محمدناصر حقخواه | شهرآرانیوز - جشنواره فیلم فجر ۱۴۰۰ با غیبت کارگردانانی مثل سعید روستایی و مانی حقیقی که میدانیم فیلمهای آماده دارند، اما ترجیح دادهاند تا فیلمشان را به جشنوارههای خارجی بفرستند و همچنین کمکاری کارگردانان پرتجربه و نامدار، بر لبه تیغ راه میرود.
با ظهور و بروز فیلماولیها باید منتظر اتفاقات عجیب و تجربهنشده باشیم و ببینیم آیا نبودن نامهای سرشناس و امتحانپسداده به کیفیت جشنواره ضربه خواهد زد؟ در پایان دهه فجر هرکدام از این اتفاقها افتاده باشد، از همین الان و پیش از شروع جشنواره چند نام و چند ایده جلب توجه میکنند؛ نامها و ایدههایی که در این مطلب به اختصار به آن خواهیم پرداخت.
منیر قیدی اکنون تنها زنی است که در سینمای ایران بهطور رسمی فیلم جنگی میسازد. پیش از او انسیهشاهحسینی و نرگس آبیار درباره جنگ و اتفاقات پس از آن فیلم ساخته بودند، اما منیر قیدی که از اوایل دهه هشتاد سابقه ساخت فیلم کوتاه را دارد، با ساخت «ویلاییها» اولین تجربه ساخت یک فیلم جنگی را پشت سر گذاشت که در زمان دفاعمقدس و در فاصله کم با خط مقدم میگذرد و سوژههای اصلیاش نه مردان، بلکه زناناند.
اما حالا او در یک پیشرفت آشکار و جاهطلبی بزرگ تصمیم گرفته است که از فضای پشت جبهه هم بیرون بیاید و روایت عدهای از زنان در حال رزم را در «دسته دختران» به تصویر بکشد، آن هم در برههای حساس از جنگ ایران و عراق؛ یعنی در روزهایی که خرمشهر در حال سقوط است و خیلی از مردان هم توان ماندن و مقاومت در شهر را ندارند. از این منظر میتوان منتظر یک فیلم متفاوت بود؛ اتفاقی که البته پیشبینی کیفیت آن آسان نیست، اما با وجود گروه بازیگرانی مثل نیکی کریمی، فرشته حسینی، هدی زینالعابدین و پانتهآ پناهیها میتوان انتظارهای بالایی داشت.
مرتضی علیعباسمیرزایی آنقدر نام متفاوتی دارد که اگر کمی پیگیر سینمای ایران باشیم و حتی «انزوا» و «خون خدا» را ندیده باشیم، نامش در خاطرمان میماند؛ کارگردانی جوان که در سکوت خبری کار سختی را پیش برده است و نتیجهاش تا ۲ هفته دیگر معلوم خواهد شد. سینمای ایران آنقدر این سالها در بند ملودرام اجتماعی بوده است که میتوان ندیده و نشنیده به «بیرو» امیدوار بود. «بیرو» همان چیزی است که سالها سینماگران و منتقدان ایرانی از آن حرف میزدند، اما سراغش نمیرفتند.
در این سالها هروقت نام ورزشکار، هنرمند، قهرمان ملی یا حتی خلافکاری در رسانهها بهدلیل زندگی سخت یا عجیبش مطرح میشد، همه از این میگفتند که این سوژه چه ایده خوبی برای ساخت فیلم است و چه حیف که در سینمای ایران فیلم بیوگرافی ساخته نمیشود. اما حالا یکی از اندک فیلمهای بیوگرافی ورزشی ایرانی، آن هم درباره یک قهرمان زنده، ساخته شده و قرار است زندگی پرفرازونشیب و آشنای علیرضا بیرانوند، دروازهبان تیم ملی را بر پرده ببینیم. «بیرو» پرستاره نیست و کمخرج جمع شده است. نقش علیرضا را هم یکی از بستگانش بازی میکند، اما هرچه هست، متفاوتبودنش ما را به آن امیدوار میکند.
نمیتوان نام مسعود کیمیایی را در جایی دید و از آن راحت گذشت. مسعود کیمیایی از آن دسته کارگردانهاست که مخاطب نمیتواند در تقابل با او خنثی باشد. صفر و صدی است؛ یا عاشقش هستید و دیالوگ به دیالوگ و شخصیت به شخصیت و رفاقت به رفاقت با او و سینمایش زندگی کردهاید، یا از آن دسته آدمها هستید که تکرار مکرر رفاقت و سفره و مردانگی و خانواده و خون و خنجر از پشت را برنمیتابید و تحمل مردان سرخورده و سخت کیمیایی برایتان دشوار است.
جزو هرکدام از این دستهها باشیم، باید قبول کنیم که کیمیایی صفحات درخور توجهی از کتاب سینمای ایران را به نام خودش زده است و در اوضاع سیاسی و اجتماعی مختلف، تاریخ را از زاویه دید خود تماشا کرده و بازنمایانده است. پس حالا که به موضوعی تاریخی و مناقشهبرانگیز مثل کودتای ۲۸ مرداد، آن هم با حضور امیر آقایی، سارا بهرامی و مهران مدیری پرداخته است، میتوان به آن امیدوار بود. شاید در «خائنکشی» کیمیایی سرزنده و شورانگیز «قیصر» و «گوزنها» را ببینیم!
پدر و مادر سرشناس داشتن در این دوره و زمانه بهراحتی پدر و مادر سرشناس داشتن در سالهای گذشته نیست! آنقدر مسئله آقازادگی در این سالها مهم شده و شاخکهای مردم و رسانهها به آن تیز شده است که یوسف حاتمیکیا، پسر ابراهیم، پیش از هر چیزی که درباره فیلمش بدانیم، با نام پدر قضاوت میشود؛ بهخصوص اینکه نام ابراهیم حاتمیکیا بهعنوان تهیهکننده پای کار یوسف زده شده است و خیلیها این را یک رانت آقازادگی میدانند. همه این حرفها البته با تماشاییشدن «شب طلایی» خنثی خواهد شد.
فیلمنامه بیعیبونقص و کارگردانی تروتمیز میتواند پیش از هر چیز انگ آقازادگی را از نام او بردارد و بعد هم باعث پذیرفتهشدن او در بدنه سینما و البته بین رسانهها شود. یوسف به سیاق پدر، اعتراضهای خاص خود را هم وارد سینما کرده و در هفته گذشته صحبتهایی علیه سازوکار دبیرخانه و بعضی فیلمسازان داشته است که فیلمهایشان را پیش از موعد و به شکل اختصاصی برای عدهای نمایش میدهند. فیلمنامه یوسف حاتمیکیا تا آنجا که مشخص شده، اجتماعی است و به سیاق پدر سراغ موضوعهای حاد سیاسی و امنیتی نرفته است، اما باید دید که زاویه دید او مثل پدر است، یا همانطور که بازیگرانی مثل حسن معجونی و یکتا ناصر حاضر به همکاری با او شدهاند، خود حاتمیکیا هم قرار است با فیلمی اجتماعی و با زاویه دیدی متفاوت جلوه کند.
محمدحسین مهدویان را میتوان فرزند جشنواره فجر و البته همراه همیشگی آن دانست. مهدویان از سال ۱۳۹۴ که با «ایستاده در غبار» مطرح شد، هرسال در جشنواره یک فیلم دارد. او سیمرغها را از بهترین فیلم تا بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه و بهترین فیلم از نظر تماشاچیان درو کرده، فیلمهای مخاطبپسند و منتقدپسند مثل «ایستاده در غبار» داشته، فیلم ضعیف، اما مخاطبپسندی مثل «لاتاری» ساخته، با «شیشلیک» کمدی را تجربه کرده و «درخت گردو» یش در رقابت تلخترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران بیشک جزو پنجتای اول است.
او را هم سربهزیر و آرام مثل سال اول جشنواره دیدهایم و هم مثل سالی که «لاتاری» را ساخته بود و اظهارنظرهای جنجالی و مصاحبههای آتشین و فاشیستیخواندن شاهنامه، نامش را سر زبانها انداخت. امسال، اما مهدویان با بازیگر دلخواه و حالا دیگر همیشگیاش، جواد عزتی، به میدان آمده و زوج موفق «زخم کاری» را با رعنا آزادیور تکرار کرده است. موضوع فیلمش هم مثل همه فیلمهای قبلی ملتهب است و احتمالا مخالفان تند و طرفداران پروپاقرصی خواهد داشت. قصه یک خطی «مرد بازنده» درباره فساد اقتصادی و تبعات آن است و همین کافی است تا با وجود کارگردانی که حالا دیگر میتوان او را تلفیق جوانی و تجربه دانست و تیم بازیگرانش، آن را یکی از بختهای اصلی موفقیت در جشنواره دانست.
نحوه خرید بلیت فیلمهای چهلمین جشنواره فیلم فجر
نگاهی به ۲۲ فیلم چهلمین جشنواره فیلم فجر