صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

درک مسئله فلسطین در گرو فهم «نقشه‌راه» انقلاب اسلامی در راستای تمدن‌سازی نوین است

  • کد خبر: ۱۰۶۵۶۱
  • ۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۰۸:۱۳
محمدرضا قائمی نیک - عضو شورای علمی طرح ملی گفتمان نخبگان علوم انسانی

به گزارش شهرآرانیوز؛ پیش از پرداختن به اینکه «فلسطین مسئله اول جهان اسلام است» و چه دیدگاه‌های دیگری در کنار یا تقابل با آن وجود دارد، باید ببینیم به چه چیزی جهان اسلام می‌گوییم. چالش‌های تمدنی این جهان اسلام از چه زمانی شکل گرفته است و چرا امروز مسئله فلسطین از چالش‌های اساسی جهان اسلام محسوب می‌شود؟

بعد از فروپاشی صفویه و گورکانیان و بعد هم عثمانی ها، در جهان اسلام مسائلی داریم که در وهله اول که مسلمانان با آن‌ها روبه رو می‌شدند، به عنوان مسائل تمدنی به آن نگاه نمی‌کردند، اما هرچه جلوتر می‌آییم، بیشتر متوجه می‌شویم که این مواجهه ما با جهان غرب یک مواجهه تمدنی است که دارد همه اجزای زندگی و اعتقادات ما را تغییر می‌دهد.

مثلا ابتدا دارالفنون تأسیس می‌کنیم تا عقب ماندگی‌ای را که در قلمرو علم در مواجهه با تمدن جدید در جریان جنگ‌های ایران و روس احساس کرده ایم جبران کنیم، اما حواسمان نیست که پشتوانه دارالفنون فضایی از علم است که امروزه علوم مدرن شناخته می‌شود و قرار است همه تمدن ما را زیرورو کند. با این حال، دارالفنون تأسیس می‌شود و بعد دانشگاه تهران و ....

در نهاد سیاست نیز همین طور است چنان که ماجرای مشروطه از دل تأسیس عدالت خانه شکل می‌گیرد و بعد توجهمان به مشروطه جلب می‌شود، بعد مجلس و .... فکر می‌کنیم همه این‌ها یک سری دستکاری‌های موقتی است، اما هرچه جلوتر می‌رویم، می‌بینیم اساسا پشت ایده مجلس و رأی گیری و مشروطه خواهی، دستگاه‌های سیاسی پیچیده‌ای وجود دارد که امروزه تحت عنوان دموکراسی و ... با آن روبه رو هستیم.

تمدن غرب، ضمیمه‌ای وصله زدنی یا مخاطره‌ای برای اصل؟

مسائل جهان اسلام از این برهه به بعد یک تفاوت ماهوی پیدا می‌کند. این نکته خیلی مهمی است که به رغم سخت گیری‌هایی که مخصوصا پیش از انقلاب در مواجهه با دنیای معاصر داشتیم و با مظاهر تمدن غرب مثل ضمائم برخورد می‌کردیم، چون پشتوانه عظیم تمدنی پشت آن‌ها بود، به تدریج این ضمائم جای اصل را برای ما گرفته است؛ بنابراین مسائل معاصری که بعد از مواجهه با تمدن متجدد غربی داریم تجربه می‌کنیم، صرفا از جنس وصله پینه کردن یک سری ضمائم نیست.

وقتی نهاد علم مدرن را آوردیم، این بی تردید تضاد‌هایی با نهاد علم سنتی ایجاد می‌کند. وقتی فناوری را وارد سیستم زندگی کردیم، به سرعت شیوه زندگی ما را تغییر می‌دهد و شکاف‌های عمیقی برای ما ایجاد می‌کند.

مواجهه ما با غرب، مواجهه تمدنی است

با وقوع انقلاب اسلامی، درکی جدید از تحولات تمدن معاصر ایجاد می‌شود به گونه‌ای که در طرح حضرت امام (ره)، به طرز عجیبی سلطنت کنار گذاشته می‌شود و نظام حکومت، جمهوری اسلامی می‌شود و انقلاب اسلامی در مقیاس تمدنی، مقابل انقلاب فرانسه که انقلاب سیاسی تمدن غرب است، قرار می‌گیرد.

بنابراین، با وقوع انقلاب اسلامی، به یک خودآگاهی ولو اجمالی نسبت به این مسئله می‌رسیم که مواجهه مان با دنیای معاصر غرب از جنس وصله پینه کردن نیست. در انقلاب اسلامی می‌فهمیم که برای مجلس و نمایندگی و حضور مردم در عرصه سیاست، بر خلاف سلطنت‌های قبل، باید طرح داشته باشیم، نه اینکه مجلس را بچسبانیم به سلطنت یا به جا‌های دیگر! بلکه باید طرحی داشته باشیم به نام مجلس شورای اسلامی، شورای نگهبان و ....

طرحی برای اداره جهان

بنابراین، بعد از انقلاب اسلامی، باید طرحی برای اداره جهان داشته باشیم، زیرا تمدن غرب برای اداره جهان و کشور‌های مختلف طرح دارد. اینجاست که تازه می‌فهمیم با وقوع انقلاب اسلامی، اسلام یک رقیب تمدنی دیگر دارد و با این فهم و نگرش، باید متوجه شویم چرا مسئله فلسطین در یک فهم تمدنی که متعلق به پیکر جهان اسلام است، در مواجهه با رقیبی قرار دارد که ۶۰۰ یا ۷۰۰ سال کار تمدنی و فکری کرده است تا خودش را اینگونه توصیف کند که من از قرون وسطی جدا شده‌ام و یک جهان جدید و ویژگی‌های خاصی دارم که در جهان‌های دیگر نیست و آمده‌ام تاریخ بشر را دگرگون کنم.

در انقلاب اسلامی شاهد هستیم شهید مطهری، امام خمینی (ره) و شهید صدر طرحی برای اجزای مختلف زندگی بشر مسلمان دارند که در رقابت با طرحی است که نه‌تن‌ها اسلام بلکه کلیت ادیان ابراهیمی در آن جایی برای طرح‌ریزی زندگی انسان ندارد.

در مواجهه با بخش‌های مختلف دنیای معاصر، می‌بینید که اجزای مختلف اسلام، مسیحیت و یهودیت را در درون خودش جای می‌دهد، اما منازعه اصلی زمانی ایجاد می‌شود که این ادیان بخواهند طرحی برای اداره جهان در مقابل آن طرح بدهند. از این منظر، اینجاست که مسئله فلسطین مسئله می‌شود و مسئولان ما، چون هنوز چنین درکی از طرح کلی انقلاب اسلامی برای اداره جهان ندارند، نمی‌توانند مسئله فلسطین را به عنوان مسئله اول جهان اسلام درک کنند.

برای نهادینه کردن این نگاه، دو نکته را باید دنبال کرد: نخست اینکه این دو باهم نسبت تضایف دارند. مثل سقف و کف است که هر کدام را جدا کنید، آن یکی بی‌معنی می‌شود. نکته دیگر هم توجه به رقیب است. ما در قرآن تعبیر اولیای الهی و اولیای طاغوت را داریم.

توجه به این وجه طاغوتی و استعماری دوره معاصر از وجوهی است که نباید با این تصور که انقلاب اسلامی شده و دیگر آن وجه از کار افتاده است، به آن بی‌توجه باشیم. همیشه بخصوص در بین مسئولان این را داشته‌ایم که از این وجه غربی و مدرن ماجرا که اجازه طرح‌ریزی دینی را به ما نمی‌دهد (به‌ویژه بعد از جنگ) غفلت شده است.

ما با پایان جنگ با فرض اینکه بر دستگاه طاغوتی جهان پیروز شده‌ایم، وجوه دیگر این استعمار مثل جنگ نرم و ... را ندیدیم و غافل شدیم. این در حالی که استعمار کلیدواژه‌ای است که از سید جمال تا رهبر معظم انقلاب هرجا از جهان اسلام صحبت می‌کنند، همواره از استعمار هم صحبت می‌کنند.

اقدامات خود را در یک سیر تاریخی ببینیم

وجه دیگر هم توجه به سنت تاریخی است که در این حدود، هزار سال تلاش کرده است در مواجهه با چالش‌های مختلف، این میراث اسلامی را به نسل‌های بعد منتقل کند. در این مسیر، هم افول و هم صعود داشته است. شناخت هویت تاریخی از مسائلی است که می‌تواند تأثیر بسیاری بر تصمیمات امروز ما داشته باشد، به این معنا که وقتی من مسئول می‌خواهم امضایی بزنم، حواسم باشد همان‌طور که تصویب یک قانون غلط ماجرای شکست مشروطه را به بار آورد، امضای من هم اتفاقی را رقم می‌زند که صد سال بعد درباره‌اشض قضاوت خواهد شد، چون این اقدام در یک سیر تمدنی قرار دارد. بر این اساس، باید ببینیم آیا اقدامات درست یا غلط ما مسئله تاریخی فلسطین را به حاشیه می‌برد یا به مرکز توجه می‌آورد.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.