صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

دیدار با سیلاب

  • کد خبر: ۱۱۹۵۴۲
  • ۱۰ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۲:۱۶
علی محمد مؤدب - شاعر و نویسنده

دیدار با سیلاب مهیب و هولناک است و آدمی را خفه می‌کند. نمی‌شود سیلاب را سر فرصت مزمزه کرد و فهمید سیلاب مهاجم است. به کسی می‌ماند که حرفی دارد که سال‌ها زده نشده است. حرف دارد، اما نمی‌تواند حرفش را بگوید.

حرفش را می‌گوید، اما مجال شنیدن و فهم نمی‌دهد. آن‌قدر حرفش برایش طبیعی و بدیهی است که اصلا شنونده را در نظر نمی‌گیرد و شاید بهتر است بگوییم شنونده را نمی‌بیند. شاید حق هم داشته باشد. اگر شنونده‌ای در کار است، چرا حرفی به این روشنی را پیش از این نشنیده است؟

سیلاب‌های این روز‌ها مدام با درد‌های تازه ما را مبهوت می‌کنند. مصیبت و بلا همراه قدیمی آدمیزاد است، اما هست و چاره‌ای هم غیر تسلیم و رضا نیست. ما می‌توانیم جزع‌وفزع کنیم و می‌توانیم در دل این بلا سعی کنیم شاکر و صابر باشیم و شکر در بلا، فهم حکمت آن بلاست. نگاه مؤمن در پشت حوادث دست خدا را می‌بیند و همین دیدار برای او التیام و مرهم می‌شود.

وقتی چنگیز به مسجد جامع بخارا رسید و سپاهیانش با اسب به مسجد درآمدند و به قرآن‌ها بی‌حرمتی کردند، گفت‌وگویی شگفت میان دو تن از بزرگان بخارا اتفاق افتاد که تا همیشه در گوش تاریخ مانده است. یکی به آن دیگری گفت مولانا، این چه حالتی است که می‌رود؟ و مولانا امامزاده پاسخ داد که خاموش! باد بی‌نیازی خداوند است که می‌وزد.

حقیقت این است که هستی در بودن خویش کامل است و نقص و نقصان ما خللی در عظمت آن وارد نمی‌کند.

قضا دگر نشود ور هزار ناله و آه
به کفر یا به شکایت برآید از دهنی
فرشته‌ای که وکیل است بر خزاین باد
چه غم خورد که بمیرد چراغ پیرزنی

سعدی و تقدیرگرایی شگفت و سهمگین روزگار او گاه منظری بسیار خشن از طبیعت و بودن ارائه می‌دهد.

همین سعدی جایی می‌گوید /دهنی شیر به مادر ندهد کودک دهر
که دگرباره به خون در نبرد دندانش /انگار دنیا برای آزار ما خلق شده است.

اما آیا دنیا چنین است؟ ویرانی سخنی دارد که اگر درک نشود، به‌ناچار مثل معلمی پرحوصله مجبور است سخنش را آن‌قدر تکرار کند تا آن را خوب بفهمیم. زیبایی‌شناسی ویرانی نگاهی حکیم و حکمت‌یاب می‌خواهد و نیازمند سرعت است.

در مباحث مدیریتی مفهومی به‌نام بررسی داغ هست که مدیران ضمن یک رویداد و نیز بلافاصله پس از پایان آن رویداد کاری، به بررسی داغ آن می‌پردازند تا پیش از آنکه هیولای فراموشی بر همه‌چیز سایه بیندازد، اشکالات کار خود را متوجه شوند.

وقتی در تاریخ بیهقی روایتی از سیلاب را می‌بینیم که می‌توان آن را با همین جزئیات درباره سیلاب‌های همین روز‌ها به کار برد، مشخص است که قصه چیست؟ ما نمی‌خواهیم بشنویم. ما حافظه نداریم. یکی از فعالان مردمی بحران‌های نیم‌قرن گذشته می‌گوید در زلزله رودبار منجیل با مسائلی روبه‌رو شدیم که در زلزله بم عینا همان مسائل دوباره تکرار شدند.

شگفت‌انگیز است، اما حتی کسانی که برای این کار‌ها حقوق می‌گیرند، توان یا قصد شنیدن سخن بلا را ندارند. این‌گونه است که همیشه بعد از هر شکست باید به خودمان بگوییم چیزی از ارزش‌های ما کم نمی‌شود.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.