واکنش نوید محمدزاده، بهرام افشاری و بهنام بانی به حملات رژیم صهیونیستی علیه ایران + تصاویر واکنش کارگردان سریال «پایتخت» به تجاوز رژیم صهیونیستی به ایران توصیه وزیر فرهنگ به صداوسیمایی‌ها: فضای متفاوت و متکثری ایجاد کنید نویسنده اسرائیلی اعتراف کرد | ایران دقیق می‌زند، اما اسرائیل کودک می‌کشد بازتاب پاسخ موشکی ایران به حملات رژیم صهیونیستی در رسانه‌های بین‌المللی واکنش رضا کیانیان به حمله رژیم صهیونیستی + عکس با زبانِ هنر دادخواه مظلومین جهانیم | بیانیه انجمن هنر‌های نمایشی خراسان رضوی در محکومیت حمله رژیم صهیونیستی واکنش جالب رضا صادقی به جریان‌های گمراه: آنفالو آزاد + عکس واکنش محسن تنابنده به حمله رژیم صهیونیستی: الان وقت عمله ادبیات به جهانیان می‌آموزد که هیچ مشکلی با جنایت و خونریزی حل نمی‌شود ادای دین داوود میرباقری به سرداران شهید: سریال سلمان فارسی تقدیم به این مردان بزرگ خواهد شد هنرمندان با هر عقیده سیاسی آماده دفاع از کشور هستند جهانگیر الماسی: آدمکشان رژیم صهیونیستی شایسته نفرین الهی هستند واکنش محسن چاوشی به حمله رژیم صهیونیستی: لگد کردی، لگد می‌شی بیانیه هنرمندان درباره حمله رژیم صهیونی به ایران بیانیهٔ جمعی از هنرمندان تئاتر مشهد در محکومیت جنایات رژیم صهیونیستی توقف اکران فیلم‌های کمدی تا اطلاع ثانوی (۲۳ خرداد ۱۴۰۴) وزیر فرهنگ: جنایت رژیم صهیونیستی بی‌پاسخ نخواهد ماند تمامی اجرا‌های صحنه‌ای تا اطلاع ثانوی تعطیل خواهد بود (۲۳ خرداد ۱۴۰۴) واکنش شاعران به جنایت اخیر رژیم صهیونیستی در خاک ایران
سرخط خبرها

پسرم به فدای علی‌اکبر حسین (ع)

  • کد خبر: ۹۵۹۵۵
  • ۲۶ دی ۱۴۰۰ - ۱۲:۵۶
پسرم به فدای علی‌اکبر حسین (ع)
انیس جواهری یگانه - مادر شهید سیدعلی توکلی

سیدعلی فرزند سوم و اولین پسرمان بود که سال ۱۳۴۱ به دنیا آمد. آن زمان ساکن کوچه کربلا در خیابان تهران بودیم. در دوران بارداری و شیردهی سعی می‌کردم همیشه با وضو و درحال ذکر باشم. زمانی که امام‌خمینی (ره) فرمودند سربازان من در گهواره هستند، سیدعلی شش‌هفت‌ماهه بود، اما اصولا بچه‌ای که بناست به شهادت برسد، از همان اول معلوم است.

از حدود سه‌سالگی فهمیدیم طور دیگری است، رفتارش اصلا بچگانه نبود و حتی یک‌بار نشد که مرا عصبانی کند.

احترام ویژه‌ای برای من و پدرش قائل بود. خیلی وقت‌ها شام نمی‌خورد و آن را برای یتیمان محله می‌برد. پیش از هفت‌سالگی با پدرش به مسجد پنج‌تن می‌رفت، قرآن را با صوت و لحن می‌خواند و اذان می‌گفت.

حدود ۱۰ سالش بود که روزه می‌گرفت. پدرش همیشه در جمع‌کردن اقوام و دورهمی‌ها پیش‌قدم بود. سیدعلی هم به او رفته و صله‌ارحامش زبانزد شده بود. خیلی مخلصانه عمل می‌کرد و مدام می‌گفت مادر دعا کن شهید شوم. از سال ۱۳۵۶ که عضو گروه‌های مردمی شد، فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی‌اش اوج گرفت.

پسرم به فدای علی‌اکبر حسین (ع)

در راهپیمایی‌ها من هم همراه پسر و همسرم حضور داشتم، اما در کل هروقت بیرون می‌رفت، نگران نبودم و با تمام وجود او را به خدا می‌سپردم و توکل داشتم. وقتی هم می‌خواست جبهه برود، به‌راحتی همراه پدرش برگه رضایت را امضا کردیم و سال ۱۳۶۰ اعزام شد. دفعه آخر که می‌خواست به جبهه برگردد، ۳ دفعه از من خداحافظی کرد و خواست زیر گلویش را ببوسم.

بعد هم گفت: مرا به خدا بسپارید و اگر اتفاقی برایم افتاد، ناراحت نشوید. شب شهادتش خواب دیدم از من می‌پرسند چه خبر از علی‌جان؟ گفتم نمی‌دانم. گفتند علی تو شهید شد. دست‌هایم را بالا بردم و گفتم به فدای علی‌اکبر حسین (ع)، الهی شکر که نخودی در دیگ سیدالشهدا (ع) انداختم. بعد هم که در واقعیت، خبر شهادت و پیکرش آمد، اصلا ناراحت نشدم، زیرا خدا خودش داد و در راه خودش برد و چه سعادتی از این بالاتر.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->