صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

ساخت سد دربرابر آل و اجنه!

  • کد خبر: ۹۰۹۰۷
  • ۱۱ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۲:۲۶
خراسانی‌های قدیم چگونه از مادر و نوزادش دربرابر ناشناخته‌ها مراقبت می‌کردند؟

سیده‌نعیمه زینبی | شهرآرانیوز؛ هزاران سال نسل بشر با تولد انسان ادامه یافته است. اتفاقی که در هجوم تکنولوژی نیز عادی جلوه نمی‌کند، در گذشته شگفتی بیشتری داشته است. سختی و دشواری بارداری و میلاد یک انسان در گذشته آن‌قدر زیاد بود که آداب‌ورسوم بسیاری داشت. زن‌های موسپیدکرده میدان‌دار این وادی بودند تا زائو و کودکش را از شر ناشناخته‌ها در امان بدارند.

هنوز هم مادربزرگ‌ها و معمران خراسانی، بسیاری از آن آداب را می‌دانند و در شهر‌های کوچک‌تر برخی از آن‌ها را رعایت می‌کنند. برابر آمار‌ها آذر ۱۳۹۹، بیشترین میزان تولد در یک قرن گذشته ثبت شده است. برای نمونه رسانه‌ها، ۳ هزار نوزاد در ۹ آذر و سپس برای ۱۹ این ماه هم عددی قابل توجه اعلام کرده‌اند. همین امر هم دلیلی شد تا نقبی بزنیم بر آداب و رسوم تولد نوزاد در خراسان قدیم.

شروع یک فرایند سخت!

در قدیم که خبری از سونوگرافی و تعیین دقیق تاریخ زایمان نبود، نزدیک وضع حمل، رختخوابی را گوشه اتاق پهن می‌کردند تا زن باردار در آن بخوابد. زائو پیش از رفتن به بستر، کلوخی را در چاه آب خانه می‌انداخت و می‌گفت: «الهی تا تو وابشی من هم فارغ شوم!». مردی به بالای بام می‌رفت اذان می‌گفت تا کسانی که صدای اذان بی‌وقت را می‌شنوند برای فارغ شدن زن دعا کنند. یکی از بستگان بالای سر زائو، رو به آسمان می‌کرد و مرتب با خواندن «یا قریب‌الفرج، یا ا... بنده را از بنده کن سوا» برایش دعا می‌خواند.

بانویی دیگر اسپند دود می‌کرد و می‌خواند: «سپن، سپن، سه‌دانه، از قوم‌وخویش بیگانه/ سپن، سپن، آل رسول، بترکه چشم حسود» و فریاد می‌زد: «چشم دشمنا کور» تا دیگران با «بیش باد» تأییدش کنند. درواقع زایش امری بود که همه اقوام و نزدیکان خانواده را درگیر خودش می‌کرد تا هرکس هر کاری از دستش برمی‌آید، انجام بدهد.

مامایی که همه‌کاره بود

کاچی از رسوم زنان قدیم است که به زمان حال آمده. روغن خالص و نبات و تخم‌مرغ را در یک کاسه با مقداری دارو‌های گیاهی به زائو می‌دهند تا قوت بگیرد. در گذشته ماما کودک را ناف‌بری می‌کرد و گاهی از خانواده سرنافی می‌خواست. سپس کودک را با آب و نمک می‌شست و یک‌تکه چلوار که وسطش را چاک داده و به آن «پیراهن قیامت» می‌گفتند، از گردن نوزاد آویزان می‌کرد که باید بین هفت تا ۱۰ روز بر تن او می‌ماند. ماما با یک نخ سه‌رنگ، ناف بچه را می‌بست و نوزاد را در قنداقی می‌پیچید و در ننو می‌گذاشت.

برای نوزاد پسر، کاردی به پر قنداق او می‌زدند تا در بزرگی جنگاور شود و اگر نوزاد دختر بود، قیچی به بند قنداقش آویز می‌کردند تا در خیاطی به کمال برسد. همچنین ماما با خطی که با قیچی یا کارد بر دور رختخواب مادر می‌کشید، او را از شر آل در امان می‌داشت. پیازی که بر سر کارد یا قیچی در رختخواب مادر بود، او را از شر آل دور نگه می‌داشت. یک جلد قرآن نیز تا روزی که زائو به حمام برود بر بالین او می‌گذاشتند. زائو تا روز حمام از اتاق بیرون نمی‌آمد و کسی به اتاق او وارد نمی‌شد.

در این مدت فقط کسانی به اتاق زائو وارد می‌شدند که موقع زایمان در آنجا حضور داشته‌اند یا فرزندی از آن‌ها در ۱۰ روزه اول تولد فوت نشده باشد. اتاق زائو جارو نمی‌شد تا روزی که به حمام برود. ناف خشک‌شده نوزاد را نیز چال می‌کردند. معتقد بودند اگر آن را در حیاط مدرسه چال کنند بچه درس‌خوان و اگر در مسجد دفن کنند، کودک مؤمن و باایمان می‌شود. انداختن ناف در آب راکد نیز کودک را آرام و صبور می‌کند. قدیمی‌ها بسیار حواسشان به خوراک زائو بود و معتقد بودند تا زمانی‌که در بستر است نباید ماست، سیب، آجیل و به‌ویژه تخمه بخورد.

شب شلوغ ششم!

شب ششم زایمان همان روزی بود که به اعتقاد قدیمی‌ها اجنه هر حیله‌ای را به کار می‌گرفتند تا نوزاد را با همزادش عوض کنند. خویشاوندان زائو دورتادور اتاق می‌نشستند و با دست‌به‌دست کردن نوزاد و خواندن شعر، دعا و دایره‌زدن سروصدا راه می‌انداختند تا اجنه بترسند و به اتاق زائو نزدیک نشوند. سیاه‌کردن نوزاد و ریختن آهن‌پاره در آستانه در‌ها و دودکردن اسپند و گذاشتن خال برای نوزاد با آن، از دیگر مراقبت‌ها بود تا او را از شر اجنه حفظ کنند. همه این تلاش‌ها برای دورکردن اجنه و آل از نوزاد و مادرش بود.

اکنون دیگر وقتش رسیده بود تا نوای مسلمانی در گوش نوزاد بپیچد. یکی از مردان مسن و مؤمن، بچه را بغل می‌گرفت و در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه می‌گفت و نام یکی از ائمه اطهار را بر او می‌گذاشت. مراسم شب ششم تا سپیده صبح ادامه پیدا می‌کرد. با سرزدن صبح صادق خیالشان راحت می‌شد که نوزاد و مادرش دیگر درامان‌اند.

حمام، پایان مراسم

زنانی که دختر داشتند روز هفتم و آن‌ها که پسر زاییده بودند، روز دهم به حمام می‌رفتند. همه زنان نزدیک خانواده چشم‌انتظار این مراسم بودند. یک روز قبل از حمام، ماما می‌آمد و با زرده تخم‌مرغ، نخودکوبیده و مخلوطی از دارو‌های گیاهی، مرهمی می‌ساخت و برای تقویت به سر و موی زائو می‌چسباند. خمیر دیگری نیز برای تقویت کمر زائو درست می‌کرد و به کمر او می‌چسباند. آن زمان که حمام‌ها عمومی بود، جامه‌دار حمام را خبر می‌کردند و وسایل مادر و کودک را به حمام می‌بردند. بانوی تازه‌مادرشده پیش از رفتن به حمام، اتاقش را جارو می‌کرد و رختخوابش را در چادرشب می‌پیچید.

در حمام، جامه‌دار اسپند دود کرده و با گفتن «چشم بد دور» و «چشم دشمنان کور»، آن‌ها را به سمت سربینه هدایت می‌کرد. ماما نوزاد را با سدر نرم و الک‌کرده می‌شست و با جام چهل‌کلید، مقداری آب را جوری روی نوزاد می‌ریخت که بر سر مادرش فرود بیاید. در باور عامه، مادر و کودک به برکت جام چهل‌کلید از حمله آل در امان می‌ماندند. سرمه‌کشیدن به چشم مادر و کودک، از مراحل پایانی حمام است. با پخش شیرینی و هلهله شادی، مادر و کودک لباس می‌پوشیدند و به‌سوی خانه رهسپار می‌شدند. با صرف ناهار، انعام و مزد ماما داده می‌شد و میهمانان به خانه خود بازمی‌گشتند.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.