از آسمان بارید شکوفه های نور
سیاهی شب رفت به پشت کوه دور
از آسمان بارید ستاره در سرما
ستاره گرما به دست و جان ِما
هوای بهمن داشت نسیمی از شادی
بهارِ ما آمد و فصل آزادی
غم و سیاهی رفت و بوی عید آمد
به شاخه های خشک گلی امید آمد
صدای ما با هم گره شد و فریاد
گره شد و صد موج به جانِ دیو افتاد
فرشته ای آمد و فصل غم را برد
و دیوِ تاریکی میان غارش مُرد