لَوْ عَقَلَ النّاسُ وَ تَصَوّرُوا الْمَوْتَ لَخَرِبَتِ الدّنیَا».
امام حسین (ع) فرمود:
«اگر مردم خردمند میشدند و مرگ را باور میداشتند، دنیا ویران میگشت.»
(إحقاق الحق، ج ۱۱ ص۵۹۲)
چه نسبتی میان عقل و تصور مرگ است؟ این پرسشی است که در سخن امامحسین صورتبندی شده است و نکته مهمش «ویرانی دنیا» است که تصور مرگ در انسان ایجاد میکند، اما واقعاً ویرانی دنیا چه نسبتی با عقل دارد و چگونه عقلی است که وقتی در وجود آدمی بیدار میشود دنیا رو به خرابی میگذارد؟ خرابی دنیا در سخن امامحسین بر چه دلالت دارد؟ دنیا چیست؟
آیا امر دنی و دون و اسفل مساوق با دنیا است یا دنیا مترادف با زندگی در این جهان است؟ استاد جمالالحق میگفت تخریب دنیا را نباید مترادف با ویران کردن عالَم پنداشت بل دنیا یعنی معادلات و مناسبات ناعادلانه که حیات معقول را از انسان روی کره خاکی ناممکن کرده است. به تعبیر دیگر، سخن امامحسین را میتوان اینگونه مفصلبندی کرد که اگر عقل در ضمیر انسانها جای گرفت و معادلات و مناسبات انسانی مبتنی بر اصول معقول گشت و این مهم رخ نخواهد داد مگر در وجود آدمی تصور مرگ بیدار گردد و نوعی مرگاندیشی در قلب مأوا گزیند و آنگاه دنیای دنی فرو خواهد ریخت و مناسبات حیات معقول در عالم انسانی ممکن خواهد شد.
به عبارت دیگر، نوعی امید و ظرفیت آرزومندی برای نوع انسان در این کلام وجود دارد که روزی انسان بر این کره خاکی خواهد توانست مناسباتی پیریزی کند که در آن دنیا و مناسبات دنیایی از میان رفته باشد و حیات معقول انسانی جای آن را بگیرد، ولی تا ظهور آن روز در ساحت فردی انسان باید تصور از مرگ را به معرفت قلبی تبدیل کند تا امکان رشد عقلی در وجود او پیدا شود.