نجمه موسوی کاهانی | شهرآرانیوز؛ وقتی با معلم سرآمد استان قرار مصاحبه گذاشتم دوباره احساس دانشآموز بودن پیدا کردم و هیجان لحظه روبهرو شدن با معلمهایم در ذهنم تداعی شد. او یک معلم شیمی خلاق و مبدع شیوههای متفاوت در برگزاری آزمون است که با این تفاسیر تصوری که من از او دارم یک معلم با هزار دغدغه برای بهتر یاددادن مطالب به دانشآموزان است؛ معلمی که شاید دستهایش زیر گرد سفید گچها زمخت و کدر نشده باشد، اما طاقت و حوصلهاش از ور رفتن با نرمافزارهای مختلف و کلنجار رفتن با قطع و وصل اینترنت طاق شده است.
اما وقتی به اتاق کار راضیه متولی حبیبی وارد میشوم جز لبخند و آرامش نمیبینم.
به این دلیل به این فضا، اتاق کار میگویم که در این دو سال درگیربودن با ویروس کرونا، معلمها مجبور بودهاند فضایی برای برگزاری کلاس آنلاین و مجازی داشته باشند. حالا کلاسهای پرشور و هیجان درس تبدیل شدهاند به اتاقهای کار ساکت. اما راضیه متولی ساکن محله هاشمیه که سالها توانسته معلم برتر در روشهای نوین تدریس باشد و خلاقیت و نوآوری داشته باشد، با مجازی شدن کلاسها و امتحانات هم روشهای تدریس خود را بهروز کرده و توانسته معلم نمونه استان و کشور باشد.
متولی سال ۵۸ به دنیا آمده و جزو آخرین گروههایی است که میتوانستند در رشته دبیری بهطور رسمی پذیرش شوند. در شهرستان فردوس زندگی میکرده و پدرش دبیر شیمی بوده است. عشق به معلمی آن هم در رشته شیمی از همان کودکی در وجودش پیدا شده است. از همان روزهایی که پدرش غرق در گچ بوده، اما با لبخندی رضایتبخش از مدرسه به خانه برمیگشته و از شیرینیهای تدریس برایشان تعریف میکرده است.
هرچند مادرش، همه عمهها، خالهها و عموها هم معلم درسهای مختلف بودهاند، اما شیمی برای او معنای دیگری داشته است. آن موقع دانشآموزان برتر به رشته ریاضی هدایت میشدند. موقع کنکور که میشود به عشق دبیری شیمی از ریاضی به تجربی تغییر رشته میدهد. پدرش به او میگوید در همان رشته ریاضی بماند و در شهرشان دبیر درس ریاضی شود. اما راضیه فقط و فقط فکر تدریس شیمی را در سر داشته و بعد از تغییر رشته برای ادامه تحصیل در رشته دبیری شیمی به دانشگاه کرمان میرود.
او همزمان با تمام شدن درسش، ازدواج میکند و همراه همسرش راهی تهران میشود و اولین تجربه کاریاش را در یکی از مدارس دولتی تهران به دست میآورد. راضیه درباره اولین روز کاریاش میگوید: سال ۸۰ که ازدواج کردم، چون همسرم دانشجوی تهران بود به این شهر رفتم. از همان سال معلمی را شروع کردم. سن و سالم کم بود و جثه ریزنقشی داشتم.
اولین جلسه که به کلاس رفتم حس کردم با دوستانم در یک کلاس درس هستم. به همین دلیل جو صمیمانهای شکل گرفت. الان هم رمز موفقیتم را دوستی با بچهها میدانم. شیمی درس خاصی است و بعضیها فکر میکنند یادگیری آن سخت است، اما کتابها الان طوری نوشته شدهاند که اگر معلم بخواهد میتواند شیمی را بهطور ملموس تدریس کند. گاهی معلمها فقط همان شیوه سنتی را یاد دارند و با همان روش خشک قدیمی میخواهند درس شیرین شیمی را به بچهها آموزش دهند که قطعا نتیجه خوبی ندارد.
در بسیاری از مباحث کلاس، بچهها خود شیمی را بلد هستند، ولی در بخش ریاضی و حل مسائل اشکال دارند. من فکر میکنم ایراد در آموزش ریاضی دبستان و پایه است. احساس میکنم بچهها از ریاضی میترسند و ارتباط برقرار نمیکنند. روش تدریس در جذب بچهها به یک درس خیلی مؤثر است. با اینکه شیمی در ظاهر درس سختی به نظر میرسد، اما شاگردان من با عشق و علاقه این درس را میخوانند. در میان شاگردانم بچههایی بودهاند که به شیمی خیلی علاقهمند شدهاند و الان معلم یا استاد شیمی هستند.
او میگوید: بعد از گذشت سالها گاهی بچهها برایم پیامهای محبتآمیز میفرستند. چون پدرم دبیر بود و خیلی از درسخواندهها و دکتر و مهندسهای فردوس شاگردش بودند، من با این فضا آشنا هستم. اینکه بچهها بعد از موفقیتشان پیام میدهند حس خوبی دارد. همیشه به بابا میگفتم: چه حس خوبیست هرجا که میروید یکی از آدمهای مهم شاگردتان است و شما را به خاطر میآورد. البته بچههای الان مثل قدیمیها قدرشناس نیستند، اما هستند بچههایی که بعد از موفقیتشان معلمها را فراموش نمیکنند.
او که سال گذشته در هفدهمین جشنواره الگوهای تدریس برتر، مقام اول کشور را به دست آورده است میگوید: از سال اول که تدریس را شروع کردم برای قبولی بچهها در امتحانات نهایی تقدیرنامه گرفتم. همانطور که گفتم سال ۸۰ کارم را از تهران شروع کردم. سال ۸۲ با همکاری یکی از دوستانم یک کتاب کمک آموزشی تألیف کردم که زیرمجموعه کتابخانه ملی قرار گرفت. سال ۸۴ در جشنواره الگوهای برتر تدریس، مقام دوم استان تهران را به دست آوردم. حدود هفتسال معلم نمونه منطقه بهارستان رباط کریم تهران بودم. اما از سال ۹۳ با اصرار من و دو فرزندم به مشهد آمدیم. دوری از خانواده برایمان خیلی سخت بود و همسرم وقتی دلتنگیهای ما را دید پذیرفت که موقعیت خوب کاری را رها کند و به خاطر ما به مشهد بیاید.
او ادامه میدهد: از همان سال ۹۳ در گروههای آموزشی استان فعالیت دارم. اداره تکنولوژی و گروههای آموزشی در هر استانی یک گروه با شرح وظایف خاص خودش دارد. گروههای استانی برای هر درسی مجزاست که من دو روز در هفته را به همراه تعدادی از معلمان برتر استان به همفکری و مشورت برای طرحهای نوین مشغول هستم.
چندین بار بهدلیل فعال بودن در گروههای استان از من قدردانی شده است. امسال رتبه برتر در فعالیتهای دبیرخانه راهبردی کشوری شیمی را کسب کردهام. سال ۹۹ در جشنواره طراحی سؤال استانی مقام اول را آوردم. آن سال من سؤالات امتحان نهایی را طرح کرده بودم. اردیبهشت ۱۴۰۰ معلم نمونه استان شدم، ولی، چون جزو داوران بودم از مرحله کشوری کنار گذاشته شدم. سال گذشته معلم سرآمد استان هم شدم. فعالیتهای جانبی و کمکآموزشی همیشه برایم جالب بوده است و به دنبال راههای آموزشی جدید بودهام. سال ۹۸ هم از سوی وزیر آموزش و پرورش برای کسب رتبه اول ارزیابی گروههای درسی از من قدردانی شد.
متولی که در چند جشنواره عضو تیم داوران بوده است میگوید: داوری بر اساس نوع کار معلمها و خلاقیت در موضوعهای مختلف انجام میشد. خلاقیت در همه موارد؛ مانند نحوه برگزاری کلاسها، طرح سؤالات، نوع برگزاری آزمونها و به طور کلی هرآنچه میتواند در جذب دانشآموزان به درس و یادگیری بهتر آنها مؤثر باشد. من یک گروه منابع شیمی دارم که تمام نکات کلیدی و تستی و فیلمهای آموزشیای را که خودم درست میکنم در آن قرار میدهم تا همه بچهها در طول سال از آن استفاده کنند.
همیشه سعی میکنم محتواها متفاوت و ناب باشد و نکات کلیدی در آنها وجود داشته باشد. فیلمهایی که درست میکنم کمتر از ۱۵ دقیقه است، کوتاه است و جذاب تا بچهها ترغیب شوند نگاه کنند. نکته اصلی در کار ما این است که با عدهای نوجوان سروکار داریم که با صبر کم و طغیانهای خاص این سن میخواهند تمرکز کنند و درس بخوانند. نباید توقع داشته باشیم مانند بزرگسالان بنشینند و حرفهای تکراری ما را گوش کنند. بلکه با ترفندهای خاص باید آنها را به یادگیری تشویق کنیم.
متولی خودش یک دختر و یک پسر نوجوان دارد و شاگردانش را بهخوبی درک میکند. او میگوید: کار کردن با نوجوانهای امروز سخت است. چون هم خیلی میفهمند و هم یکسری هنجارها را درک نمیکنند. متأسفانه در سیستم آموزشی کشور به پرورش بچهها کم توجه میشود. من همیشه این نکته را در نظر میگیرم که بعد از دوستشدن با بچهها و احساس صمیمیتی که ایجاد میشود، حتما بخشی از زمان کلاس را به گفتن نکات اخلاقی اختصاص دهم. مشکلاتی مانند ازدواجهای زودهنگام و یا افسردگی و مسائل خانوادگی گریبانگیر بسیاری از بچههای دبیرستانی است.
الان که کلاسها مجازی شده است، مسائل مدرسه و خانه بیشتر از قبل به هم گره خوردهاند. بارها پیش آمده است که بلندگوی دانشآموزی باز مانده و صدای دعوای خانواده یا مشاجرات مادر و پدر در کلاس مجازی شنیده شده است. این مسائل هم تمرکز بچهها را کم میکند و هم افسردگی را که خیلی هم شایع شده است افزایش میدهد. بعضی از این موارد اجتنابناپذیر است، چون دانشآموز و یا معلم در فضای خانه مشغول آموزش هستند. برای خود من هم پیش آمده که مجازیبودن کلاسها با مسائل خانه گره خورده است. یکبار دوربین به سمت در اتاق بود که دخترم وارد اتاق شد و بچههای کلاس شروع به خندیدن کردند.
بعد که دیدم اینطور مسائل حواس بچهها را پرت میکند اتاق کارم را به بیرون از خانه منتقل کردم. کاش مسئولان و والدین بچهها متوجه باشند که در این مدت همکاران ما از جان و دل مایه گذاشتند. تهیه گوشی، سیستم کامپیوتری، اینترنت و فضای تدریس برای بسیاری از همکاران ما کار سختی بود. همت و غیرت معلمها ستودنی است. از آن طرف دانشآموزانی هم داشتیم که بهدلیل مجازی شدن مجبور به ترک تحصیل شدند. کاش امکاناتی مهیا میشد تا به تحصیل برگردند.
متولی درباره معایب و مزایای کلاسهای مجازی میگوید: مجازیشدن کلاسها برای من خیلی سخت نبود، چون دوره فوق لیسانس را رشته کامپیوتر شاخه هوش مصنوعی خواندهام و با فضای مجازی بیگانه نبودم. اما این تغییر ناگهانی کلاسهای حضوری به مجازی برای بسیاری از همکاران ما بهویژه قدیمیترها سخت بود. بچهها، چون در فضای خانه هستند فکر میکنند میتوانند قوانین کلاس را رعایت نکنند. باید با آنها به زبان خودشان صحبت کنیم.
گاهی میگویم آنهایی که زیر پتو هستند دستها بالا، یا مثلا آنهایی که خواب هستند یا یک چشمشان بسته است جواب بدهند. بالأخره باید با هر ترفندی شده حواسشان را بکشانیم به سمت کلاس. سال گذشته که در جشنواره الگوهای برتر تدریس در بخش تجارب برتر تدریس، مقام اول کشور را به دست آوردم بهدلیل همین روشهای سنجش بود. ما باید با واقعیتها روبهرو شویم. باید این را بپذیریم که خواه ناخواه بچهها در امتحان غیرحضوری کتاب را باز میکنند. به همین دلیل تأکید میکنم کتاب را کنارتان بگذارید و با توجه به هر صفحه سؤال مربوط را پاسخ بدهید. من در این دو سال هیچ کدام از آزمونهای روتین همکاران را انجام ندادم.
با اینکه به دانشآموزان تأکید میکردم کتاب کنار دستتان باشد، اما سؤالات را برای تمام آنها متفاوت فرستادم تا امکان کپیبرداری را کم کنم. با این ترفند بچهها با خواندن کتاب، سؤالات جواب را میدادند و مجبور میشدند درس را بخوانند. البته نوع آموزش و آزمون برای دانشآموزانی که امتحان نهایی دارند و باید یادگیری کامل داشته باشند متفاوت است. همین تنوع در شیوههای آموزش، آزمونها و طرح سؤالات بود که مورد توجه داوران جشنواره قرار گرفت.
او میگوید: من و خواهرانم بهدلیل تشویقهای پدرم از کودکی خیلی کتابخوان بودیم. تنها جایی که بدون هیچ محدودیتی میتوانستیم هرچه میخواهیم بخریم کتابفروشی بود. ما عضو کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مشهد بودیم، با اشتراک سالانهای که داشتیم سالی چند بار از مشهد به فردوس کتاب میفرستادند. از سن خیلی کم همراه مادرم که معلم مدرسه بود در محیط آموزشی قرار داشتم و قبل از اینکه به مدرسه بروم خواندن و نوشتن را بلد بودم.
به همین دلیل توانستم کلاس اول را جهشی بخوانم و زودتر از همسن و سالهایم پیش بروم. من از پدرم انضباط کاری را یاد گرفتم، وقتی هم که بهدلیل مقامها و رتبههایم مصاحبه تلویزیونی داشتم دلم میخواست پدرم اولین نفری باشد که موفقیتم را میبیند. همیشه میگویم پشت هر زن موفقی مردی ایستاده است. همسرم، در همه امور خیلی من را همراهی میکند. خیلی مواقع با او درد دل میکنم و از بچههای مدرسه میگویم. از مشکلاتی که دارند و اینکه چطور بهترین برخورد را با آنها داشته باشم تا بتوانم کمکشان کنم. داشتن یک همراه در زندگی به انسان کمک میکند تا در مسیری که به آن عشق میورزد قدم بردارد.