صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

مادر شهید محمد سخندان از حس نوعدوستی و فداکاری فرزندش برای کمک به هموطنان بی‌بضاعت می‌گوید

  • کد خبر: ۹۳۶۲۶
  • ۰۶ دی ۱۴۰۰ - ۱۲:۳۴
مادر و پدر شهید محمد سخندان تا یک روز قبل از اعزام پسرشان به سوریه، خبر نداشتند. مادر ابتدا حرف‌هایش را باور نمی‌کرد و سعی می‌کرد او را از رفتن منصرف کند. می‌گفت هر زمان ایران جنگ شد به جبهه برو، اما پسرش در پاسخ می‌گفت اکنون خط مقدم آنجاست.

به گزارش شهرآرانیوز - مادر و پدر شهید محمد سخندان تا یک روز قبل از اعزام پسرشان به سوریه، خبر نداشتند. مادر ابتدا حرف‌هایش را باور نمی‌کرد و سعی می‌کرد او را از رفتن منصرف کند. می‌گفت هر زمان ایران جنگ شد به جبهه برو، اما پسرش در پاسخ می‌گفت اکنون خط مقدم آنجاست. محمد هفتم مهر ۹۴ به سوریه اعزام می‌شود و یک ماه بعد، یعنی ۱۵ آبان، به شهادت می‌رسد.

مریم سالخورده، مادر شهید، به یاد دارد محمد از زمانی که به سن تکلیف می‌رسد، هیچ‌گاه نماز و روزه‌اش ترک نمی‌شود. پسرش استاد کونگ‌فو بود و هم‌زمان در رشته مهندسی مکانیک در سبزوار درس می‌خواند. محمد از کودکی دوست داشت مادر کنارش بنشیند و برایش از حضرت زهرا (س)، امام حسین (ع)، امام علی (ع) و ائمه دیگر بگوید و مادر از همان کودکی می‌دانست او با بقیه بچه‌ها متفاوت است. «محمد به نصب داربست مشغول بود و با وجود هوای گرم هم روزه‌اش را باز نمی‌کرد. هم‌چنین با وجود سن کم، به خانواده‌های بی‌بضاعت کمک می‌کرد. من جرئت نمی‌کردم از برخی مشکل‌ها جلو محمد صحبت کنم، زیرا منقلب می‌شد و همه پولش را برای رفع آن مشکل می‌داد. حاضر بود از لذت‌های دنیایی بگذرد تا مشکل نیازمندی رفع شود. سال ۹۰ او را داماد کردیم و همسرش برای اعزام او به سوریه رضایت داده بود، اما من و پدرش خبر نداشتیم.»

به گفته مادرش، زمانی که خبر شهادت برادران شهید بختی را شنید، خود را به آب و آتش زد که به سوریه برود تا آنجا که برای پیوستن به تیپ فاطمیون و شرکت در نبرد حق علیه باطل، به برخی برادران افغانستانی پول می‌داد تا گویش آن‌ها را یاد بگیرد و سرانجام تیرماه سال ۹۴ به سوریه اعزام شد.

پیش از اعزامش به سوریه، درباره مظلوم‌ترین شهید آنجا پرس‌و‌جو کرده و همه به او سید ذاکر را معرفی کرده بودند. در سوریه هم خستگی برایش معنا نداشت. حتی زمانی که از یک عملیات برمی‌گشت و متوجه می‌شد هم‌رزمانش می‌خواهند برای عملیات دیگری اقدام کنند، قید استراحت را می‌زد و با آن‌ها همراه می‌شد. نام جهادی‌اش را سید ذاکر حسینی انتخاب می‌کند، زیرا داعش نمی‌توانست این شهید را بگیرد. به همین دلیل، او را با آتش محاصره می‌کنند و زنده‌زنده می‌سوزانند. محمد نیز به شهادت رسید و به همراه ۷ نفر از شهدای تیپ فاطمیون، در ایران در معراج شهدا به خاک سپرده شد.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.