صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

تیر خلاص کیمیایی به سینما، خودش و رفقا! | روایت‌هایی درباره «خائن‌کشی» تازه ترین اثر مسعود کیمیایی

  • کد خبر: ۹۸۷۴۸
  • ۲۱ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۴:۳۱
فیلم نامه «خائن کشی» فیلم نامه نیست و بیشتر یک دیالوگ نویسی تک نفره استاد سینما برای شخصیت‌های خودش است. بدون خط و ربط داستانی، بدون آنکه بخواهد منطقی داشته باشد یا گرهی را باز کند.

به گزارش شهرآرانیوز؛ مسعود کیمیایی در سینمایی «خائن کشی»، داستان مشهورترین سارق و کلاهبردار ایرانی را به تصویر می‌کشد. قصه این فیلم در سال ۱۳۳۰ می‌گذرد و درباره رفاقت و مردمداری است و گذری به ماجرای ملی شدن صنعت نفت دارد که سکانس‌های مربوط به این رخداد تاریخی در روز ۲۹ اسپندماه همزمان با روز ملی شدن صنعت نفت فیلمبرداری و به پایان رسید.

«خائن‌کشی»؛ گنگ و خسته

مرتضی اخوان | درست مطابق انتظار. «خائن کشی» اگرچه یک گام رو به جلو برای مسعود کیمیایی در سال‌های اخیر به شمار می‌رود، اما بی رودربایستی از طرف دارانش، باید گفت یک فیلم گنگ به تمام معناست. فیلمی که در سوژه با آثار سال‌های اخیر آقای خاص تفاوت دارد، اما تفاوتی که به درستی در یکی از دیالوگ‌های فیلم از زبان شاهرخ قصه با بازی پسرش پولاد بیرون می‌آید: «ما با هم اختلاف نداریم، مختلفیم». «خائن کشی» اکشن جنایی، سیاسی است که در دل اتفاقات تاریخی صنعت ملی شدن نفت روایت می‌شود.

روایتی آن قدر گنگ که کسی قصه اش را در دل تاریخ پیدا نمی‌کند و شاید سینمای خیالی استاد که تنها در ذهنش ساخته و پرداخته می‌شود، آن قدر خصوصی است که حتی واقعیت هایش هم سوررئالی بیش نیستند. قصه «خائن کشی» قصه گروه سارقی است که در کشاکش ملی شدن صنعت نفت آرمان‌های ملی گرایانه دارند، اما بیشتر از آنکه از همان ابتدای داستان شما را با منطق داستانی روبه رو کنند، نقش‌ها که نه شخصیت هستند و نه تیپ، شما را به جهان کیمیایی سوق می‌دهند.

فیلم نامه «خائن کشی» فیلم نامه نیست و بیشتر یک دیالوگ نویسی تک نفره استاد سینما برای شخصیت‌های خودش است. بدون خط و ربط داستانی، بدون آنکه بخواهد منطقی داشته باشد یا گرهی را باز کند. حال اگر اتفاقی آن لابه لا گرهی باز شد، ناز شست بیننده. فیلم درست مثل شخصیت هایش از همان ابتدا خسته است. خسته از آنکه حرفش را بزند یا بخواهد قلابی بیندازد و مخاطبش را با خود بکشد. البته این تنها نقیصه سینمای سال‌های اخیر کیمیایی نیست که می‌خواهد حرف‌های سنگین و بزرگ بزند، اما از بیانش عاجز است، بلکه بازی بازیگرانش هم آن قدر اغراق‌آمیز است که توی ذوق می‌زند.

شاهدش بازی سام درخشانی است که صدایش را به طرز مبتدیانه‌ای خش می‌اندازد یا نرگس محمدی که وصله ناجور فیلم است و احتمالا تهیه کنندگی شوهرش، علی اوجی، پای او را به فیلم استاد سینمای ایران باز کرده است. در این میان تنها شاید سارا بهرامی، مهران مدیری و امیر آقایی باشند که تا حدودی توانسته اند از پس ایفای نقش در سینمای کیمیایی برآیند و پولاد، پسرش هم همان همیشگی باباست. با این همه، ایراد دیگری که به فیلم و به خصوص بخش بازیگری اش وارد است آنکه همه بازیگران، خود خود کیمیایی هستند.

همه یک جور حرف می‌زنند و یک جور گریه می‌کنند. صورت همه بغض فروخورده دارد که با قطره اشکی یا نعره‌ای خیس می‌شود. همه قرمز می‌شوند و رگشان متورم می‌شود. نرگس محمدی همان طور است که پانته آ بهرام. البته «خائن کشی» در طراحی دکور، فیلم برداری و نور و رنگ خوب بود و شاید در همین بخش‌ها شانس نگاه هیئت داورانی که شهاب حسینی در بین آن هاست را داشته باشد. موسیقی سینمای کیمیایی هم که همیشه همان همیشگی است و می‌توان آن را دوست داشت، چه به عنوان یک بیننده معمولی و چه در قامت یک منتقد.

آق مسعود، ما که چیزی ملتفت نشدیم!

عروجی| از دیدن آخرین ساخته مسعود کیمیایی ترسیدیم. یعنی حدس می‌زدیم که این‌طوری شود، ولی با خودمان گفتیم این‌بار لابد از دفعات قبلی کمتر می‌ترسیم. اما راستش بدتر خوف کردیم. استاد البته مقداری شیک‌وپیک کرده بود و در دکور و صحنه‌پردازی و موسیقی نمره بالایی می‌گیرد، ولی خب سینما دست‌کم به یک چیز دیگری هم نیاز دارد. درواقع سینما به قصه نیاز دارد. یک‌وساعت‌نیم وقت گذاشتیم بلکم بفهمیم قضیه از چه قرار است. توقع فهمیدن زیادی نداشتیم.

همین‌که حداقلی از مناسبات و اتصالات بین شخصیت‌ها را می‌فهمیدیم هم کفایت می‌کرد. اما متأسفانه ملتفت نشدیم. گذشت و گذشت، ولی بازهم نشد. راستش حتی خوابمان برد. چرت زدیم و وسطش از صدای عربده و تیر و تخته‌ای که خردوخاکشیر می‌شد بیدار شدیم. از صدای گریه‌های نامعلوم زنان قصه و از اخم‌و‌تخم مردان کلاه‌شاپویی شاخ درآوردیم. کی به کی بود؟

سر پیاز و ته پیازش چه کسانی بودند؟ حرف حساب طرف‌داران مصدق چه بود و هواداران شاه و آژان‌ها چه؟ ما راستش بعد که ازخواب بیدار شدیم چندتا چک نروماده خواباندیم توی سروصورت خودمان و کلی لیچار بار خودمان کردیم که نکند مشکل از عقل ناقص و حواس پرتمان بود که چیزی از آخرین اثر استاد دستگیرمان نشد. نفهمیدیم این‌همه خدم و حشم، این‌همه سیاهی لشکر تو کافه‌ها و شیره‌کش‌خانه‌ها و ... دقیقا دارند چه می‌کنند و چه می‌گویند؟

خیلی زور زدیم، خیلی تلاش کردیم دوزار از معنای جملات قصار بازیگران بزرگ و ستاره‌های بلامنازع سینمای ایران چیزکی بفهمیم، ولی‌ای بخشکی شانس! به‌جدتان قسم آقای کیمیایی! که وسط گریه‌ها و دیالوگ‌ها و سروصورت خونی بازیگرانتان صدای خنده تماشاگران می‌آمد. صدای پرسش‌های مکرر چی شد؟ چی گفت؟ فیلمی که باید حماسه می‌ساخت کمدی ساخته بود. فیلمی که می‌خواست تاریخ بگوید، توی تاریکی گذشت. گنگ بود و فوق‌العاده مبهم. دوباره هم می‌گوییم و اگر لازم باشد صدبار دیگر هم می‌نویسیم و امضا می‌کنیم که «خائن‌کشی» هم موسیقی خوبی داشت هم دکور درخشان و هم طراحی لباس درجه یک، ولی خب کو قصه؟ کو خط داستانی؟ کو؟ ما که ندیدیم.

یعنی واقعیتش را بخواهید از هرکسی پرسیدیم کسی ندید. کسی نشنید. کسی نگرفت. راستش با خودمان فکر کردیم که آیا مهران مدیری و سام درخشانی موقع گفتن این دیالوگ‌های لاتی خنده‌شان نگرفته؟ این حرف‌ها زیادی برایشان قلنبه‌سلنبه نبوده؟ ما هم مثل شما عاشق خانواده و رفاقت و میهن و ارزش‌های این‌چنینی هستیم، ولی شما استادید و می‌دانید نمایش این چیز‌ها روی پرده سینما باید چطوری باشد.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.