آیت الله علم الهدی: تسهیل امر زیارت، تکلیف مدیریت شهری در مشهد است | باید برای هر تدبیر شهری، پیوست فرهنگی تعریف کنید وزیر خارجه: بعد و قبل از عملیات وعده صادق به آمریکایی‌ها پیام دادیم مخالفت مجمع تشخیص مصلحت نظام با یک بند از برنامه هفتم توسعه نیازمندی ها! پرویز داوودی، معاون اول دولت نهم درگذشت + سوابق طرح گروه ۷ برای محدود کردن برنامه موشکی و پهپادی ایران محسنی اژه‌ای: اقدامات مسئولان قضایی باید در جهت تحکیم آرامش و امنیت مردم باشد رئیس جمهور: تلاش در تمام کشور باید در مسیر افزایش تولید باشد رسانه‌ها از حملات فسفری صهیونیست‌ها به جنوب لبنان خبردادند از آغاز جنگ غزه تاکنون نزدیک به ۱۴ هزار  کودک کشته شده‌اند رئیسی در سمنان: گام‌های خوبی برای راه‌اندازی کارخانه‌ها و کارگاه‌ها برداشته شده است رعایت اخلاق در پاسخ به دشمن خبیث حجت‌الاسلام‌والمسلمین حمزه خلیلی معاون‌اول قوه‌قضائیه شد امیرعبداللهیان برای شرکت در نشست شورای امنیت وارد نیویورک شد + فیلم (۳۰ فروردین ۱۴۰۳) روسیه خواستار رأی گیری درباره تحریم اسرائیل در شورای امنیت شد حملات فسفری اسرائیل به جنوب لبنان + فیلم (۳۰ فروردین ۱۴۰۳) شنیده شدن صدای چند انفجار در شمال فلسطین اشغالی (۳۰ فروردین ۱۴۰۳) ۸ شهید از جمله ۵ کودک در حمله به آوارگان غزه (۳۰ فروردین ۱۴۰۳) حزب الله فیلم حمله به «عرب العرامشه» اسرائیل را منتشر کرد اردوغان شنبه با هنیه دیدار می‌کند وزیر خارجه راهی نیویورک شد (۲۹ فروردین ۱۴۰۳)
سرخط خبرها

غزه از نمای نزدیک

  • کد خبر: ۱۰۶۴۷۹
  • ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۱۲:۱۶
غزه از نمای نزدیک
یک عضو کاروان شکست محاصره باریکه فلسطینی نشین غزه از حال و هوای خط مقدم جبهه نبرد با رژیم صهیونیستی می گوید.

فرزانه شهامت | شهرآرانیوز؛ رسم است در هر مسجدی برای نخستین بار وارد شوی، دو رکعت نماز تحیت بخوانی و خواندن این دو رکعت نماز در مسجدی که قبله اول مسلمانان است، برایمان شده است رؤیا. به ظاهر افقی دور به نظر می‌آید، اما دیده بان انقلاب می‌گوید شمارش معکوس برای پایان عمر آن‌ها که مسجدالاقصی را به حضورشان آلوده کرده اند، شروع شده و تحقق این رؤیا نزدیک‌تر از همیشه است.

آنچه در ادامه می‌خوانید روایت یکی از کسانی است که تجربه سفر به باریکه غزه، به عنوان خط مقدم نبرد با رژیم صهیونیستی را داشته است، آن هم مدتی پس از پایان جنگ ۲۲ روزه و جنایت‌های انسانی فراموش نشدنی اش. حسین کاظمی از مهاجران افغانستانی و متولد ایران است. او به واسطه ملیتش توانست، ویزا بگیرد و برخلاف ایرانیان حاضر در کاروان شکست حصر غزه، سفرش را به انجام برساند. او در زمان سفر، دانشجوی مقطع کارشناسی بود و اکنون ۱۰ سالی می‌شود که در کسوت طلبگی به فعالیت مشغول است.

از تردید تا یقین

سال ۸۹ بود. ۲ سال از جنگ ۲۲ روزه می‌گذشت و شهر غزه همچنان با کمبود امکانات موردنیاز دست وپنجه نرم می‌کرد. از طریق دوستانم در اتحادیه امت اسلامی متوجه شدم که کاروانی بین المللی حامل کمک‌های مردمی، قصد عزیمت به غزه را دارد. آن زمان ۲۲ ساله و دانشجوی مهندسی نقشه برداری بودم. ابتدا قصد رفتن کردم، اما وقتی یکی از رفقا شرایط را توضیح داد، راستش دودل شدم. گفت که این سفر ممکن است بی برگشت باشد. قضیه جدی بود. یک سال از حمله رژیم صهیونیستی به کشتی ماری مرمره می‌گذشت. این کشتی قصد شکست حصر دریایی غزه را داشت و حامل کمک‌های انسان دوستانه برای مردم این شهر بود که مورد حمله قرار گرفت و تعدادی از فعالان آزادی خواه شهید شدند.

سوای این سابقه، غزه شهری ناامن بود و هر بهانه‌ای می‌توانست باعث شروع حملات رژیم صهیونیستی شود. فهمیدم اگر بخواهم همراه کاروان بروم باید شهادتینم را بخوانم. ترسیده بودم. در شرایط واقعی انتخاب قرار گرفته بودم و هر چه بیشتر فکر می‌کردم بیشتر به این نتیجه می‌رسیدم که باید رفتن را به ماندن ترجیح بدهم. همراهی پدر و حرف‌های مادر دلم را قرص کرد. شرایط را که برای مادرم توضیح دادم، گفت: می‌خواهی بروی برو. اگر لیاقت شهادت را داشته باشی چه چیزی بهتر از اینکه به دست صهیونیست‌ها شهید شوی. کاروان به سوریه رسیده بود. با پرواز مستقیم خودم را به آن‌ها رساندم.

محدودیت برای مسافران ایرانی

همه جوره آدمی توی کاروان شکست حصر غزه داشتیم. حدود صد نفر بودیم از پانزده کشور آسیایی مثل ژاپن، اندونزی، بنگلادش، هند، پاکستان، ترکیه، ایران، بحرین، آذربایجان و. خانم‌ها و آقایان کاروان پیرو ادیان مختلفی بودند؛ از هندو گرفته است تا مسیحی و مسلمانان شیعه و اهل سنت. چند طفل خردسال و یک کودک شش ماهه هم همراهمان بودند. ناچار بودیم از مرز مصر برای رسیدن به غزه بگذریم. چون یک طرف غزه دریاست و تحت نظارت مستقیم رژیم صهیونیستی. سمت دیگر هم مرز با سرزمین‌های اشغالی است. می‌ماند مرز رفح که در کنترل مصر است.

آن زمان حکومت مصر دست حسنی مبارک بود که نوکر آمریکا و رژیم صهیونیستی به حساب می‌آمد. ماهیت کاروان ما هم که سراسر محکومیت سیاست‌های آمریکا و رژیم صهیونیستی بود و این، شرط لازم و کافی بود برای تمام سنگ اندازی‌های دولت مصر. سنگ اندازی اول این بود که به ایرانی‌های کاروان که حدود بیست نفر می‌شدند، ویزا نداد و این افراد ناچار شدند از سوریه، از کاروان جدا شوند. من تبعه افغانستان به حساب می‌آمدم و توانستم ویزا بگیرم. همین طور اجازه ندادند که همه کاروان و محموله کمک‌ها با کشتی عازم مصر بشود. هشت نفرمان از بندر لاذقیه در سوریه با کشتی و محموله کمک‌های مردمی عازم مصر شدند و بقیه به صورت هوایی عازم فرودگاه العریش در مصر شدیم. بندر العریش، بافاصله پنجاه کیلومتری نزدیک‌ترین بندر به مرز رفح به حساب می‌آمد و این فاصله را باید زمینی طی می‌کردیم.

معطلی در العریش

یک ساعتی مانده به غروب آفتاب به فرودگاه العریش رسیدیم؛ فرودگاهی کم امکانات که آب هم در آن پیدا نمی‌شد. سالن انتظار فرودگاه واقعا کوچک بود و حتی سرویس بهداشتی درستی نداشت، چه برسد به بقیه امکانات.
این وضعیت تحمل سنگ اندازی‌ها و معطلی‌های چندساعته در فرودگاه را سخت‌تر می‌کرد. حضور بچه‌ها و خانم‌ها در کاروان باعث نشد طرف مصری مراعات کاروان را بکند. هر کس از هر خوراکی که همراهش داشت استفاده می‌کرد. آنجا معنی محاصره را درک کردیم. شرایط برای هشت نفری که با کشتی عازم بودند، سخت‌تر بود. اجازه پهلوگیری به کشتی داده نمی‌شد، به طوری که وقتی ما سفر چهار روزه مان به غزه تمام شد و در مسیر برگشت بودیم، این هشت نفر را به همراه تریلی‌های حامل کمک‌های مردمی در مرز رفح دیدیم که تازه می‌خواستند وارد فلسطین بشوند. کار به جایی رسیده بود که ناچار شده بودند خودشان پشت فرمان چهار دستگاه آمبولانس اهدایی به اهالی غزه بنشینند و تا مرز رانندگی کنند.

به نظر می‌رسید برای پایان سنگ اندازی هایشان دنبال پول هستند. به ما پیشنهاد شد که چند هزار دلار بدهید تا در العریش هتل بگیرید، درحالی که ما قصد ماندن نداشتیم. بعد از چند ساعت تحصن و اعتراض، بالاخره راه باز شد. حدود هشتاد نفر آدم سوار سه دستگاه مینی بوسی شدیم که حداکثر شصت نفر ظرفیت داشت و مسیر یک ساعته، بعد از چندین ساعت معطلی این طور طی شد.

به رنگ مقاومت

شب از نیمه گذشته بود که به غزه رسیدیم. گمانم به حساب تقویم ایرانی می‌شد دهم دی. در شهر هتلی نبود که به اندازه همه کاروان جا داشته باشد. برای همین در هتل‌های مختلف پخش شدیم. اسمش هتل بود، اما امکانات لازم را نداشت. مثلا در سرمای دی ماه، خبر چندانی از امکانات گرمایشی نبود و ما با پتو خودمان را گرم می‌کردیم. برق کم بود، آن قدر که حتی در روز دیدارمان با اسماعیل هنیه هم یک دفعه برق رفت. چند دقیقه‌ای همه مان توی تاریکی ماندیم تا وقتی سیستم برق اضطراری به کار افتاد.

روز بعد آفتاب که بالا آمد و برنامه هایمان در شهر شروع شد، اولین چیزی که توجهم را جلب کرد فضای مقاومت در شهر بود؛ شبیه روز‌های اول انقلاب یا مثلا ایام جنگ تحمیلی در ایران. در غزه دیواری نبود که شعار‌های مقاومت و عکس شهدا روی آن نباشد. شهر در حالت آماده باش قرار داشت.

نیرو‌های مقاومت سر چهارراه‌ها مستقر بودند. به هرحال جز خطر بالقوه حملات رژیم صهیونیستی، اداره شهری چند میلیون نفری به مدیریت نیاز داشت. آثار جنگ ۲۲ روزه در گوشه وکنار شهر به چشم می‌خورد؛ ساختمان‌های مخروبه و خمپاره خورده و همین طور مسجدی که نزدیک مرز رژیم صهیونیستی قرار داشت و با راکت تخریب شده بود. چهره جوان‌های غزه آشنا و خودمانی بود؛ درست شبیه حزب اللهی‌های خودمان. خانم‌های غزه هم در اکثر جا‌هایی که ما رفتیم از دانشگاه تا دیدار با خانواده شهدا، نقاب به چهره داشتند. حجاب مرسومشان این طور بود.

به نظرم معنویت و حس توکلی که برای زندگی در چنین شرایط سخت و پرخطری نیاز بود، خودش را در ظاهر مردم غزه هم نشان می‌داد. در غزه گوشت تازه کم پیدا می‌شد حتی در مهمانی رئیس الوزرا هم حس کردم که غذا با گوشت یخی طبخ شده است. محرومیت و نبود امکانات در غزه را وقتی بهتر فهمیدم که در جریان یکی از دیدار‌ها با خانواده شهدای غزه، به کوچه پس کوچه‌های اطراف سر زدم تا وضعیت را ببینم. چیزی که می‌دیدم فراتر از حاشیه شهر‌های خودمان بود. حلبی آباد، بله، این تعبیر مناسب‌تر است. نبود امکانات از سر و روی خانه‌ها می‌بارید.

رفاقت به جای خصومت

در سالن ورزشی غزه، دیدار عمومی با مردم ترتیب داده شده بود. روال مثل بقیه دیدار‌هایی بود که از بیمارستان و دانشگاه شهر و جلسه با نیرو‌های مقاومت فلسطینی داشتیم. کاروان سوار اتوبوس و با همراهی تیم حفاظت، عازم محل مورد نظر می‌شد.

مردم عادی شهر که شنیده بودند گروهی خارجی برای ابراز همدردی آمده اند، برای دیدار در سالن ورزشی شهر جمع شده بودند. هر گوشه‌ای از سالن خبری بود؛ مثلا یک گوشه داشتند غذا‌های محلی غزه را می‌پختند. فضا فضای خوشامدگویی بود. من و چند نفر از اعضای کاروان، عکس کوچک امام خمینی (ره) را روی لباسمان چسبانده بودیم. می‌خواستیم به مخاطبمان بگوییم اگر اینجا هستیم و از مظلوم حمایت می‌کنیم از این آقا یاد گرفته ایم. چند جوان و نوجوان با گارد بسته و چهره‌های بسته نزدیکمان آمدند. از روی عکس امام (ره) فهمیده بودند که با تفکر شیعه و ایران ارتباط داریم. پرسیدند: ایرانی هستید؟ گفتم: اصالتا افغانستانی هستم. متوجه شدم دلار‌های وهابیت و تبلیغات منفی شان از شیعه و اهالی ایران در ذهنشان تصورات منفی ایجاد کرده است.

به آن‌ها القا شده بود که قرآن شیعیان با قرآن دیگر مذاهب اسلامی تفاوت دارد. خداراشکر یک قرآن جیبی کوچک با ترجمه فارسی و چاپ ایران توی جیبم بود و نشانشان دادم. تورق کردند و دیدند مثل قرآن خودشان است. یکی شان گفت: بخوان. دوستم شروع کرد به خواندن. به چهره هایشان دقیق شدم. خبری از عناد و خصومت نبود. هرچه دوستم بیشتر قرآن می‌خواند چهره هایشان بازتر و اخم هایشان به لبخند تبدیل می‌شد. با بیست دقیقه گفت وگوی دست وپاشکسته ما با هم این خصومت ساختگی جای خودش را به رفاقت واقعی داد. عکس یادگاری گرفتن‌ها و تبادل ایمیل شروع شد. آن زمان شبکه‌های اجتماعی رایج نبود.

مسئله این است

اهالی غزه بیشترشان اهل‌سنت، شافعی‌مذهب و دوست‌دار اهل‌بیت (ع) هستند. این را در جریان حضورمان در یکی از مساجد غزه که به نام یکی از حضرات معصومین (ع) بود به چشم دیدم. ده‌دوازده سالی از سفرمان می‌گذرد و درست یادم نیست نام کدام یکی از معصومین روی این مسجد گذاشته شده بود. واقعیتی را که ما در جریان سفر چهار‌روزه‌مان در غزه از نزدیک می‌دیدیم بگذارید کنار شبهه‌ای که همچنان رد پایش، هرچند کم‌رنگ‌تر‌از‌قبل در ذهن مردم وجود دارد؛ مثلا اینکه به‌دروغ گفته می‌شود فلسطینی‌ها ناصبی و دشمن اهل‌بیت (ع) هستند؛ موضوعی که رهبر معظم انقلاب در دیدار با علمای کردستان نیز به نادرست بودنش اشاره کردند.

همه این شبهه انداختن‌ها در دل مردم ایران از یک سو و اهالی فلسطین از سوی دیگر ترفندی است برای کم‌رنگ کردن اتحاد، درحالی‌که به گفته شهید قدس، حاج‌قاسم سلیمانی «همه این جنگ بر سر مسجدالاقصی است. همه این توطئه‌های حول عالَم اسلامی هم بر سر همین مسجد است.»

***
نوار غزه یا باریکه غزه ناحیه‌ای است نوارگونه که در کنار دریای مدیترانه و در منطقه خاورمیانه قرار دارد. سرزمین فلسطین شامل دو منطقه جدااز هم به نام‌های کرانه باختری رود اردن و منطقه غزه است. کرانه باختری در شرق فلسطین و غزه در جنوب غربی آن است. این منطقه ۴۱ کیلومتر طول و در بخش‌هایی از ۶ تا ۱۲ کیلومتر عرض دارد و مساحت آن ۳۶۰ کیلومتر مربع است.

جنگ ۲۲ روزه
۷ تا ۲۹ دی ۱۳۸۷

جنگی که از سوی رژیم صهیونیستی «عملیات سرب گداخته» و از سوی مقاومت «عملیات فرقان» نامیده شد، نتیجه شکستن مداوم آتش بس شش ماهه‌ای بود که ۸ ژوئن ۲۰۰۸ (۱۹ خرداد ۱۳۸۷) بین رژیم صهیونیستی و گروه‌های مقاومت با میانجیگری مصر منعقد شده بود. علاوه بر اینکه رژیم صهیونیستی به تعهداتش از جمله رفع محاصره نوار غزه که در جریان آتش بس به آن‌ها ملتزم شده بود، عمل نکرد.

حمله‌ای که ارتش رژیم صهیونیستی ساعت ۱۱ و ۳۰ دقیقه صبح روز یکشنبه، ۲۷ دسامبر ۲۰۰۸ (۷ دی ۱۳۸۷) علیه نوار غزه آغاز کرد تا ۱۸ ژانویه ۲۰۰۹ (۲۹ دی ۱۳۸۷) ادامه یافت و براثر آن حدود هزارو ۵۰۰ فلسطینی به شهادت رسیدند که بیش از چهارصد نفر آن‌ها کودک و ۱۱۱ نفر نیز زن بودند و قریب ۴ هزار و ۵۰۰ فلسطینی نیز زخمی شدند. روز آغازین این جنگ را که یکشنبه سیاه نامیدند، خونین‌ترین روز در تاریخ فلسطین محسوب می‌کنند؛ به گونه‌ای که بیش از دویست فلسطینی بر اثر حملات هوایی رژیم صهیونیستی به شهادت رسیده و بیش از هفتصد نفر نیز مجروح شدند. در این جنگ رژِیم صهیونیستی سلاح‌های ممنوعه بسیاری را به کار گرفت.

«رمضان خونین غزه»
۱۷ تیر تا ۴ شهریور ۱۳۹۳

عنوانی که نیرو‌های صهیونیست و به تبعیت از آن‌ها کشور‌های غربی به این نبرد داده اند «عملیات تیغه حفاظتی» است، اما واقعیت این است که در این عملیات نیروی هوایی رژیم صهیونیستی آغازگر حمله بود و نوار غزه را هدف حمله‌های خود قرار داد. بهانه این عملیات ربایش و قتل سه نوجوان صهیونیست بود، اما در واقع دلیل اصلی اتحاد «حماس» و «فتح» پس از هفت سال جدایی بود که به تشکیل دولت واحد نیز (‎۱ اردیبهشت ۱۳۹۳) منجر شده بود. فلسطینیان و گردان‌های عزالدین قسام شاخه نظامی حماس نیز در مقابل این حملات مناطق تحت کنترل رژیم صهیونیستی را موشک باران کردند.

تعداد حملات ارتش رژیم صهیونیستی به نوار غزه از ۸ ژوئیه تا ۲۶ اوت به ۸ هزارو ۲۱۰ حمله موشکی و ۱۵ هزارو ۷۳۶ حمله خمپاره‌ای از دریا و ۳۶ هزارو ۷۱۸ حمله توپخانه‌ای رسید که سلاح‌های ممنوعه بسیاری نیز در میانشان بود. آمار نهایی شهدای نوار غزه در جریان تجاوز صهیونیست‌ها به این منطقه ۲ هزارو ۱۴۷ شهید بود که ۵۳۰ نفر از آن‌ها کودک و ۳۰۲ نفر زن و ۱۰۲ نفر سال خورده بودند. در این حملات ۱۰ هزارو ۸۷۰ شهروند دیگر نیز به نسبت‌های مختلف زخمی شدند. این جنگ به واسطه رخداد در ماه رمضان سال ۱۴۳۵ قمری نام «رمضان خونین غزه» نیز به خود گرفته است.

سیف القدس
۲۰ تا ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰

عملیات حارس الاسوار نامی بود که رژیم صهیونیستی بر تجاوز اخیرش به نوار غزه گذاشت که با واکنش قدرتمند مقاومت با نام «سیف القدس» مواجه شد. مقاومت فلسطین در جریان نبرد شمشیر قدس که چهارمین درگیری نظامی بین رژیم صهیونیستی و حماس بود بیش از ۴ هزار فروند موشک از سمت نوار غزه به سوی اراضی اشغالی از جمله تل آویو پرتاب کرد که به ادعای خود مقامات صهیونیستی، بیش از ۱۵ درصد از موشک‌ها به هدف اصابت کردند. در این نبرد بسیاری از شهرک‌های صهیونیست نشین برای اولین بار مورد هدف قرار گرفت؛ ازاین رو رژیم صهیونیستی پس از ۱۱ روز درخواست آتش بس براساس شروط مقاومت را که از طرف مصر مطرح شده بود پذیرفت. در این جنگ آسیب‌های چندمیلیارددلاری به رژیم صهیونیستی وارد آمد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->