سحر نیکوعقیده| شهرآرانیوز؛ خودش میگوید که بستنی شادیآور است و او شادترین شغل دنیا را دارد. اینکه بچهها با ذوق و شوق بستنی قیفی را از دست او میگیرند و مسنترها هم طعم بستنیهایش را دوست دارند و لبخند میزنند. اینها همه انگیزههای او برای ماندن در این شغل هستند.
محسن خسروی که حالا چند سالی میشود که این بستنیفروشی را در محله بسکابادی زده این شغل را یکجور تزریق شادی میداند و همه اینها دست به دست هم داده تا شغلش را دوست داشته باشد. او که متولد سال ١٣٦٢ است تا به امروز شغلهای زیادی را امتحان کرده، اما حالا معتقد است مسیر اصلیاش را پیدا کرده است.
داستان زندگیاش را از دوران کودکیاش آغاز میکند. وقتی که در رشته دو و میدانی چند مدال برنز استانی کسب کرده و دلش میخواسته در آینده بهترین دونده دنیا شود! او حالا بهترین دونده دنیا نشده، اما تمام این داستانها را جور دیگری تعبیر میکند: دو و میدانی را دوست داشتم، چون حس خوبی از دویدن به من دست میداد. آدرنالینی که در خونم ترشح میشد من را به هیجان میآورد و حس میکردم خوشحالترین آدم روی زمین هستم. حالا وقتی طعم یک بستنی خوب و مرغوب را میچشم هم همین حس به من دست میدهد. همان قدر هیجانزده و همانقدر خوشحال میشوم.
محسن خسروی پس از امتحان کردن مشاغل مختلف در آخر به بستنیفروشی میرسد و چند سال پیش بستنیفروشیاش را در محله بسکابادی راه میاندازد. او طی همین چند سال مشتریهای خودش را جذب کرده است که حتی با کلمن برای خرید بستنی میآیند.
میگوید: یک بستنی فروش نباید کلک توی کارش باشد و برای تهیه بستنی، آب و شیرخشک را قاطی شیر نکند. بهترین شیر برای بستنی شیری است که بعد از جوشاندن، چربیاش را جدا نکنند. طعم زعفران هم باید خالص باشد و کاکائوهم هم کاکائوی اصل و مرغوب بهکار برود! خلاصه رنگ و اسانس و دوز و کلک توی کار نباشد. چون مشتری فرق بستنی خوب با بد را میفهمد.
از محسن میخواهم که مراحل درست کردن یک بستنی خوب را برایم توضیح بدهد. او اطلاعاتی از درست کردن بستنی با روش سنتی و دستی ندارد. اما راه و روش خودش را برایم توضیح میدهد: شیر را از دامداری میخرم و شب قبل در دمای بالا میجوشانم. شکر، ثعلب، وانیل و هل را خشک خشک با هم خوب قاطی میکنم و بعد به شیر اضافه میکنم تا گلوله گلوله نشود. صبح بعد شیر را به مغازه میآورم و همراه با گلاب، زعفران یا پودر کاکائو یا هر طعمی که مدنظرم باشد داخل دستگاه بستنیساز میریزم. بستنی پس از گذشت ٣٠دقیقه آماده میشود. اما بستنی سنتی چند مرحله دیگر هم دارد. مغز پسته و گردو را قاطی بستنی میکنم. با کاردک به دیوارههای یخچال میکشم تا سفت شود و خودش را بگیرد. بعد از آن بستنی سنتی ما آماده است.
درست است که فصل گرما فروش محسن دوبرابر میشود، اما میگوید که بستنی در هوای سرد زمستان هم خاطرخواههای خودش را دارد. میگوید: همین که مشتریها طعم بستنیهایم را دوست داشته باشند و با لبخند از مغازهام بیرون بروند برایم کافی است.
مهدی و ابوالفضل شاگردان ١٢، ١٣ساله بستنیفروشی محسن خسروی هستند که با او نسبت فامیلی دارند، در همین محله زندگی میکنند و حالا با تعطیل شدن مدارس در دوران کرونا وقت بیشتری دارند و در این بستنیفروشی کار میکنند.
با آنها که وارد گفتگو میشوم میفهمم خودشان پیشنهاد کار در بستنیفروشی را به او دادهاند. حالا هر دو میتوانند شیر بجوشانند، شکر، وانیل و... را اضافه کنند و خلاصه خم و چم درست کردن یک بستنی خوب و باکیفیت را یاد گرفتهاند. میگویند که محیط شاد بستنیفروشی را دوست دارند، ارتباط با مردم و... حالا هر دو دلشان میخواهد بزرگتر که شدند بستنیفروشی خودشان را داشته باشند.
محسن خسروی، فوت کوزهگری تهیه بستنی را علاوه بر مواد درجه یکی که باید استفاده شود، درصد پایین ثعلب میداند. میگوید: ثعلب هر چقدر بیشتر باشد بستنی بیشتر کش میآورد. خیلیها فکر میکنند کش آوردن بستنی نشانه مرغوب بودن آن است، اما فقط و فقط بهدلیل درصد زیاد ثعلب است! باید فقط تا جایی ثعلب به بستنی زد که بستنی خودش را بگیرد. دلیلش هم این است که ثعلب برای معده ضرر دارد. مادهای چسبنده و دیر هضم است که به دیواره معده میچسبد و به سختی جدا میشود. یکی از دلایل دلدرد بعد از خوردن بستنی میتواند همین باشد. یک بستنیفروش کاردرست کاری نمیکند که مشتریاش بعد از یکبار خوردن بستنی دیگر به سراغش نیاید.
منوی بستنیفروشی کوچک و جمع جور محسن خسروی محدود است، اما او هر طعم بستنی که فکرش را بکنید درست کرده است. این طعمها، چون همهپسند نیستند به سفارش مشتریها درست میشوند. مشتریها میآیند چند کیلو سفارش میدهند و روز بعد میبرند. آویشن، آلوورا، انبه و.... بستنی انبه و زعفران از پرطرفدارترین طعمها هستند. با همه اینها ذائقهها متفاوت هستند. میگوید: بچهها بیشتر بستنی قیفی و کاکائویی دوست دارند و مسنترها سنتی و زعفرانی. با همه اینها پیرمردها و پیرزنهایی توی همین محله هستند که عاشق بستنی قیفیهای مغازه من شدهاند. صبح به صبح گروهی میآیند، یک بستنی قیفی میخرند و کنار هم نوش جان میکنند. یکی از این پیرمردها اسم بستنیهای من را گذاشته راحت الحلقوم! سریع توی دهان آب میشود.