به گزارش شهرآرانیوز؛ کلانشهر مشهد بهدلیل بهرهمندی از ظرفیتهای متعدد که برگرفته از فلسفه شکلگیری این شهر مقدس، یعنی وجود مضجع مطهر امام رضا (ع) است، در طول تاریخ همواره جایگاهی متمایز و مؤثر در سطح ملی و بینالمللی داشته است؛ ازجمله در دوران معاصر و بهویژه سالهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی که در آن مردم مشهد با هدایت حوزههای علمیه، پیشگام و جریانساز بودهاند.
در این گزارش با گفتگو با حجتالاسلاموالمسلمین سیدابوالفضل طباطبایی، نماینده سابق، ولی فقیه در سوریه، حجتالاسلاموالمسلمین احمد ترابی، رئیس شورای استانی نهاد رهبری در دانشگاههای خراسانرضوی، حجتالاسلاموالمسلمین سیدمحسن دعائی، مدیر مؤسسه مطالعات راهبردی در علوم و معارف اسلام و حجتالاسلام تقوی، مدیر مرکز فقهی جواد الائمه مشهد، به واکاوی ابعاد و چگونگی این نقشآفرینی میپردازیم.
حجتالاسلاموالمسلمین سیدابوالفضل طباطبایی، نماینده سابق، ولی فقیه در سوریه، معتقد است نقش حوزه و روحانیت در انقلاب اسلامی را میباید به تفکیک مراحل شکلگیری و تداوم انقلاب اسلامی بررسی کرد: مرحله اول یعنی تکوین و پیدایش انقلاب اسلامی که نیازمند فکر و اندیشه مبتنی بر امکان مقاومت دربرابر ظالم و قیام علیه طاغوت بود. درواقع کارویژه نهاد روحانیت بود و جز آن از عهده نهاد دیگری برنمیآمد. زیرا علما افزون بر علم و دانایی، صاحب فکر و اندیشه و مسئول شناسایی بدعتها و خرافات شیاطین در جوامع هستند.
پیش از انقلاب اسلامی، نظام طاغوت و حکومت غیردینی، بدعت دشمنان اسلام در جامعه بود که امام خمینی (ره) بهعنوان عالمی روحانی بهخوبی آن را تشخیص داد و از این جهت میتوان گفت انقلاب اسلامی نوعی شناخت و مبارزه با بدعتها بود؛
چنانکه قرآن کریم نیز تعلیم کتاب خدا و آموزش حکمت به مردم را رئوس رسالت انبیا میداند و مطابق تفاسیر، مراد از آموزش حکمت، آگاهکردن و هشداردادن مردم درباره بدعتها و سنتهای غلط و معرفی و ترویج سنتهای درست است.
او هدایت و صیانت از انقلاب اسلامی در برابر انحراف را دومین رسالت اختصاصی نهاد روحانیت درقبال انقلاب اسلامی معرفی میکند و میگوید: «نظام اسلامی نیز مانند هر پدیده جدیدی، پس از شکلگیری، نیازمند هدایتگری و مراقبت از آسیبها و انحرافات بهمنظور پایداری و تداوم است. در این راستا، اصل ولایت فقیه توسط نهاد روحانیت برای نظام اسلامی در نظر گرفته شده است.
البته این مهم فقط مربوط به آغاز انقلاب اسلامی نیست که پس از آن بگوییم روحانیت دیگر بازنشسته شده است و نباید در سیاست دخالت کند، بلکه این رسالت روحانیت بهعنوان برنامهای همیشگی تا ظهور و انقلاب جهانی امام زمان (عج) ادامه خواهد داشت. سیاسیبودن حوزه و جدانبودن دین و سیاست نیز به همین معنای بصیرتبخشی، دشمنشناسی و نقشهخوانی توطئههای دشمن است و نه لزوما تشکیل حزب و جناح سیاسی.
استاد حوزه علمیه با اشاره به تأکید رهبر معظم انقلاب بر جهاد تبیین، بخش عمده بار این مهم را به صورت مستقیم و غیرمستقیم، متوجه نهاد روحانیت میداند و اضافه میکند: در سومین مرحله انقلاب اسلامی که مرحله رشد و کمال آن است، نقش روحانیت، نظامسازی و حرکت گامبهگام به سمت تمدنسازی انقلابی است.
تفاوت این مرحله با دو مرحله قبلی این است که آن دو، وظیفه ذاتی روحانیت است و حوزویان باید مستقیم ورود میکردند و منتظر کسی نمیماندند، اما در این مرحله که بیشتر وجه اجرایی و مسئولیتپذیری دارد، دیگران نیز میتوانند ایفای نقش داشته باشند. اگر هم روحانیت گاهی در این مرحله ورود میکند، از باب احساس تکلیف برای پذیرش مسئولیت و برداشتن بار از دوش انقلاب اسلامی است، نه سهمخواهی.
حجتالاسلاموالمسلمین طباطبایی در ادامه به نقش حوزه علمیه خراسان در روند پیروزی انقلاب اسلامی اشاره و تصریح میکند: حوزه علمیه خراسان از ریشهدارترین حوزههای علمیه بوده و کهنبودن آن نه بهمعنای کهنگی، بلکه بهمعنای اصالت و ریشهداری است، بهگونهای که شاخوبرگهای این نهاد همواره در دفاع از دین و مردم پویا و بهروز بوده است و بهویژه در سه مرحله انقلاب اسلامی تأثیر بسزایی داشته و دارد.
در مرحله نخست با محوریت رهبر معظم انقلاب، آیتا... طبسی و شهیدهاشمینژاد در القای فکر و اندیشه و ترغیب مردم موفق عمل کرد و در مرحله صیانت نیز شاهد هستیم که شخصیتهای بزرگ و مؤثر نظام ازجمله رهبر معظم انقلاب، برخاسته از حوزه علمیه خراسان هستند.
او همچنین درباره نحوه تداوم رسالت حوزه علمیه خراسان در صدور و جهانیسازی انقلاب اسلامی بیان میکند: مشهد شهر و پایگاهی منسوب به امام رضا (ع) است و ایشان بهجز امامتشان که ابعاد جهانی دارد، شخصیتشان نیز در زمان حیات، بینالمللی بوده است، بهگونهای که ورود افکار و اندیشههای گوناگون به جهان اسلام در زمان ایشان صورت گرفته است و هدایتگری فکری جامعه را برعهده داشتند.
اکنون نیز حرکت در مسیر تمدن نوین اسلامی بدون نگاه بینالمللی امکانپذیر نیست؛ بنابراین حوزههای علمیه بهویژه حوزه خراسان که در جوار مضجع نورانی امام رضا (ع) واقع شده است، باید این وجهه بینالمللی را مدنظر قرار دهد و با نگاه و اندیشه بینالمللی به تربیت کادر اقدام کند تا اثرگذار و منشأ توسعه فکری انقلاب اسلامی در مسیر تمدنسازی باشد.
حجتالاسلاموالمسلمین احمد ترابی، رئیس شورای استانی نهاد رهبری در دانشگاههای خراسانرضوی نیز در اینباره بر این باور است که: در میان روحانیان سه جریان انقلابی عامل، مصلح و آمربهمعروف و ناهیازمنکر، ساکتها (کسانی که با وجود مخالفت با شاه، به دلایل مختلف مبارزه علنی نداشتند) و کسانی که اصلا نمیدانستند برای چه وارد حوزه شدهاند و اقلیتی انگشتنما که در خدمت نظام طاغوت و منفور بودند، وجود داشت.
در میان قشر انقلابی حوزه نیز کسانی که اهداف و آرمانهای انقلاب را کاملا درک کرده و آگاهانه پیشتاز باشند، درصدشان زیاد نبود، اما توانستند بیشترین تعداد هواداران تفکر و اندیشه امام (ره) را که مبارزه رسمی نداشتند، اما حرکت امام (ره) را پاسخ به ندا و اعتقاد درونیشان میدیدند، جذب کنند و به پشتوانه آنان حرکتهای میلیونی را درآستانه پیروزی انقلاب در شهرهای مختلف شکل دهند.
حجتالاسلاموالمسلمین ترابی ادامه میدهد: در مشهد نیز سه چهره شاخص طرفدار اندیشه امام (ره) میان روحانیت حضور داشتند که آن را با قدرت و عزم راسخ ترویج میکردند؛
رهبر معظم انقلاب که در دو پایگاه مسجد امام حسن مجتبی (ع) خیابان دانش و مسجد کرامت چهارراه شهدا جلسات تفسیر و تبیین داشتند.
بنده و دوستانم که آن زمان طلاب جوانی بودیم و در این جلسات شرکت میکردیم، شیفته این نوع تفکر شده بودیم و میدیدیم که نهتنها متفاوت از دیگر تفکرات رایج آن زمان است، بلکه پویایی و حیات دارد و سبب بروز و ظهور دستمایههای پنهان اجتماعی مردم میشود.
درواقع توده مردم حقایق اسلام ناب را میفهمیدند، اما نمیتوانستند فریاد بزنند و در تریبونها اعلام کنند. زیرا قدمگذاشتن در این میدان برایشان هراسانگیز بود.
در این میان با ورود افرادی، چون رهبر معظم انقلاب، شهیدهاشمینژاد و مرحوم آیتا... طبسی به این عرصه و جلوداری آنان، مردم بیش از پیش با فرهنگ جهاد و شهادت آشنا شدند و برای مقابله با رژیم پهلوی جرئت و جسارت پیدا میکردند.
به عبارت دیگر این نسل روشناندیش حوزه علمیه بود که با تکیه بر رهنمودهای امام (ره)، به مردم آگاهی و شجاعت میداد، خودش در صف اول حرکت میکرد و مردم هم پشت سرشان به راه میافتادند و جریانهای عظیم اجتماعی را شکل میدادند.
به اعتقاد عضو هیئتعلمی دانشگاه علومپزشکی مشهد، حوزه علمیه خراسان نیز با توجه به اینکه بعد از قم، بزرگترین حوزه علمیه ایران و از بیشترین تعداد طلاب بهعنوان نیروهای اصلی انقلاب برخوردار بود، عملکرد خوب و مؤثری در این زمینه داشت، به گونهای که اولین جرقه انقلاب اسلامی در مشهد که سکوت چندینساله مردم را درهمشکست و با شعارهای منسجم و علنی علیه رژیم همراه بود، سال ۱۳۵۶ در پی حرکت بانوان طلبه مکتب نرجس (س) و نیز در تشییع پیکر مرحوم حجتالاسلام کافی اتفاق افتاد؛
بنابراین پس از انقلاب اسلامی هم انتظار میرود با عنایت به جایگاه فراملی شهر مشهد و شخصیت عظیم امام هشتم (ع)، حوزه علمیه مشهد نهتنها در ایران که در سطح جهان ایفای نقش داشته باشد و با بهرهمندی از تفکرات روشن، جامعنگر و الهامبخش بتواند نیروهای جوان حوزه را به سمت تحقق اهداف انقلاب اسلامی و رفع موانع پیشرفت و جهانیسازی آن سوق دهد.
حجتالاسلاموالمسلمین سیدمحسن دعائی، مدیر مؤسسه مطالعات راهبردی در علوم و معارف اسلام نیز با نگاه به اسناد و تعابیر بالادستی نظام میگوید: حضور معنادار، فعالیتها و تلاشهای سازماندهیشده رهبر معظم انقلاب در آستانه انقلاب اسلامی در مشهد و نیز مبارزانی همچون شهید دیالمه، شهید حجتالاسلاموالمسلمین هاشمینژاد و بهویژه مرحوم آیتا... طبسی و دهها مبارز دیگر که در حلقههای میانی نهضت بودند، تأثیر بسزایی در ایجاد، رشد و تعمیق و به ثمر نشستن نهضت داشت.
او در تبیین جایگاه جهانشهر مشهد در راستای ترویج معارف انقلاب اسلامی، یادآور میشود: جمله راهبردی رهبر فقید انقلاب اسلامی که فرمودند «اصلا آستان قدس مرکز ایران است» بهتنهایی کفایت میکند تا بر مسئولان جمهوری اسلامی فریضه باشد که از ظرفیتهای حرم مطهر رضوی و امام علم و رأفت و انسانیت در مقیاس تمدنسازی و جهانشهر کرامت و معنویت استفاده کنند.
آیا مرکزیت آستان قدس، جز به این معناست که مرجعیت همه شئون کشور اعم از فرهنگ، سبک زندگی و سیاستهای کلی مدیریت جامعهپردازی نوین بر اساس فلسفه انقلاب اسلامی، باید فقط به امام رضا (ع) ختم شود و نقشههای مدیریت کشور بر اساس مبانی فرهنگ رضوی مورد توجه مدیران ارشد و میانی نظام قرار گیرد؟
این مدرس حوزه و دانشگاه با اشاره به آیه شریفه «وکذلک جعلناکم امة وسطا لتکونوا شهداء على الناس ویکون الرسول علیکم شهیدا»، تأکید میکند: وقتی یک فقیه عارف بلنداندیش در مقیاس حضرت امام راحل (ره) بر اساس مبانی معرفتی ولایی خود برای آستان قدس و امام رضا (ع) مرجعیت و مرکزیت تعریف میکند، مسئولان نظام از نهادهای عالی مثل مجلس و سیاستگذاران گرفته تا نهادهای اجرایی و نخبگان، همه موظف هستند نقشه معماری ایران نوین (بر اساس فلسفه انقلاب اسلامی و اینکه باید یک امت اسوه میشدیم تا جهان اسلام و حتی جهان معاصر، امتسازی و جامعهسازی را از ما فرامیگرفت و همه به سمت آرمانشهر مهدوی حرکت و جهان را برای نهضت جهانی امام زمان (عج) آماده میکردیم) را مبتنی بر مرجعیت امام رضا (ع)، استخراج و پیادهسازی کنند، اما افسوس که در این راستا قصورهای گسترده و متعددی در پرونده مسئولان مشاهده میشود و البته باید پاسخگوی این ظلم عظیم خود باشند.
زیرا نهتنها کشور را بر اساس الگوی رضوی بازسازی نکردهاند، بلکه خود مشهدالرضا (ع) هم در این رابطه بهجای اینکه بهعنوان شهر نمونه جهانی شیعه در صدر درخشندگی و برجستگی باشد، از لحاظ سیمای شهری، فرهنگ و ادب و سبک زندگی، از ویرانی هویتی رنجی جانکاه میبرد. آمار آسیبهای اجتماعی شهر، بالاترین گواه بر بیبهرهبودن مدیریتشهری از تعالیم مکتب رضوی در امتسازی، فرهنگسازی و جامعهپردازی است.
البته این به معنای نادیدهگرفتن خدمات و زحمات و مجاهدتهای خدمتگزاران واقعی انقلاب طی ۴۰ سال گذشته نیست. اگر مشهد در سال پذیرای ۲۰ میلیون زائر و گردشگر از اقصینقاط جهان است، انتظار میرود که پایگاه اصلی توسعه و تعمیق فرهنگ جامع رضوی برای زائران، مجاوران و همه شیعیان داخل و خارج کشور باشد، درحالیکه از این ظرفیت بهمیزان حداقلی هم بهرهبرداری نشده است.
حجتالاسلاموالمسلمین دعائی در ادامه به ظرفیتهای بینالمللی مشهد که در اثر سوءمدیریت، مغفول مانده است، اشاره و تصریح میکند: مشهد درصورتیکه بهعنوان مرکز تولید نرمافزاری فرهنگ نوین انقلاب اسلامی هدفگذاری میشد، میتوانست قطب صنایع خلاق فرهنگی در جمهوری اسلامی شود و در موج چهارم توسعه جهانی محوریت و مرجعیت پیدا کند و بهعنوان پایگاه صدور فرهنگ شیعی ناب (که تنها نسخه رهاییبخش برای گرفتاریهای جهان معاصر است)، مورد توجه قرار گیرد.
همچنین با الگوبرداری از سبک مناظرات امام رضا (ع) مشهد میتوانست پایگاه اصلی تعامل سازنده فرهنگهای پیشرو در جهان معاصر و کانون تعاطی فرهنگی و نقد و نظر بین برجستهترین کارشناسان معارف و ادیان و مذاهب باشد.
از سوی دیگر شایسته بود مشهد بهعنوان مرکز ثقل توسعه فرهنگی متوازن در جهان اسلام، کانون تربیت فضلای برجسته موردنیاز جهان اسلام در بخشهای مختلف تبلیغی و ترویجی و نیز تولیدات رسانهای گسترده برای جهان معاصر، مورد اهتمام سیاستگذاران و برنامهریزان قرار گیرد. در این صورت امکان استقرار مرکز ثقل دانشگاههای تربیت کادر رهبری جهان اسلام در مشهد وجود میداشت.
به باور وی، دستیابی به این آرمانها با وضع کنونی که هنوز مدیریتشهری نتوانسته است منطقه ثامن را از آشفتگی نجات دهد یا حتی خیابانهای منتهی به حرم را از نظر سیما به گونهای سازماندهی کند که ابهت و عظمت حرم تحتشعاع ساختمانها قرار نگیرد و شهری مقدس به مزبله برجها و کانونهای خریدوفروش (که هیچ پیوست فرهنگی سالمی بر آنها حاکم نیست و با نگاه سرمایهمحوری، بزرگترین ظلم را به این ظرفیت عظیم مدیریت فرهنگی جهانی شیعه روا داشتهاند) تبدیل نشود، بسیار دور از دسترس به نظر میرسد.
از نگاه این پژوهشگر حوزوی، مرکز ثقل همه دستاوردهای انقلاب اسلامی که هیچ دستاوردی قابل مقایسه با آن نیست، این است که ما از زیر چتر حاکمیت طاغوت که مطابق مبانی اسلام به کفرورزی به آن امر شدهایم (و این مهم رگ حیات تفکر سیاسی شیعه در عصر غیبت به شمار میرود)، به نظام مشروع توحیدی الهی و مبتنی بر نظریه انقلابی و پیشرفته ولایتفقیه منتقل شدهایم.
این دستاورد همه ضعفها و کمبودها را پوشش میدهد و جبران میکند، اما متأسفانه این دستاورد اساسی بهعلت طیفی از عملکردهای ناسالم و ضایعهبار سیاستهای مبتنی بر مدلهای غربی و فرهنگ لیبرالی، تحتشعاع قرار گرفته است؛ بنابراین کسانی که با سوءرفتار مدیریتی در سطوح مختلف سیاستگذاری و قانونگذاری این ضایعات را ایجاد و عظمت استقرار نظام ولایت را مخدوش کردهاند، باید پاسخگو باشند.
مدیر مؤسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام از انعکاس عظمت نظام جهوری اسلامی در جهان بهعنوان دیگر دستاورد مهم و مغفول انقلاب اسلامی یاد و بیان میکند: از آنجا که قاطبه مردم به بیرون مرزها سفر نمیکنند و در جریان قضاوتهای مستقیم غیرایرانیان در سطوح مختلف جهان اسلام و دیگر کشورها قرار نمیگیرند، نمیدانند دیگران اعم از دوست و دشمن درباره عظمت جمهوری اسلامی و ولایتفقیه چه نگرشی دارند و متأسفانه شدت بمباران فرهنگی رسانهای دشمن به حدی است که افکار عمومی را دقیقا در نقطه مقابل این عظمت سازماندهی کرده است و شاهد نوعی تحقیر و فروکاستن این اعزاز بهخصوص میان جوانان هستیم.
این در حالی است که بیشتر سیاستمداران جهان به حکمت و تدبیر رهبر معظم انقلاب غبطه میخورند و بنده بهعنوان مبلغی که در سفرهای تبلیغی به کشورهای مختلف سفر کرده و از نزدیک با اقشار متعدد ارتباط داشتهام، این اکرام و اعزاز را شاهد بودهام؛
بنابراین هرچند کانونهای سیاه استعماری و تبلیغی اجانب و صهیونیزم، قارونهای خلیجفارس، بهاییها، منافقین و ضدانقلاب در وحشتپراکنی از اسلام و نظام شیعی در اوج تلاشهای رسانهای و مدیریت افکار عمومی فعال هستند، اما واقعیت چیز دیگری است.
حجتالاسلام تقوی، مدیر مرکز فقهی جواد الائمه (ع) مشهد نیز معتقد است: در توضیح نقش حوزه علمیه مشهد در انقلاب اسلامی همین بس که رهبری مطرح در سطح دنیا بهعنوان شخصیتی ظلمستیز و ضداستکبار پرورش داده است و در عین حال هم پیش از انقلاب و هم بعد از آن، شخصیتهای بزرگی تحویل جامعه داده است که با وجود دشواریهای متعدد، با همه توان از منافع مردم و انقلاب دفاع کردهاند.
پس از سال ۱۳۴۲، برنامههای مدون و حسابشدهای در مشهد و شهرهای اطراف شکل گرفت؛ از بیوت علمایی همچون آیتا... طبسی و محامی و جلسات پاسخگویی شهیدهاشمینژاد در مسجد صاحبالزمان (عج) تا نشستهای تبیین و تفسیر رهبر معظم انقلاب در مسجد امام حسن مجتبی (ع) که جمعیتی بیش از ۵۰۰ و حتی ۱۰۰۰ نفر حضور مییافتند و در آن نیروهای انقلابی، شناسایی و تحتحمایت قرار میگرفتند.
مسجد کرامت نیز هم میزبان جلسات سیاسی اعتقادی و هم جلسات مخفیانه فعالان انقلابی در بخش جنبی آن بود. درواقع این مسجد افزون بر کانون رصد مسائل کشور، مرکز ارتباطات بینالمللی مشهد با فعالان سیاسی جهان اسلام، تحت اشراف رهبر معظم انقلاب نیز بود. در کنار اینها جلسات متعددی نیز توسط هریک از اصناف و بازاریان برای مقدمهسازی نهضت برگزار میشد.
این استاد و پژوهشگر حوزوی یادآور میشود: مشهد اولین واکنش را به اهانت به آقامصطفی خمینی نشان داد. از سوی دیگر با توجه به تبعید بزرگانی از قم و دیگر شهرها به مناطق مختلف استان خراسانبزرگ، این استان دچار تحول شده بود و تصمیمات خوبی برای انقلاب اسلامی گرفته میشد تا هنگام راهپیمایی عید فطر که تجمعات از بیت آیتا... شیرازی و بیوت دیگر علما شروع میشد و بعد به دیگر نقاط شهر بهویژه منطقه طلاب گسترش مییافت و بهتدریج دیگر شهرها را در برمیگرفت.