آشنا‌های بسیار نزدیک، داخل خودرو‌اش حجم زیادی تریاک جاسازی و در نهایت توسط نیروی انتظامی کشف می‌شود. متأسفانه همایون شخصیتی نیست که مخاطب بتواند با او همدلی کند؛ زیرا از همان قسمت‌های اول ما او را پدری خوش گذران، لوده و اهل عیش و بی خیال دیده ایم. در نتیجه، انگار خیلی هم برایمان اهیمت ندارد او باگناه یا بی گناه به زندان بیفتد.

 

درباره آخرین قسمت سریال «می خواهم زنده بمانم» | نوستالژیک، خوش ریتم و با مشکلات متعدد منطقی

 

بدتر اینکه رفتار او در زندان و بعد از آزادی تفاوت آن چنانی ندارد؛ به خصوص زمانی که دخترش با آزادی پدرش معاوضه می‌شود و به عقد امیر شایگان (حامد بهداد) درمی آید، او همچنان بی خیال است و جز در صحنه خواستگاری در زندان و کمی چشم غره و مقداری توپ و تشر چیز دیگری از این پدر نمی‌بینیم و خیلی زود هم با زبان چرب و نرم شایگان نرم می‌شود. ما باید دلمان به حال پدری که دخترش دارد زندگی اش را به خاطر آزادی او به فنا می‌دهد بسوزد؟!


قصه فقط به ما لایه‌ها ابتدایی شخصیت‌ها را نشان می‌دهد و با عقبه و گذشته آن‌ها آشنا نمی‌شویم. نمی‌توانیم دلایل رفتار‌های حالایشان را بفهمیم. امیر شایگان بدمَن ماجراست. همه جا نفوذ دارد. هرکاری که دلش می‌خواهد می‌تواند انجام بدهد. اینکه چگونه قدرتش را از پدرزن اولش گرفته و به باند‌های ثروت و قدرت و مافیا‌ها مرتبط شده است، این‌ها چه کسانی هستند، از کجا ‎آمده اند، اینکه فقط نشان بدهیم او یک پاپتی ساده بوده است و بعد پله پله با نمایش هوش و استعداد و قریحه خودش به اینجا رسیده است، نمی‌تواند برای بیننده پذیرفتنی باشد. مشخص نیست چطور پیشنهاد شیادانه کسی مثل شایگان که در ابتدا از روی هوس و ظالمانه جلوه داده شده است به یک باره مانند شیرین و فرهاد تصویر می‌شود؟

 

آدمی در مقام و رتبه و ثروت شایگان چه احتیاجی به این اخاذی عاشقانه داشت؟ آیا او -به‌راستی- عاشق شده بود؟ باورش برای ما و برای مخاطب کمی سخت است. از همان قسمت‌های ابتدایی و شیوه شایگان در تعامل با این دختر، مخاطبِ سریال بین حدس می‌زد که این اتفاق بیفتد و شایگان در ازای اعدام نشدن پدرش از او بخواهد نامزدش را ول کند و با او ازدواج کند. خب این قصه آشنا را همین چندسال پیش در کدام سریال دیده بودیم؟ در «شهرزاد».

 

آنجا آقابزرگ بود که برای جان و مال و زندگی آدم‌ها تصمیم می‌گرفت. او بود که مشخص می‌کرد چه کسی با چه دختری ازدواج کند و چه کسی باید از چه پسری طلاق بگیرد و به عقد چه آدمی دربیاید. اما آنجا پیشینه آقابزرگ مشخص بود. ابهتش را درک می‌کردیم. می‌فهمیدیم قدرتش از کجا نشئت می‌گیرد. او با دربار و مقامات بلندپایه نظامی در شهر ارتباط تنگاتنگی داشت و برای همین می‌توانست به راحتی و با ثروت هنگفتی که داشت آن‌ها را به خدمت بگیرد.

 

درباره آخرین قسمت سریال «می خواهم زنده بمانم» | نوستالژیک، خوش ریتم و با مشکلات متعدد منطقی


«می خواهم زنده بمانم» سریال خوش ریتم و پر رنگ ولعابی است، بازیگران بسیار خوبی دارد و کارگردان توانسته است بهترین بازی هایشان را از آن‌ها بگیرد. دکور‌ها و فضاسازی دهه شصتی فیلم توانسته است به خوبی حس وحال آن روز‌ها را تداعی کند، اما همه این‌ها نباید باعث شود قصه گویی فدای باقی جذابیت‌ها شود. البته مشخص بود که سازندگان نگران برخی از حاشیه‌ها هم هستند. به هرحال آن فسادی که در سریال نمایش داده اند به دلایل زیادی منشأ مشخصی نداشت و دراین باره با احتیاط زیادی جلو می‌رفتند.

 

نگرانی آن‌ها هم بیراه نبود؛ چون همان طور که می‌دانیم پلیس تصمیم گرفت بعد از چند قسمت از سازندگانش شکایت کند و از ساترا، سازمان تنظیم مقررات صوت و تصویر فراگیر، بخواهد جلوی پخش آن را بگیرد، آن هم به این دلیل که به شهربانی یا نیرو‌های کمیته انقلاب اسلامی توهین شده است. موضوع البته بعد از چندروز ختم به خیر شد و پخش سریال هم تا قسمت آخر از سر گرفته شد.


اما گویا این همه سروصدا و هیاهو به مزاج سازندگانش خوش آمده است و آن‌ها می‌خواهند فصل دوم سریال را جلوی دوربین ببرند. هنوز معلوم نیست این موضوع آیا از ابتدا در دستور کار فیلم نامه نویسان و تهیه کننده اثر قرار داشته است یا نه؛ زیرا سریال «شهرزاد» هم گرفتار جذب مخاطبان زیاد در فصل اول شد و در یک حرکت عجولانه و کاسب کارانه و ناگهانی تصمیم به ساخت فصل دوم گرفته شد؛ اتفاقی که نتیجه مطلوبی نداشت و حاشیه‌های زیادی هم ایجاد کرد. حتی خودِ شهاب حسینی در برنامه «هم رفیق» به این موضوع اشاره کرد و گفت که از اول هم قرار نبوده است فصل دومی داشته باشد. حالا باید منتظر ماند و دید آیا فصل دوم «می خواهم زنده بمانم» هم به خوبی فصل اولش با اقبال مردم روبه رو می‌شود یا نه؟

 

 

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->