امیرمنصور رحیمیان | شهرآرانیوز - رنگها هرکدام صدا و آهنگ خاص خود را دارند. رنگ قرمز فریادی بلند را میماند و رنگ زرد آوازی شاد و اغواکننده دارد. رنگ سبز صدای باران و جنگل میدهد و رنگ آبی تلاطم دریا و پیچش باد در آسمان عصرگاه را زمزمه میکند. این قاعده را میتوان برای همه رنگها به کار برد و تمام مدت به آوازی که دور و بر آدم در حال پیچش است، گوش فرا داد. آواهایی که شاید شنیدنشان برای همه ممکن نباشد. برای شنیدن آواز رنگها، احتیاج به گوشهای تمرین داده شده و چشمان حاذق است.
کاری که بیشتر استادها در کلاسهای آموزش نقاشی سعی دارند انجام بدهند این است که، زبان این آواها را به شاگردانشان آموزش بدهند. به عبارت سادهتر، زبان رنگها و دیدن جهان اطراف را فقط اربابان هنر درک میکنند. نقاشان و طراحان هم جزئی از این افراد هستند که یا از کودکی و نوجوانی درک این زبان میکردهاند، یا برای این هدف به نزد استادی رفتهاند و درسش را خواندهاند. کسانی که میتوانند روی بوم سمفونی زیبایی از رنگ و هماهنگی آنها با هم ایجاد کنند. برای همین است که جمع شدن رنگها روی یک بوم، از سوی کسی که میداند از هر رنگ چه صدایی برمیخیزد، جذاب است.
نمایشگاه «تِن اَبسترکت» -فارغ از نوع و سطح آثار- مجموعهای است از صدیقه طوطی که سعی کرده است سمفونی دیدنی خودش را در معرض تماشا بگذارد. او متولد ۱۳۵۱ و درسخوانده کارشناسی رشته برق گرایش کنترل و ابزار دقیق و کارشناسی ارشد فیزیک گرایش جامدات است. الان به عنوان کارشناس مهندسی و طراحی سیستمها در شرکت مخابرات خراسان رضوی مشغول به کار است.
او از بهار ۱۳۹۳ به آرزوی دیرین خود رسیده و نقاشی را پس از چند بار شروع و رها شدن با شرکت در کلاسهای «حسین سهرابی» به طور جدی آغاز کرده است. همچنین از تابستان ۱۳۹۵ تحت آموزش «طاهره واحدیان» به فراگیری سبکهای مدرن نقاشی مشغول بوده است. به هرحال این نمایشگاه مجموعهای از آثار آبستره و انتزاعی است که از قید و بندهای کارهای فیگوراتیو و رئالیسم رهاست.
نقشهایی که انگار بیشترشان از روحش سرچشمه گرفته باشد و در همان لحظه هم ثبت شدهباشند. نمایشگاهی که در آن نقاش، در یک نوع آزادی خیال سعی کرده تا با ترکیب رنگها با هم فضایی خیال انگیز را تصویر کند. ولی این کار را به شکل نامتوازنی انجام داده است. تصور بر این است که نقاشی آبستره احتیاجی به ترکیببندی، فرم و مابقی ابزار هنری ندارد و ترکیب رنگها و فرمها (در صورت وجود!) کافی است.
در حالی که تمام چیزی که کار با رنگها را معنی میبخشد، همین ترکیببندی و معنیگرایی است. هنرمند وقتی با این تصور وارد کار آبستره میشود، نتیجهاش آثاری گم و محو میشود. آثار این نمایشگاه هم به دلیل نبود ترکیببندی مشخص و نداشتن انسجام بصری، گیج و سرگردان هستند. خوب بود تا لااقل برای همین نمایشگاه به زیرسازی و بقیه چیزهایی که یک اثر نمایشگاهی، باید داشته باشد، هم توجه میشد.
رنگگذاری آثار هم محدود به چند رنگی است که نشستن آنها کنار یکدیگر به هر شکلی جذاب میشود. در بعضی از آثار هم سعی نقاش به فرار از سبکهای قدیمی و آموختهاش را به وضوح میشود دید. ولی سعی برای نیفتادن در ورطه فرمالیسم و رها شدن از قید و بندهای فرمگرایی و شکل، مثل سعی برای فرار از خود آدم میماند. همانطور که خودش در ابتدای این نمایشگاه میگوید: «این مجموعه یک گروه میان پروژهای است.
ترسیم آبسترهها نه آغاز کار من بوده و نه هدف. تنها محصولی میانی است که در مسیر کارهای رئالیستی و دیگر تجربههای سبک گونه به دست آمده است. چون شعلهای سرشار، سرکشیده و خود را عیان ساخته است. این نوع از رنگبازیها، از آزاد گذاشتن کامل روانم وجود یافتهاند و به همین دلیل تابع هیچ قیدی نبودن آنها، برایم ارزشی بیش از آثار ساختهوپرداخته دارند. میدانم اینها در آینده هم در کنار پروژههای دیگر من، بازیگوشانه سربرخواهند آورد و من تنها دستی در تعادل ترکیببندی آنها خواهم داشت.»