میترا صدر | شهرآرانیوز؛ چهرهای جدی، اما مهربان دارد. تُن و آهنگ صدایش خبر از سالهای نه چندان دوری میدهد که اشکهای بسیاری را از چشمان عزاداران حسینی (ع) جاری میکرده است. بیشتر از ۴۰ سال به عشق امام حسین (ع) و امامرضا (ع) خواند. محرم و صفرها با صدای او بود که بغض یک محله میترکید و برای مظلومیت اهل بیت (ع) به گریه بدل میشد.
صدای او بود که شب شهادت امام رضا (ع) شورحسینی به هیئت محله میداد. از همان ابتدا که جوانها در دسته عزاداری علم را بر دوش میگرفتند و از کوچههای فرعی محله امام هادی (ع) میگذشتند و به سمت حرم، ولی نعمتشان حرکت میکردند صدای حاج احمد نکویی بود که در صدای سینهزدنها میپیچید و اشک را از چشمان تماشاگران جاری میکرد.
او میخواند: «در خراسان کس، چون رضا منزل/، چون رضا منزل /میکند نالهای دلمای دل/ زهر مأمون زد بر دلم آذر / بر دلم آذر/پاره پاره شد قلب من از زهر/ قلب من از زهر...» و زنجیرها بر پشت عزاداران فرود میآمد و دستها بر سینهها کوفته میشد. آنقدر خواند و خواند تا اینکه تارهای صوتیاش آسیب دید و پزشکان نوحهخواندن را برایش ممنوع کردند. ۱۰ سال است که حنجره خستهاش این توفیق را از دست داده و حسرت خواندن یک نوحه پرسوز را به دلش گذاشته است.
او حالا در ۷۷ سالگی، روزهای پایانی ماه صفر را با حسرت یک دهان نوحه خواندن به عشق آقا (ع) میگذراند. در آستانه شهادت امام رضا (ع) و در حالی که مشهدیها به دلیل شیوع بیماری کرونا توفیق میزبانی از زائران پیاده امام رضا (ع) را از دست دادهاند، به سراغ حاج احمد نکویی، مداح قدیمی محله امام هادی (ع) و پسرش رفتیم که جا پای پدر گذاشته است.
احمد نکویی سال ۱۳۲۳ در روستای بهرآباد و در خانوادهای مذهبی و کشاورز به دنیا آمد و همانجا بزرگ شد. پدرش یکی از چند کشاورز زمینهای اربابی روستای بهرآباد بود. زمین و آب از ارباب بود و زحمت کشت و کار و درو از کشاورز. در نهایت آخر فصل درو، نصف محصول از آن کشاورز بود و نصف دیگر آن مال ارباب. احمد آقا ۱۴ سال داشت که مادرش به رحمت خدا رفت. در ۱۶ سالگی ازدواج کرد حاصل آن ۲ دختر و ۵ پسر است. ۳۵ ساله که بود پدرش هم به رحمت خدا رفت و او همچنان کار کشاورزی را دنبال میکرد.
۱۵ سال بعد از فوت پدر ارباب زمینهایش را خواست. احمدآقا زمینها را بدون هیچ توقع و خواستهای به ارباب پس داد و در ازای آن با توجه به وصیت پدرش هیچ نخواست. این مسیر زندگی او تا اوایل انقلاب است. بعد از آنکه زمینی برای زراعت نداشت به شرکت الکتریک خراسان رفت و در آنجا به عنوان نگهبان استخدام شد و تا سال ۸۲ که بازنشسته شد در این شرکت کار کرد. او چند سالی مانده به پیروزی انقلاب اسلامی، همراه با یکی از کاسبان قدیمی محله به نام حاج اصغر همتی به هیئتها و مساجد محله میرفت و نوحه میخواند.
میگوید: «حاج اصغر آقا آن موقع رایگان و دلی برای هیئتهای محله نوحه امام حسین (ع) میخواند و من که همراهش بودم گهگاهی پای منبر و کنار او زمزمههایی میکردم. سواد قرآنی داشتم، ولی نوحه را خوب میشناختم و، چون به ائمه (ع) ارادت خاصی داشتم اشعار نوحه را از حفظ میخواندم. همان شبها که همراه حاج اصغر همتی به هیئت میرفتم، هرشب حاج آقا از من میخواست چند خطی بعد از او بخوانم من هم اجابت میکردم.»
احمد نکویی و اصغر همتی همدوره بودند و نوحهخوانی را از شیخ غلامرضا در روستای میل کاریز یاد گرفتند. میگوید: «همراه شیخ غلامرضا به هیئتهای مختلف میرفتیم. گوشهایمان را تیز میکردیم که چطور نوحه میخوانند و عزاداران با چه ضرباهنگی سینه میزنند. یادم هست ایام محرم و صفرکه از راه میرسید ساکنان روستاهای اطراف هم دست به کار میشدند و محله تا آخر صفر و شهادت امام رضا (ع) سیاهپوش میشد. زن و مرد، مساجد محله را از چند روز قبل محرم خانهتکانی میکردند و به پیشواز محرم میرفتند. بعضیها نذری داشتند و بانی مراسم بودند و بقیه به کمکشان میرفتند.
اگر غذای نذری آبگوشت بود یکی نانش را تهیه میکرد. خانمها سبزی پاک میکردند و چند نفری هم آبگوشت را بار میگذاشتند. از اول محرم در همه مساجد روستای بهرآباد و روستای همجوارش مهدیآباد، مراسم عزاداری و نوحهخوانی شروع میشد تا روز عاشورا و تاسوعا که همه هیئتها به مزار شهدا در شهرک حجت میرفتند. عزاداری آنجا شور و حال خاصی میگرفت. بیش از ۲ هزار نفر در مزار شهدا جمع میشدند. شیخ غلامرضا، اصغر آقا همتی و من نوحهخوان بودیم و باید مجلس را جمع میکردیم.»
با یادآوری این خاطرات اشک از چشمانش جاری میشود.
زمزمهکردنهای احمد آقا در کنار حاج اصغر همتی ادامه داشت، اما بالأخره احمد آقا باید صدایش را رها میکرد. او میگوید: «چند سال بعد حدود سالهای ۵۷ بود که با کمک مردم محله و مدیریت شرکت الکتریک خراسان مسجد امام هادی (ع) ساخته شد. صبحهای جمعه در مسجد، بعد از دعای ندبه گهگاهی نوحه کوتاهی میخواندم و اعضای مسجد ریز و تند سینه میزدند.» هاشم بزنجانی از هیئت امنای آن روزهای مسجد که نوحهسرایی احمد آقا را دید، از او خواست نوحهخوانی مراسم عزاداری مسجد را در دهه اول محرم برعهده بگیرد، اما احمد آقا قبول نکرد و به او گفت به فکر نوحهخوان دیگری باشد.
محرم از راه رسید. شب اول رضا، پسر هاشم بزنجانی، به خانه احمد آمد و از او خواست به مسجد بیاید و نوحه بخواند. احمد قبول نکرد. خودش تعریف میکند: «بعد از رفتن رضا، پدرش هاشم آقا آمد و گفت: حاج احمد انگار منتظری با ماشین دنبالت بیاییم و برای نوحهخواندن ببریم؟! به هاشم آقا گفتم: حاج آقا من نمیتوانم از پس این ۱۰ شب بربیایم، دنبال نوحهخوان کار کشته باش. اما او قبول نکرد و آن سال ۱۰ شب اول محرم را من نوحه خواندم.»
احمد آقا پس از آن محرم، با تشویق هممحلهایها نوحهخوانی را دنبال کرد و در مجالس مختلف عزاداری ائمه (ع) نوحه خواند. او در این سالها هیچ وقت پولی از این بابت از کسی نگرفت. میگوید: «به عشق امام حسین (ع) نوحهخوان شدم. هر چه بود دلی بود و بس.»
او اثر نوحهخوانی را در زندگیاش دیده است. همین که پسر کوچکش حالا نوحه میخواند، باعث آرامش او است.
احمد آقا حنجره خستهای دارد. تارهای صوتیاش آسیب دیدهاند و پزشکان گفتهاند دیگر نمیتوانی نوحه بخوانی. ۱۰ سال است که با حسرت، نوحهسرایی دیگران را گوش میکند. در بین گفتگو بهسختی چند بیتی با صدای آرام میخواند. او درباره آداب نوحهخوانی در مراسم عزاداری محرم و صفر توضیح میدهد: «شب قبل از شروع محرم، به حرم امام رضا (ع) میرویم و اذن عزاداری را از آقا امام رضا (ع) میگیریم. بعد از زیارت حرم مطهر و گرفتن اذن، لباس سیاه را همانجا میپوشیم و برای عزاداری شب اول به مسجد برمیگردیم. بعد از نماز مغرب و عشا مراسم با سخنرانی و خواندن زیارت عاشورا شروع میشود، بعد از آن نوبت به نوحهخوانی و سینهزنی است.»
احمد آقا درباره موضوع نوحهها هم توضیح میدهد و میگوید: «هر شب یک نوحه مناسب همان شب خوانده میشود. شب اول نوحه مربوط به ورود کاروان امام حسین (ع) به کربلاست. نوحه شب دوم مختص امام حسین (ع) است. شب سوم به حضرت رقیه (س) اختصاص دارد. نوحهها به همین منوال ادامه دارد تا شب نهم که مخصوص حضرت ابوالفضل (ع) است و بعد هم به روزعاشورا و شب شام غریبان آقا (ع) میرسد. نوحهخوان باید بتواند عزاداران مجلس را برای سینهزنی آماده کند و تا انتهای مراسم آنها را هدایت کند. زمانی که دست ما بالا میرود عزاداران دستها را به سمت سینه میبرند و بسته به نوحهای که خوانده میشود سنگین یا سریع سینه میزنند.»
اشعار بیشتر نوحههای احمد آقا را حاج آقای آشفته شاعر قدیمی محله امام هادی (ع) نوشته است. احمد آقا میگوید: «به حاجی آشفته میگفتیم برای چه کسی یا چه روزی نوحه میخواهیم، او هم برای ما مینوشت. مثلا متناسب با آهنگ سریال امام علی (ع) مینوشت که اینطور بود «علی علی مولا علی علی مولا علی/ای قهرمان کربلا زینبای زینب/ فخر علی/مرتضی زینبای زینب/ای یادگار مرتضی زینبای زینب/ای مظهر صبر و صفا زینبای زینب». یا مثلا نوحه شب دهم که یکی از نوحههای معروف است اینطور خوانده میشود: «امشب اگر فردا شود آه و واویلا/ خونین جگر زهرا شود آه و واویلا».
احمد آقا انواع نوحه را هم توضیح میدهد و از نقش محوری نوحهسرا میگوید: «در گذشته، متون نوحه را از روی کتابها مینوشتیم و از روی برگه میخواندیم. هرکدام از نوحهها ضرباهنگ متفاوتی دارند و متعلق به مراسم خاصی هستند. مثلا نوحه «امشب چراغ خیمهها نور نواز است/ پیر و جوان را با خدا راز و نیاز است» ضرباهنگ کوتاه دارد. اما بعضی نوحهها مثل «حر پیشیمان آمده، غرق عصیان آمده» که روایت درخواست حر از امام حسین (ع) است، ضرباهنگ تندتری دارد. در این نوحه حر به امام حسین (ع) میگوید از خواهرت حضرت زینب (س) بخواه تا از سر تقصیرات ما بگذرد. التماس میکند و میگوید من مأمور بودم که آب را بر روی تو و اهل خانهات ببندم.»
او میگوید هر نوحه را میتوان به سبک دیگری هم خواند یا ضرب آهنگ آن را تغییر داد، اما اثرگذاری نوحه کم میشود. احمدآقا تا ۱۰ سال قبل همراه با اعضای هیئت و عزاداران حسینی در روز شهادت امام رضا (ع) به سمت حرم مطهر میرفت تا به امام هشتم شیعیان عرض ارادت کند. هیئت آنها با عَلَم از چهارراه شهدا به سمت حرم میرفت و در طول مسیر او نوحه میخواند. اما حالا دیگر فرصت نوحهخوانی از او سلب شده و پسر کوچکش محمد جای او را گرفته است.
یکی از خاطرات احمدآقا به ۱۵ سال قبل و شب عاشورا برمیگردد. میگوید: «آن شب در مسجد برنامه داشتیم. سخنران مجلس بعد از پایان صحبتهایش از من خواست به او اجازه دهم به منبر برود و نوحه بخواند. به او گفتم: نمیتوانی، اما او مدرک دانشگاهیاش را نشان داد وگفت: من دکتری دارم و تو میگویی نمیتوانم؟! نوحه سنگین «ثارا.. با انصار ا..» را انتخاب کرده بود و شروع کرد به خواندن.
اما عزاداران نمیتوانستند با او همراهی کنند. به موقع مکث نمیکرد و بقیه نمیتوانستند با او همراه شوند. بعد از چند بار خواندن پیش او رفتم و گفتم اجازه میدهید من شروع کنم؟ شروع کردم به خواندن «امشب ثارا.. با انصارا.. گرم نماز است/ گرم نماز است/ فردا ز خون این جاننثاران/ دین سرفراز است/ دین سرفراز است.» با اولین بیت همه شروع به سینهزنی کردند. خیلیها فکر میکنند این کار فقط سواد خواندن و نوشتن میخواهد در صورتی که اینگونه نیست و نوحهخوانی با تمرین و مهارت به دست میآید.»
یکی از مراسمهای مهم مذهبی در شب اول محرم آوردن عَلَم عزاداری به داخل مسجد است. احمد آقا میگوید: «جوانترهایی که میخواهند علم بلند کنند هرسال آن را به داخل مسجد میآورند و تزئینش میکنند. علم تا پایان ماه صفر داخل مسجد است و شب شهادت امام رضا (ع) قبلا از پایان ماه صفر برای عرض ارادت به حرم مطهر میرود. هر شب بعد از اتمام مراسم، مردم دور علم جمع میشودند و به قول قدیمیها «جوش» میزنند (با شور بیشتری سینه میزنند). روز عاشورا قبل از حرکت هیئتهای محله به سمت مزار شهدای شهرک حجت، دوباره همه دور علم جمع میشوند و عزاداری میکنند و برای مراسم مفصل ترِ سر مزار شهدا آماده میشوند.» یکی از مراسمهای مهم مذهبی در شب اول محرم آوردن عَلَم عزاداری به داخل مسجد است.
احمد آقا میگوید: «جوانترهایی که میخواهند علم بلند کنند هرسال آن را به داخل مسجد میآورند و تزئینش میکنند. علم تا پایان ماه صفر داخل مسجد است و شب شهادت امام رضا (ع) قبلا از پایان ماه صفر برای عرض ارادت به حرم مطهر میرود. هر شب بعد از اتمام مراسم، مردم دور علم جمع میشودند و به قول قدیمیها «جوش» میزنند (با شور بیشتری سینه میزنند). روز عاشورا قبل از حرکت هیئتهای محله به سمت مزار شهدای شهرک حجت، دوباره همه دور علم جمع میشوند و عزاداری میکنند و برای مراسم مفصل ترِ سر مزار شهدا آماده میشوند.»