شهرآرانیوز

قصه

| شهرآرانیوز
پادکست قصه انقلاب| معرفی کتاب «مهباد دختر کردستان»
منیرالسادات موسوی در کتاب مهباد دختر کردستان، ماجرای عاشقانه و پر فراز و نشیبی را درباره دختر جوانی بازگو می‌کند که در رشته علوم سیاسی درس می‌خواند. داستان از روزهای پایانی حکومت پهلوی شروع می‌شود.
کد خبر: ۲۰۹۷۱۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۱۳

داستان کودک و نوجوان | پازل زیبای خانه‌ی ما
صبح روز جمعه بود. همگی تعطیل بودیم و با خیال راحت در خانه دور هم جمع شده بودیم. مامان سفره‌ی صبحانه را پهن کرده بود.
کد خبر: ۲۰۸۲۳۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۵

داستان نوجوان | با هم می‌سازیم!
لبخند چیست؟ چه خاصیتی دارد؟ مشکلات را چه‌طور برطرف می‌کند؟ دلشوره‌ها را چه‌طور می‌شوید و پاک می‌کند؟ مامان چه‌طور ‌می‌تواند همیشه لبخند بزند؟
کد خبر: ۲۰۵۲۴۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۲۵

یادداشت کودک | کارهای خوبی که همیشه می‌مانند
می‌خواهم نقاشی‌ام را به بابابزرگ هدیه کنم و پایینش بنویسم: «کارهای خوب همیشه می‌مانند.»
کد خبر: ۲۰۳۳۰۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۲۴

داستان کودک | غول‌غولک و پاستیل‌های نارنگی
غول‌غولک هر کاری می‌کرد اشک‌هایش بند نمی‌آمد. از وقتی رفت توی نارنگی و بیرون آمد، همه‌اش دلش می‌خواست گریه کند.
کد خبر: ۲۰۲۱۷۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۰

معاون قرآن و عترت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی: قصه در قرآن یک‌مسئله راهبردی است
معاون قرآن و عترت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: قصه گویی، قصه شنیدن و قصه نویسی بر اساس منطق قرآن یک مسئله راهبردی است.
کد خبر: ۲۰۰۹۱۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۸

شاهنامه خود زندگی است | گپ وگفتی با حمزه خوشبخت، قصه گوی اهل جنوب که چند روزی مهمان مشهدی‌ها بود
حمزه خوشبخت قصه  گوی اهل جنوب می‌رود این شهر و آن شهر و این روستا و آن روستا تا برای بچه‌ها قصه بگوید و این بار به مشهد آمده است.
کد خبر: ۲۰۰۱۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۳

داستان نوجوان | یاران کوچک
دیگر بدشانسی از این بیشتر نمی‌شد. مامان را با هزار بدبختی راضی کرده بودم که اجازه بدهد با بچه‌های همسایه برویم پارک اما...
کد خبر: ۱۷۴۲۶۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۱۸

داستان نوجوان | بابای قاب عکسی
ساعت ۸ صبح است و مامان تازه از بیمارستان برگشته. حال پدربزرگم خوش نیست و چند روزی است بیمارستان بستری شده.
کد خبر: ۱۷۲۹۱۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۲۶

داستان نوجوان | هیولای واقعی کیست؟
از خوش‌حالی کر شده بودم. نه صدای موسیقی آرام‌بخش آسانسور را می‌شنیدم، نه مانند همیشه صدای خس‌خس سینه‌ی بابابزرگ غصه‌دارم می‌کرد.
کد خبر: ۱۷۱۸۶۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۲۶

داستان نوجوان | مدرسه‌ی پنکیکی
بالأخره زمان آخرین امتحان فرارسید. در یک روز عجیب، بچه‌ها همه برای جشن پایان سال، درحال باد کردن بادکنک بودند و من هم تندتند سر بادکنک‌های بادشده را گره می‌زدم.
کد خبر: ۱۷۱۵۰۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۰

امان از نسل بی قصه ...
یک جایی خواندیم بزرگی از اهل فرنگ گفته بود و انصافا خوب هم گفته بود که هر کودکی که به دنیا می‌آید، یعنی هنوز حی لایموت از بنی بشر نامید نشده است و می‌آیند بندگانی که قرار است دنیا را آبادان کنند، البته که فرمود ما راه را هم نشانشان می‌دهیم، حالا خودشان انتخاب می‌کنند که شکرگزار باشند یا کفران نعمت کنند.
کد خبر: ۱۶۹۰۹۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۳

قصه من و قصه‌های مجید
گفتم می‌نشینم توی اتوبوس و آماده باش توی مسیر منتظر ایده‌ می‌مانم، شاید خدا خواست و سوژه روایت این هفته مسافرنوشت را توی همین اتوبوس پیدا کردم.
کد خبر: ۱۶۷۸۴۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۱۶

معرفی کتاب نوجوان | امپراتور کوتوله‌ی سرزمین لی‌لی‌پوت
آیدا شانزده‌ساله است، دختری خیال‌‌پرداز که همواره به کلاغ‌‌ها و زندگی آن‌‌ها فکر می‌‌کند.
کد خبر: ۱۶۴۲۹۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۱۶

خاطره دلنشین یک دختر نوجوان | دیدار یار آشنا
چهار سالی بود که خانوادگی به قم نیامده بودیم. هرچه به قم نزدیک‌تر می‌شدیم گرمای هوا بیشتر می‌شد.
کد خبر: ۱۶۲۱۱۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۰۱

داستان کودک | هدیه‌ی‌ روز دختر
خیلی از دخترها روز دختر از دیگران هدیه‌ می‌گیرند: یک روسری، یک کتاب، یک شاخه گل و ... . هدیه‌ی زهرا هم یک هدیه‌ی‌ خیلی‌خیلی خوب بود.
کد خبر: ۱۶۲۱۱۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۳۱

داستان نوجوان | راه و رسم پهلوانی
بابابزرگ، پهلوان اول محله است. نه اینکه فکر کنید چون بابابزرگ من است دارم تعریفش را می‌کنم.
کد خبر: ۱۶۱۱۰۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۸

داستان کودک | بیشترخواهی خوب نیست
بعضی‌ها ممکن است وقتی چشمشان به یک خوراکی خوش‌مزه می‌افتد، دلشان بخواهد همه خوراکی مال آن‌ها باشد.
کد خبر: ۱۶۰۹۱۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۱

داستان نوجوان |‌ مشهور کی بودی تو؟!
دقایق اول کلاس، وقتی موضوع «سیب» را برای پژوهش پیشنهاد دادم، تقریبا همه‌ی بچه‌های گروه به من خندیدند.
کد خبر: ۱۶۰۰۷۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۹

داستان نوجوان | دنیای نوجوانی
همیشه دلم می‌خواست پشت آن میز چرمی بزرگ بشینم، روی آن صندلی مشکی پشت‌بلند چرخ‌دار.
کد خبر: ۱۵۴۶۴۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۶

پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->