شیما سیدی | شهرآرانیوز - شاید بهروز شعیبی بعد از اکران فیلم «بدون قرار قبلی» یک نفس راحت کشیده باشد، خوشحال از اینکه دینش را به زادگاهش ادا کرده است. شاید برخی از مشهدیها بابت قابهای زیبایی که او از شهرشان به تصویر کشیده، از این همشهری هنرمندشان تشکر هم کرده باشند.
بی شک تلاشهای کارگردان فیلم «بدون قرار قبلی» برای نمایش جاذبههای گردشگری مشهد در قابهای درخشان و پر رنگ و لعاب جای تقدیر و تشکر هم دارد. به ویژه اینکه شعیبی از شهر خود نیز فراتر رفته و با سفر به روستای پلکانی «کنگ» طرقبه که به ماسوله خراسان مشهور است و سپس نمایش «آسبادهای نشتیفان» که نماد توانمندی مردم خراسان در به خدمت گرفتن نیش بادهای صدوبیست روزه برای درآوردن نان از زیر سنگ است، گوشهای از جاذبههای گردشگری خراسان رضوی را نیز به تصویر کشیده است.
نگاهی به نظرات منتقدان تهرانی و حتی کسب جایزه بهترین فیلم از نگاه ملی (به فیلم «بدون قرار قبلی» اهدا شد) نیز نشان میدهد تماشای این فیلم برای غیرخراسانیها جذاب و پر از نکات آموزنده بوده است. اما همین اصرار به نمایش زیبایی ها، ولو به بهای دادن آدرس اشتباه است که به مذاق خراسانیها و به ویژه خراسان شناسها خوش نیامده است.
ممکن است بگویید فیلم است دیگر، میتوان از جاده نیشابور و از کنار توربینهای بادی، به جاده خاکی زد، گله شتر دید و بعد سر از جاده خواف و آسبادهای نشتیفان درآورد. فیلم است دیگر، میتوان از راه جاده کلات به کنگ طرقبه رسید و زنان این روستا را با لباسهای کردی کرمانجی دید. اما این تلاشهای مضاعف برای زیبا شدن قابها که ربطی به ماهیت مکانهای معرفی شده ندارد، عجیب توی ذوق میزند.
در سکانسی از فیلم میبینیم که پگاه آهنگرانی بازیگر نقش «یاسمین» به همراه مصطفی زمانی بازیگر نقش «مهندس» برای دیدن یادگارهای به جا مانده از مرحوم لطفی راهی کنگ میشوند. در مسیر تعدادی از اهالی کنگ که به دلیل خرابی ماشینشان در راه مانده اند به آنها میپیوندند تا از عروسی که در روستا برقرار است جا نمانند.
اگر از ناهم خوانی مسیر روستای کنگ با آنچه به تصویر درآمده بگذریم، نمیتوانیم پوشش کرمانجی عروس را نادیده بگیریم. به گفته حسین پور، مدیر یکی از اقامتگاههای بوم گردی روستای کنگ، این روستا هیچ گاه محل سکونت قوم کرد خراسان نبوده است: هسته اصلی روستای کنگ طرقبه را قبایل حشیمون، شفیعون، میرون و سیدها تشکیل میدهند، بنابراین در این روستا رد و نشانی از قوم و قبیله کردهای شمال خراسان و به تبع آن لباسهای کرمانجی و کلاتی نخواهید یافت.
آن طور که در میان مردم کنگ گفته میشود قبیله حشیمون رگ و ریشه هندی دارند و در گذشته وظیفه حفاظت از روستا را برعهده داشته اند. قبیله میرون بیشتر ریشه زابلی دارند. شفیعون و سیدها هم ریشه شان به کردها برنمی گردد؛ بنابراین پوشیدن پولی و لباسهای ابریشمی و رنگارنگ آن طور که در میان مردم شمال خراسان و کلات مرسوم است در مراسم عروسی اهالی کنگ وجود ندارد. پوشیدن سربندی به نام «فوتر» شاید تنها لباس محلی اهالی این روستا باشد. اما به نظر میرسد بهروز شعیبی برای زیباتر شدن قاب هایش نیاز به رنگ و لعاب بیشتری داشته و به همین دلیل ترجیح داده است از آداب و رسوم کلاتیها وام بگیرد ولو با دادن آدرس اشتباه.
آن طور که حسین پور میگوید گروه فیلم برداری «بدون قرار قبلی» تنها یک روز در کنگ حضور داشته اند و سکانسهای به تصویر کشیده شده از این روستا نیز نشان میدهد به احتمال زیاد تصویر این روستا با مکانی دیگر ترکیب شده است.
یکی دیگر از سکانسهایی که فقط برای زیباتر شدن قابها به نمایش درمی آید، لحظهای است که مصطفی زمانی همراه با پگاه آهنگرانی و پسر او، آهنگ بازدید از آسبادهای نشتیفان کرده اند و به جای تردد در مسیر تربت حیدریه برای رسیدن به خواف از راه نیشابور و کنار توربینهای بادی وارد جاده خاکی میشوند و بعد بلافاصله با یک گله شتر روبه رو میشوند. حال آنکه شاید تنها در مناطق مرزی این استان با خراسان جنوبی بتوان تک و توک شتر یافت و به جز آن، خراسان رضوی محل سکونت این چهارپا نیست.
تقابل سنت و مدرنیته دیرزمانی است که یک کلیشه شده و شعیبی نیز بر اساس همین نگاه رایج فیلم خود را پیش برده است. او در تک تک سکانسهای فیلم تلاش کرده سنت و مدرنیته را مقابل هم بگذارد و در نهایت مخاطب را به این نتیجه برساند که سنت پیروز میدان است. به عقیده شعیبی راه درمان بیماری «الکس» از دل روابط صمیمانه در خانههای سنتی میگذرد نه بیمارستانهای پیشرفته آلمانی. با همین نگاه هم او به این نتیجه رسیده است که امکان همسایگی خانههای تاریخی و هتلهای مدرن نیست.
البته این بخش نقد به فیلم شعیبی نیست که این نگاه مدت هاست که در مشهد جریان دارد و حاصل آن هم از بین رفتن بسیاری از خانههای تاریخی و هویتی این شهر بوده است. با این همه، اگر شعیبی بر خلاف موج، دوگانه رایج و نگاههای صفر و صدی موجود را میشکست میتوانست یک قدم از فیلمهای دیگر بالاتر رود. هرچند با همین نگاه هم نمره خوبی را کسب میکند.
نمونه بسیار خوب برای همزیستی مسالمت آمیز سنت و مدرنیته اتفاقا در همین مشهد موجود است. خانه تاریخی امیری در خیابان نواب صفوی، برخلاف دیگر خانههای تاریخی مشهد، برای تبدیل شدن به هتل و مجتمع تجاری نابود نشد بلکه در دل «مجتمع تجاری ضامن» جا گرفت و حتی بزرگترین امتیاز آن نسبت به دیگر مجتمعهای تجاری این شهر شد. شاید بهتر بود مهندس که نماد سنت در فیلم است هم به جای داشتن نگاه تخریب نسبت به خانه تاریخی طرحی برای ترکیب این دو میاندیشید.
انتخاب افراد برای استفاده از لهجه مشهدی یکی از بزرگترین نقاط ضعف این فیلم بود. شعیبی هم مانند فیلم سازان پیشین نگاهی انتخابی برای استفاده از لهجه مشهدی داشته است. به عقیده او استفاده از لهجه، احتمالا به کلاس نقش اصلی فیلم یعنی مصطفی زمانی آسیب میزند او باید یک مشهدی باشد که با لهجه تهرانی از هویت مشهد دفاع میکند.
نداشتن لهجه رضا صابری که از قضا یک مشهدی است و در نقش فردی که مدافع هویت است ظاهر شده هم سؤال بزرگی است که این فیلم در ذهن مخاطب مشهدی میگذارد.
از آن سو اصرار الهام کردا برای ادای لهجه مشهدی به شیوه ترکیبی مشهدی، کرمانی، یزدی هم شکلی کاریکاتوری به این لهجه اصیل داده است. البته که نباید از ادای زیبای لهجه از سوی بازیگر اهل کنگ گذشت. او و امین میری تنها بازیگرانی هستند که توانسته اند دین شعیبی به لهجه زادگاهش را ادا کنند.
با همه آنچه گفته شد نمیتوان از زیباییهای فیلم «بدون قرار قبلی» گذشت. سکانسهای ضبط شده در بارگاه منور رضوی یکی از تأثیرگذارترین بخشهای فیلم است که سوای بار معنوی و تفکرآمیزی که دارد با اشاره به بخشهای مختلف حرم مطهر امام رضا (ع) همچون نقارخانه، کاشی کاریهای زیبا، کفشداری و حتی وجود سنتی به نام «قبر جا» که بر خلاف دیگر نقاط ایران به همین شکل ادا میشود، بیننده را به فکر وامی دارد. نمایش مشهد زیبا و پیشرفته در قاب خانهای سنتی و رنگارنگ و مترویی تمیز و آراسته یکی دیگر از زیباییهای فیلم است که شاید بعد از این زائران مشهد را وادارد با قرار قبلی و به خاطر دیدن بیشتر این زیباییها به مشهد بیایند.