صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

به بهانه پنجمین سالگرد درگذشت غلامرضا شکوهی | من پاره‌های قلبم و در اشک جاری ام

  • کد خبر: ۱۱۹۵۵۳
  • ۱۰ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۳:۰۶
غلامرضا شکوهی، متولد ۱۵ بهمن ۱۳۲۸ بود و ۱۰ مرداد ۱۳۹۶ دار فانی را وداع گفت و طی این مدت، عمر خود را در راه ادبیات و شعر گذاشت. «آهی بر باغِ آئینه»، «یک ساغر نگاه»، «صد پرده آواز خاموش»، «سرمه در چشم غزل» و «پنجه بر پیشانی» آثار چاپ شده اوست که در حوزه آیینی سروده شده و اقبال خوبی را از سوی مخاطب در پی داشته است.

محبوبه عظیم زاده | شهرآرانیوز؛ برخی می‌گویند او متولد مشهد است و برخی دیگر می‌گویند تربت جام، اما جالب است بدانید که پدرش اهل کاشمر و مادر نیز اهل تربت حیدریه بود. بعد‌ها به دلیل انتقال پدر به تربت جام، او در همین شهر متولد می‌شود. در یک سالگی، اما به اتفاق خانواده به مشهد کوچ می‌کند و تا آخر حیاتش در جوار امام مهربانی‌ها به زندگی ادامه می‌دهد. غلامرضا شکوهی، متولد ۱۵ بهمن ۱۳۲۸ بود و ۱۰ مرداد ۱۳۹۶ دار فانی را وداع گفت و طی این مدت، عمر خود را در راه ادبیات و شعر گذاشت.

«آهی بر باغِ آئینه»، «یک ساغر نگاه»، «صد پرده آواز خاموش»، «سرمه در چشم غزل» و «پنجه بر پیشانی» آثار چاپ شده اوست که در حوزه آیینی سروده شده و اقبال خوبی را از سوی مخاطب در پی داشته است. امروز مصادف با ۱۰ مرداد ۱۴۰۱ و پنجمین سالگرد درگذشت اوست، به همین بهانه، گپ و گفتی داشتیم با محمد نیک، شاعر پیش کسوت مشهد و ایمان مرصعی، شاعری دیگر از همین دیار. از شکوهی گفتیم، از اشعارش و از مجموعه‌ای که هنوز به چاپ نرسیده و سرنوشت نامعلومی پیدا کرده است.

بااستعداد، نوگرا و مضمون یاب

محمد نیک می‌گوید شکوهی همیشه شاعر بود. یک شاعر به معنای واقعی کلمه، نه اینکه ناظم باشد و نظم سر هم کند. شعر و ادبیات را‌ می‌شناخت، اما با یک غزل بود که حسابی نامش سر زبان‌ها افتاد و باعث شد تا در همه محافل شعری و ادبی از او با عنوان یک شاعر بااستعداد و نوگرا و مضمون یاب سخن بگویند. شعری که الان هم برای گوش‌های بسیاری حسابی آشناست: «من پاره‌های قلبم و در اشک جاری ام، خونابه‌ای به وسعت یک زخم کاری ام/ بندی به پای دارم و باری گران به دوش، در حیرتم که شهره به بی بندوباری ام.»

او ادامه می‌دهد: «به نظرم او راه و هدفی را برای خودش در نظر گرفت و روی همان خط هم به مسیر شعری خودش ادامه داد؛ استفاده از مضامین و واژه‌های تازه که در شعر و غزل آن روزگار گذشته خیلی موردپسند استادان وقت و شاعران قدیمی نبود، چون اغلب اشعار کلاسیک را‌ می‌پسندیدند. با این حال، او رشته کارش را با قدرت به دست گرفت و در همان مسیر گام برداشت. با گذشت زمان هم وضعیت تغییر نکرد. غلامرضا شکوهی شاعر بود و شاعر ماند. او بعد از ایام جوانی هم در همه محافل خراسان و کشور و نزد ادیبان و فرهیختگان، جزو غزل سرایان نوگرا شناخته می‌شد.»

نقطه اتصال شعر گذشته و امروز

نیک معتقد است اشعار غلامرضا شکوهی پلی است بین غزل‌های گذشته و شعر امروز و بعد، وقتی بیشتر به شعر آیینی گرایش پیدا کرده، همه آن توانایی‌ها و ظرافت‌ها و ویژگی‌ها را در شعر آیینی به کار گرفته است تا جایی که: «می توان گفت غلامرضا شکوهی شاخصه شعر آیینی خراسان شده بود. ما در مشهد شاعران آیینی و مذهبی بسیار توانمندی داریم و داشتیم؛ اما نوگرایی‌هایی که در شعر شکوهی به چشم می‌خورد در نوع خودش بسیار منحصر به فرد و حاوی مضامین بکری بود.»

شاعران جوان، وام دار تصاویر و قدرت زبانی شعرش هستند

ایمان مرصعی نیز معتقد است اثرگذاری شعر شکوهی بر کسی پوشیده نیست. او‌ می‌گوید: «شکوه شعر شکوهی از چشم شاعران جوان‌تر حوزه شعر آیینی هرگز پوشیده نبوده و اثرگذاری آن را‌ می‌توان در دیگر اشعار و البته دیگر اتفاق‌های این حوزه به وضوح مشاهده کرد. بسیاری از شاعران جوان، وام دار تصاویر و قدرت زبانی در شعر او هستند.

جالب است بدانید که به تازگی کتاب «آه و آهن» که مجموعه‌ای از اشعار رضوی است و برگزیده کتاب سال رضوی شده است، نامش را از یکی از شاه بیت‌های اشعار غلامرضا شکوهی وام گرفته است: «نهاد زائر دل خسته لب به قفل ضریح/ فضا زمینه برخورد «آه و آهن» بود.»

توان واژه کجا و مدیح گفتن او؟

«توان واژه کجا و مدیح گفتن او؟ / قلم قناری گنگی ست در سرودن او» این بیت مطلع یکی از غزل‌های آیینی اوست که در وصف حضرت زهرا (س) سروده شده است. غزلی که دوباره می‌شود یکی از نقاط عطف زندگی و کارنامه کاری و ادبی شکوهی. او هرچند غزل‌های لطیف و عاشقانه بسیاری دارد؛ اما از یک زمان به بعد بیشتر به واسطه اشعار آیینی اش شناخته شد و در قامت یک شاعر آیینی که این هم داستانی دارد. نیک تعریف می‌کند: «او به وسیله بزرگان شهر که دستی در اشعار آیینی داشتند به شدت تشویق شد و بیش از پیش سوق پیدا کرد به سمت سرودن چنین اشعاری، البته خودش هم زمینه لازم را داشت و علاقه‌مند بود. اولین غزل آیینی اش را برای حضرت زهرا (س) سرود. وقتی این غزل در حضور رهبر معظم انقلاب خوانده شد به شدت با استقبال مواجه شد. نکته مهم این است که او توانست با همان نوگرایی‌هایی که در زبان شعری او وجود داشت به حوزه شعر آیینی هم گام بگذارد و در این راه، توفیق‌های زیادی هم پیدا کرد.»

اراده نیست مرا، بی اراده می‌آیم

غلامرضا شکوهی برای شعر آیینی و شعر رضوی به شدت احترام و اعتبار قائل بود و در این زمینه حساسیت زیادی به خرج می‌داد. آن‌هایی که بیشتر با دنیای شعر و شاعری دم خورند و خود را از این فضا دور نگه نمی‌دارند، آگاه هستند که او غزل‌های متعددی برای عرض ارادت و وصف کرامات حضرت رضا (ع) سروده است و شاید خیلی وقت‌ها آن‌ها را زیر لب زمزمه هم کرده باشد: «به درگهت چو غبار اوفتاده می‌آیم/ اراده نیست مرا، بی اراده می‌آیم/ بر آستان تو‌ای آستین معجزه ریز/ به روی دست دلم را نهاده می‌آیم.»

اشعار عاشقانه و سرنوشت نامعلوم آخرین اثر

وقتی ردای شکوه شعر خراسان بر قامت او خوش نشسته است، نباید فقط به یک بعد از ابعاد سرودن و اشعار او پرداخت. این را مرصعی می‌گوید و بر این باور است: «همان اندازه که او بین شاعران آیینی شهرت فراوان دارد، در سرودن شعر‌های عاشقانه هم جزو استادان تمام عیار خراسان است و نادیده گرفتن گنجینه‌ای از شعر‌های ناب عاشقانه‌ای که‌ می‌تواند سرمایه‌ای برای شعر خراسان باشد، خیلی شایسته نیست.

مجموعه بسیار مهمی از آثار عاشقانه و شنیده نشده شکوهی، در انبار انتشاراتی که به ادعای ناشر پلمب است، سرنوشتی نامعلوم دارد و به رغم وعده و وعیدها، تا کنون هیچ مسئول دلسوزی برای کمک به پایان این ماجرا آستینی بالا نزده است.
غلامرضا شکوهی هویتی برای غزل خراسان است و اگر در غزل ایران به قدر دیگر شاعران شناخته نیست، دلیلش شنیده نشدن دیگر آثار اوست.»

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.