این روزها برخی رسانههای غربگرای وطنی در کنارشماری از رسانههای فارسی زبان آنسوی آب، چنین وانمود میکنند که مقاومت احمدمسعود در پنجشیر و ایستادنش در برابر طالبها با بی تفاوتی ایران همراه شده و ایران به سرنوشت مردم افغانستان بی تفاوت است.
همین اول بگویم نگاه برادران مهاجر افغانستانی در ایران به اتفاقات این روزهای کشورشان آمیخته با نگرانی است. بسیاری از ایشان طالبان را مساوی با خشونت و ناامنی میدانند که باتوجه به سابقه تاریخی این گروه، حق هم دارند نگران باشند. گروهی نیز همچون برخی برادران ایرانی شان که به ایستادگی احمدشاه مسعود در برابر اشغالگران افتخار میکردند، به ایستادگی پسر قهرمان شهید افغانستان نیز افتخار میکنند؛ بنابراین حق دارند از اینکه احمد مسعود در برابر طالبان تنها شده است، ناراحت باشند.
گروهی نیز از اینکه دولت فاسد و وابسته اشرف غنی سرنگون شد و مهمتر آنکه اشغالگران آمریکایی فرار کردند، خوش حال هستند و اکنون دل نگران روزهای آینده اند. ۲۰ سال اشغال به جز ناامنی چیزی برای مردمان رنج دیده و ستمکشیده افغان نداشته است و حالا امید به آینده مبهمی دارند که طالبها وعده میدهند و نخستین ارمغانش باید امنیت باشد؛ گوهری سخت نایاب در این سالهای افغانستان که آیا طالب بخواهد یا بتواند یا دیگرانی بگذارند یا نه؛ بنابراین مخاطب این یادداشت مهاجران افغانستانی نیستند که تأکید کردم به ایشان حق میدهم نگران باشند؛ بلکه مخاطب، آن رسانه یا صاحب قلمانی هستند که در سالهای تشکیل داعش تا توانستند، محور جبهه مقاومت را از پشت خنجر زدند و بهسخره گرفتند که چرا ایران پول میدهد یا جوانش جانش را میدهد برای امنیت بشار اسد؟
خون جوانان ایرانی و افغانستانی و عراقی و لبنانی و پاکستانی و سوری و... به هم آمیخته شد تا داعش پلید، دشمن انسانیت، دستش بریده شود و در آن روزهای سخت و دلهره آور که بغداد در آستانه سقوط بود و داعش به نزدیک مرزهای ایران رسیده بود و هر روز یک عامل انتحاری در قلب اروپا حمام خون به پا میکرد، آن قلم به دستان در سایه همان امنیتی که مدافعان حرم آفریده بودند، قلمشان را خنجری کنند در پشت مدافعان حرم! ما در سوریه و عراق به دعوت رسمی دولت قانونی آنها رفتیم؛ دولتهایی که قسمت درخور توجهی از مردم با آنها بودند و با ایستادنشان در برابر داعش و تثبیت امنیت بر عددشان افزوده شد و جبهه مقاومت در کنار مردم ایستاد و پشتیبان مردم شد.
اما در افغانستان چه؟ دولتی دستنشانده فروپاشید! مردمی که ناامید از اصلاح بودند، چه میتوانستند بکنند؟ آیا به دفاع از غنی باید جلو طالبان میایستادند؟ ایران و دیگر کشورهای مقاومت به دفاع از چه کسی به میدان میآمدند؟ به دفاع از دولت یا مردم؟ دولت آمریکایی که وضعش مشخص بود! اگر ایران یا هر کشور دیگری وارد این نبرد میشد، نامش اشغالگری نبود؟
مردم افغانستان چه خیری از ۲۰ سال اشغال دیدند که حالا منتظر باشند یک کشور دیگر بیاید مشکلشان را حل کند؟
راه حل افغانستان خود مردم هستند. مردم امنیت را میخواهند که از دل امنیت، مشکلات دیگر هم حل خواهد شد. غرب گراها هیچ گاه مدافع مقاومت نبوده اند که اگر بودند، از پشت به ایشان خنجر نمیزدند و امروز هم نیستند؛ آنچه امروز در ایران علمش را بلند کرده اند، بازی سیاسی است برای مصرف داخلی. میخواهند جمهوری اسلامی را به دفاع از طالبان متهم و برای این اتهامشان سند دست وپا کنند؛ بنابراین میگویند ایران از احمدمسعود حمایت نمیکند!
جمهوری اسلامی، اما هر دخالت نظامی بیگانهای در افغانستان امروز را امنیت آفرین نمیداند. برای ایران، مردم مظلوم افغانستان موضوعیت دارند و برای همین امنیت افغانستان را اولویت میداند.
موضع رسمی رهبر انقلاب در قبال افغانستان برهم زدن بازی غرب گراها و رسانههای غربی بود: «به هرحال درمورد افغانستان ما طرف دار ملت افغانیم. دولتها میآیند و میروند؛ انواع واقسام دولتها در این سالها در افغانستان سر کار آمده اند. دولتها میآیند و میروند، آن که باقی میماند ملت افغانستان است. ما طرف دار ملت افغانستان هستیم.»
فراموش نکنیم که ما دولت غرب گرا و غرب زده اشرف غنی را به رسمیت شناختیم و اگر برای مردمش کاری میکرد، بیگمان کمک میکردیم. دولت بعدی افغانستان هم هرچه باشد، از این روال خارج نیست. ایران طرف دار ملت افغانستان است، نه مانند آمریکاییها و قلمهای طرف دارش ملت افغانستان را قربانی اهداف خودش کند.
* معاون فرهنگی سپاه امام رضا (ع)