مشهد مقدس است، چون مبتنی بر «قدسیت» متولد شده است و باید بر همان اساس رشد کند. اهداف و ابزار شکوفایی مشهد نیز باید به کانون معنایی آن وابسته و بر آن استوار باشد تا تقدسش پایدار بماند. حرکت بهسمت چنین آرمانی، علاوه بر اهداف و سیاستها و مقاصد موضوعی، نیازمند ابزار دانشی و قانونی و گفتمانی است.
در نظام فنی و اجرایی کشور، چنین ابزاری در طرحهای توسعه شامل طرحهای فرادست موضوعی و طرحهای کالبدی جامع و تفصیلی تمهید شده است. همه این طرحها فقط جایگاه ابزاری دارند و مقصود و هدفشان ذاتی نیست؛ بنابراین تا وقتی مطلوباند که کارکرد ابزاریشان را ایفا کنند. این ابزار باید برای دستیابی به اهداف شکوفایی شهر مشهد در راستای تداوم و گسترش تقدس آن کارآمد باشند، وگرنه آن طرحها و برنامهها به این شهر و جایگاه تمدنی آن تعلقی ندارند و مجاوران و خادمان و زائران هم تعلق خاطری به آنها نخواهند داشت.
شهر مقدس مشهد از گذشته تا آینده، وجود و حیات و ارزشهای بنیادی و روبناییاش را مرهون امامهشتم (ع) است. دلیل طبیعی یا انسانساخت دیگری نیز در تولد و پویایی مشهد نقش نداشته است. پس از رشد مشهد و تبدیل آن به گرانیگاه فرهنگی و انسانی منطقه، این شهر با جایگاه تمدنی خراسان و زبان و ادبیات فارسی پیوند یافته و مقام و منزلتش بیبدیل شده است.
هر برنامهای برای تحول و شکوفایی در این شهر باید در پرتو این واقعیات تعریف و اجرا شود. هرگونه تغییر شهری اگر همجهت با پرتو و پیوند یادشده نباشد، موجب تخریب بنیانهای توسعه و ناپایداری اجتماعی و امنیتی خواهد شد و دیگر نمیتوان به آنها طرح توسعه گفت.
براساس همین آگاهیها، مدیریت شهری در دوره ششم شورای شهر تعهد کرده است این اهداف را پیگیری کند:
۱- رشد و توسعه شهری مبتنی بر مرکزیت معنوی و فضایی حرم مطهر؛
۲- اصلاح الگوی حکمرانی شهری برپایه ارتقای مشارکت مردمی و تعاملات؛
۳- محوریت عدالت در توزیع امکانات و خدمات شهری و توازنبخشی به شکوفایی؛
۴- شکوفایی و پیشرفت پایدار شهری برپایه پویایی دانشبنیان.
مهمترین وظیفه مدیریت شهری مشهد برای دستیابی به این اهداف، فراهم کردن ابزار مناسب با همکاری دستگاههای اجرایی مسئول است. اگر دستگاه متولی تهیه و تصویب این ابزار با این دیدگاه همنوا نباشد، ابزار کارآمد و کارا تولید نخواهد شد. فراهمکردن مکان و امکان زیست در مجاورت حرممطهررضوی و خدمت به زائران آن حضرت، با محدودکردن تراکم جمعیتی و تراکم ساختمانی سازگار نیست.
اگر محدودیت منابع محیطی، تعیینکننده سقف جمعیتی مشهد بود، در پیرامون حرممطهر شهری با بیشینه ۲۰۰ هزار جمعیت و زائرانی سالانه یکمیلیون نفر پذیرفتنی بود، اما ارزش بنیادی این شهر و مأموریت اصلی آن چیزی نیست بهجز فراهمکردن مکان و امکان مجاورت، خدمت و زیارت؛ یعنی منابع دیگر را باید از هر طریق پایدار ممکن فراهم کرد و شیوه سنجش و توجیه آن نیز نه مالی و اقتصادی، بلکه فرهنگی است.
انسداد توسعه مشهد موجب شده است تراکم جمعیتی مشهد از سال ۱۳۳۵ تاکنون حدود ۴۰ درصد کاسته شود و تراکم متوسط ساختمانی در عرصه مسکونی به حدود ۱۳۵ درصد رسیده است. هنوز دستگاه تهیهکننده طرح، در مناطق برخوردار شهر افزایش میانگین زیربنای واحدهای مسکونی را بر خلاف سیاستهای کلی نظام و در تضاد با آرمان عدالت اجتماعی و فضایی تجویز میکند و با تشویق گسترش افقی شهر، بر حاشیهنشینی دامن میزند و شهر را در دام خودرومحوری میاندازد؛ یعنی طرح جامع و طرحهای تفصیلی کنونی ابزاری مناسب برای دستیابی به اهداف و حرکت بهسمت آرمان تداوم و استمرار تقدس شهر نیست و تغییر و اصلاح بنیادی آنها در پرتو شعار «مشهدالرضا (ع) جهانشهر برکت و کرامت» ضروری است.