لیلا خیامی - رنگها همیشه همــهچیـز را قشنگ و دوستداشتنی میکنند، آنقدر قشنگ که حتی آدمفضاییها هم عاشقش میشوند، درست مثل فضایی قصهی ما.
آدمفضایی به زمین که رسید، دور و برش را نگاه کرد و لبخند زد. توی عمرش دنیایی به این رنگارنگی ندیده بود. اصلاً توی عمرش رنگ ندیده بود!
توی سیارهی او همهچیز خاکستری بود. آدمفضایی آنقدر از دیدن رنگهای مختلف هیجانزده شد که تصمیم گرفت کمی از هر رنگی که میبیند بردارد و با خودش به فضا ببرد: زرد و سبز و قرمز و نارنجی و ... .
اول پیش درخت رفت و گفت: «سلام زمینی! میشود کمی از رنگت به من بدهی؟» درخت هم کمی از رنگ سبز برگهایش را به او داد و گفت: «بفرما فضاییجان!»
آدمفضایی بعدش پیش دریا رفت و با دیدن رنگ آبی دریا حسابی ذوق کرد. فریاد کشید: «زمینی! میشود کمی از رنگ قشنگت به من فضایی بدهی؟»
دریا که خیلی مهربان بود کمی رنگ آبی خوشرنگ به او بخشید. کمی هم پاهای او را خیس کرد. فضایی خوشحال رنگ آبی را برداشت و رفت سراغ گلهای قرمز توی باغچه.
گلهای قرمز با خوشحالی مشغول آواز خواندن بودند. وقتی فضایی را دیدند، با تعجب نگاهش کردند.
فضایی که تا آن وقت گل ندیده بود و بوی خوش گل به دماغش نخورده بود، بو کشید و بو کشید و با خوشحالی گفت: «شما چهقدر خوشرنگوبو هستید زمینیها! میشود کمی از رنگتان را به من بدهید؟»
گلهای آوازخوان کمی از رنگشان را به او دادند. کمی هم از بوی خوبشان. آدمفضایی هم رنگوبوها را برداشت و خندان و خوشحال رفت.
بعد از آن، آدمفضایی به پیرمرد نقاش رسید و با دیدن قوطیهای رنگهای قشنگ، از نقاش خواست کمی از رنگهایش به او بدهد.
نقاش فکری کرد و لبخندی زد و سرتاپای آدم فضایی را نگاه کرد. گفت: «به شرط اینکه بیحرکت بنشینی تا نقاشیات را بکشم، کلی رنگ قشنگ به تو میدهم.»
آدمفضایی هم چند ساعت بیحرکت نشست و عوضش کلی رنگ گیرش آمد: صورتی و نارنجی و بنفش و ارغوانی و .... آن وقت رنگها را توی سفینهاش گذاشت.
با رنگهای آقای نقاش، سفینه حسابی پر شد و فضایی سوار سفینهاش شد و به سیارهی خـــــــــودش برگشــــت، یــک سیارهی دور وسط فضا.
او هرچه رنگ از زمین با خودش برده بود توی سیارهاش پخش کرد. اینجوری شد که خیلی زود سیارهی آدم فضایی پر از رنگ شد، یک عالمه رنگ قشنگ، آنقدر رنگارنگ که از دور خیلی قشنگ دیده میشد، حتی از فاصلهی خیلیخیلی دور، حتی از روی زمین، حتی از پنجرهی اتاق آقای نقاش.
آقای نقاش هم لبخندزنان پشت پنجره نشست و یک نقاشی قشنگ از سیارهی رنگارنگ کشید، یک نقاشی پر از رنگ، سبز و زرد و قرمز و ... .