سعیده فتحی/شهرآرانیوز، داستان از آنجا شروع شد که محمد جمشیدی بعد از المپیک توکیو، علیه عملکرد مهران شاهینطبع، سرمربی تیم ملی بسکتبال انتقاد کرد. این ماجرا طبق قاعده ربطی به باشگاهی که اخیراً شاهینطبع را به خدمت گرفت، نداشت، اما باشگاه مذکور به بهانه قرارداد جمشیدی با دو باشگاه و امتناع جمشیدی از بازی در شیمیدر وارد معرکه شد البته طبیعی است که مسئولان میگویند دخالتی در مطلبی که بر علیه جمشیدی منتشر شد نداشتند، اما وقتی چنین مطلبی در سایتی که تا کنون در بسکتبال هیچ نام و نشانی نداشته منتشر میشود این طور به نظر میرسد کسی به آنها خط داده است.
علی ایحال این مطلب که با ادبیات بسیار زشت و زننده نوشته شده است به محمد جمشیدی تاخته و مدعی شده مصاحبه او برعلیه سرمربی تیم ملی کذب است. اول اینکه کاش نویسنده این مطلب مشخص بود و بعد هم او از کجا میداند که حرفهای جمشیدی کذب است؟ دلیل و مدرکی دارد؟ در تمرینات و اردوی تیم ملی بوده است؟ دوم اینکه اگر کذب است چرا خود سرمربی تیم ملی مصاحبه نمیکند و علنی نمیگوید که حرفهای مطرح شده بر علیه او کذب است؟ سوم اینکه چرا یک نفر از تیم ملی و فدراسیون در این مدت نگفته که این حرفها کذب است؟ نه تنها نگفته اند بلکه با ادبیاتی آرامتر در واقع حرفهای جمشیدی را تائید هم کرده اند. رئیس فدراسیون مشکلات موجود را نفی نکرده بلکه گفته«بهتر است آنها را در خود خانواده حل کنیم و اجازه ندهیم به بیرون درز پیدا کند.» او حتی گفته برخی از مشکلات را مدیریت هم کرده اند این پس میتواند مهر تائیدی بر گفتههای جمشیدی باشد.
چرا جمشیدی به شیمیدر نرفت؟
مشخص است باشگاه شیمیدر از دعوای میان شاهین طبع و جمشیدی آسیب دیده است، اما بهتر نیست قبل از اینکه چنین انگهایی به بازیکنان زده شود کمی هم به رفتار و عملکرد خود نگاهی بیاندازند؟ طبق همین نوشته جمشیدی در تاریخ ۱۳ اردیبهشت بدون هیچ مشکلی و خیلی هم خوشحال با این باشگاه قرارداد میبندد آنهم در تاریخی که هنوز تکلیف سرمربی این تیم مشخص نبوده است. این نشان میدهد که جمشیدی هیچ مشکلی با باشگاه شیمیدر نداشته، اما وقتی وضعیت سرمربی این تیم مشخص میشود به نظر میرسد از حضور در این باشگاه منصرف میشود. این کار غلطی است که مدیران باشگاه ایران در پیش گرفته اند، چرا وقتی سرمربی تیم مشخص نشده با بازیکنان وارد مذاکره میشوند؟ مگر بستن تیم کار مدیران است؟ اگر اینگونه است پس چه نیازی به سرمربی دارید خودتان هم تیم تان را در مسابقات هدایت کنید!
به نظر میرسد که جمشیدی تصمیم خود را از قبل گرفته بوده و قصد نداشته یک فصل دیگر هم در کنار شاهین طبع کار کند و شاید برای همین هم از گرگان جدا شده بود، چون تصور این بود با قهرمانی که گرگان به دست آورده با شاهین طبع ادامه خواهد داد، اما به یک باره ورق برگشت و آقای سرمربی از تیم شیمیدر سر درآورد و جمشیدی هم احتمالا وقتی شرایط را اینگونه دیده تصمیم به بازگشت به گرگان گرفته است. هرچه باشد کاپیتان آن تیم بود و مورد حمایت هواداران پر شور گرگانی، حال اینکه این وسط خطایی صورت گرفته یا خیر این فدراسیون است که باید تصمیم بگیرد. این داستان فقط برای جمشیدی نیست و ارسلان کاظمی هم با دو باشگاه ذوب آهن و مهرام قرارداد داخلی امضا کرده است.
رفتار سرمربی زیر ذره بین
اینکه مهران شاهین طبع در تمرینات با برخی بازیکنان برای باشگاهش مذاکره میکرده مورد تائید همه است و اینکه حتی به خاطر نه شنیدن از بازیکنان رفتارش هم با آنها تغییر کرده هم باز مورد تائید بقیه است. کسانی که این مطلب را نوشته اند احتمالا با بازیکنان تیم ملی در تماس نیستند وگرنه حتما همان حرفهایی که به ما زده شد به آنها هم گفته میشد. شاهین طبع نه تنها با جمشیدی قهر کرده حتی با هم اتاقی و دوست صمیمی او هم حرف نمیزده، چون که توقع داشته حداقل او این بازیکن را راضی میکرده تا به تیم شیمیدر بپیوندد!
بعد هم همیشه بازیکنان زیر ذره بین بوده اند که مبادا خطایی از آنها سر بزند، اما یک بار چرا نباید رفتار و عملکرد مربی را زیر ذره بین قرار داد؟ آیا نباید بررسی کرد که سرمربی تیم ملی چه بلایی سر بازیکنان آورده که تا این اندازه از نظر روحی بهم ریخته اند؟ خودشان میگویند بخاطر رفتارهایی که با آنها شده اعتماد به نفس شان را از دست داده بودند! سرمربی باید بتواند هم از لحاظ فنی و هم روحی بازیکنان را در سطح ایده آل نگه دارد نه اینکه مدام برای آنها مشکلات روحی درست کند تا بازیکنان درگیری ذهنی داشته باشند! آرامش روانی از هر چیزی مهمتر است و تا وقتی آن آرامش در تیم وجود نداشته باشد مطمئنا رسیدن به موفقیت هم امکان پذیر نخواهد بود.
راستی ما آخر سر نفهمیدیم جمشیدی جوانک است یا بازیکن پا به سن گذاشته؟ کسی که این مطلب را منتشر کرده احتمالا اطلاعات درستی از بسکتبال ندارد وگرنه حتما میدانست جمشیدی یک بازیکن معمولی نیست که اگر بود هیچ وقت نمیتوانست جزو ۵ بازیکن اصلی همین سرمربی که از او حمایت میکنند باشد! این ادبیات ما را فقط یاد یکی، دو نفر میاندازد مثلا همان کسی که در پایین آوردن اعتماد به نفس بازیکنان استاد است.
مساله دار اصلی کیست؟
و در آخر اینکه در این مطلب به نقش رسانهها در تحریک جمشیدی برای انجام مصاحبه علیه شاهینطبع اشاره شده و به برخی خبرنگاران اتهام «مسالهدار» یا «خبرنگارنما» زده شده است! اول اینکه ایکاش آنقدر شجاعت داشتید که با اسم از آنها یاد میکردید، دوم اینکه مساله دار اصلی مدیرانی هستند که پروندههای قضایی به عنوان مفسد اقتصادی دارند و دادگاهی هم شده اند نه خبرنگارانی که گوش شنوا هستند و سعی دارند آنچه که حقیقت دارد را مطرح کنند، مطمئنا بازگو کردن حقایق کام برخی را تلخ خواهد کرد، اما باید گفتنیها را گفت تا مشخص شود سر منشا مشکلات کجاست.
از ما گفتن آقایان لطفا این چیزی که پخته اید را زیاد هم نزنید، چون بوی آن بیشتر همه جا را خواهد گرفت، شما خودتان خوب میدانید اگر بقیه هم به حرف بیایند چه خواهد شد و برای همین هم دست پیش گرفته و از فدراسیون خواسته اید «با برخورد قاطع اجازه الگوبرداری جوانان از اینگونه رفتارها و مصاحبههای گستاخانه را ندهد!» معلوم است از بیان حقایق واهمه دارید، اما بدانید بقیه بازیکنان هم حرفهای زیادی برای گفتن دارند و فعلا سکوت کرده اند، کاری نکنید که بقیه هم به حرف بیایند، آن وقت امکان دارد سنگ روی سنگ بند نشود.