روز قلم بهانهای است تا به ادبیات و ارزش آن فکر کنیم. هر سال در چنین روزهایی نشستهایی با اهالی قلم برگزار میشود و حرفهای قشنگی زده میشود و از فردا همهچیز دوباره به روند گذشته برمیگردد.
چرا مناسبتها در زندگی ما اثری را که باید، ندارند؟ مناسبتها برای ایجاد یا بازآفرینی خاطره ما از یک پدیده طراحی نشدهاند. کارکرد واقعی مناسبتها این است که نسبت ما را با آن پدیده مشخص کنند و مسیرمان را اصلاح کنند، ولی ما یاد گرفتهایم از مناسبتها به نحوی استفاده کنیم که نتیجهای نداشته باشد و برایمان تکلیف و تکلفی ایجاد نکند. ما مناسبتها را با این نوع برخورد از کار انداخته و آنها را به پدیدههایی تبدیل کردهایم که جزوی از عادتها و اعتیادهای روزمره ما هستند و هیچ اثری ندارند.
ما ادبیات را چقدر میشناسیم؟ ما بهعنوان مردم، ادبیات را و قلم را چقدر میشناسیم؟ آیا آثار قلمی آدمهای بزرگ تاریخ کشورمان در زندگی ما جایگاه درستی دارند؟ در خانه چند نفر از ما کتابهای بزرگ قلههای تاریخمان هست؟ قلم البته به علم و ادب برمیگردد و شمولی بیش از علم دارد. در حوزه علم چقدر زندگیمان با میراث اهل قلم گره خورده است؟ آیا کارگاهها و کارخانههایمان به نحوی اداره میشوند که اگر کتاب جزو زندگی صنعتگرانمان نباشد، به مشکل بربخورند؟ متأسفانه واقعیت این نیست.
تکریم اهل قلم در روز قلم کمترین کار است. کار درست این است که در این مناسبت نسبت خودمان را با آثار اهل قلم پیدا کنیم. دریغ است که بسیاری از مردمان خراسان نمیدانند که بر زمینی گام میگذارند که فردوسی و خواجهنصیر توسی بر این زمین قدم گذاشتهاند. دریغ است که شاهکارهای عبدالرحمان جامی حتی در تربتجام و هرات بین مردم خوانده نمیشود؛ بهنحویکه سالها از آخرین چاپ بهدردبخور «هفتاورنگ» میگذرد و ناشران ما انگیزهای برای چاپ تازه این شاهکار ندارند.
وظیفه رسانههاست که در مناسبتها نسبت ما را با پدیدهها بسنجند و بسازند. البته بیش از رسانهها، آدمهایی که به هر روی از سر تصادف یا انشاءا... استحقاق بر کرسیهای حکمرانی فرهنگی نشستهاند، مسئولاند که در درجه نخست خودشان ماجرا را بشناسند و باخبر شوند و در درجه بعدی برای اصلاح جامعه با اهل قلم و آثارشان کار کنند.