صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

درباره پزشکانی که به دنبال درمان مردم حاشیه شهر مشهد رفته اند

  • کد خبر: ۱۲۲۳۸۸
  • ۰۱ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۱:۴۲
درحالی که همه پزشکان این شهر در گروه کسانی نیستند که خودرو‌های میلیاردی و مطب‌های شلوغشان ما را شگفت زده می‌کند. اما در میان چندهزارنفر پزشک عده‌ای هم در این شهر دغدغه نیازمندان را در سر دارند. اردو‌های جهادی می‌روند و گاه همان درآمد اندک خود را هم خرج بیمارانشان می‌کنند.

تکتم جاوید | شهرآرانیوز؛ همین چند روز پیش مهلت انتخاب رشته تمام شد و والدینی که سال هاست حسرت پزشک شدن فرزند خود را می‌کشند باید چندوقت دیگر هم صبر کنند تا انتشار نتایج آرزوی آن‌ها را برآورده کند. برای خیلی‌های دیگر هم پزشکی یک آرزوی بزرگ بر دل مانده است. هنوز هم از داشتن عضو پزشک حتی در فامیل دور به خود می‌بالیم؛ زیرا پزشکی از دیدگاه جامعه ما یعنی پول، شهرت و در نهایت خوشبختی و اول شهریور هم روز همین آدم‌های مرفه بی درد و خوشبخت است.

درحالی که همه پزشکان این شهر در گروه کسانی نیستند که خودرو‌های میلیاردی و مطب‌های شلوغشان ما را شگفت زده می‌کند. شش ماه در سال بیمار می‌بینند و هزینه ویزیت‌ها و جراحی‌ها را در کشور دیگری خرج می‌کنند. از میان چندهزارنفر پزشک عده‌ای هم در این شهر دغدغه نیازمندان را در سر دارند. اردو‌های جهادی می‌روند و گاه همان درآمد اندک خود را هم خرج بیمارانشان می‌کنند. اگرچه یافتنشان کار آسانی نبود و عده‌ای هم که در کار‌های خداپسندانه شهرت دارند، راضی به گفتگو نشدند، اما امیدمان این است که عنوان گزارشی درباره پزشکان خدمتگزار، خداقوتی به دیگرانِ بی نام و نشان این خانواده باشد.

طبابت با نگاهی غیرانتفاعی

روایتی از پزشکی پیش کسوت که درد‌های خردسالان را درمان می‌کند. دکتر «سهراب زارعی» یکی از پزشکان متخصص مشهدی است که در بولوار شیخ صدوق سالیان سال خدمت می‌کند. او ۷۱ سال سن دارد و اکنون پذیرای نسل دوم مراجعه کنندگانی است که پدر و مادر آن‌ها را سال‌ها قبل در مطبی با امکاناتی مختصر معاینه و مداوا کرده است. زارعی در میان مردم به شفابخش کودکان معروف است.

به همین دلیل هر ساعت که به مطبش مراجعه‌ می‌کنی جای سوزن انداختن نیست. همیشه چندین نفر در صف هستند تا نوبتشان برسد. او ابتدای صبح تا پاسی از شب مشغول معاینه و نسخه نوشتن برای کودکان بیمار است. در این بین بزرگ تر‌ها هم بی نصیب نمی‌مانند و پس از کودکانشان با دکتر درباره مریضی‌های خودشان گفتگو می‌کنند و از او راهنمایی می‌خواهند و صد البته که دکتر زارعی هم بی منت و درخواست ویزیت آن‌ها را معاینه می‌کند و توصیه‌های لازم را انجام می‌دهد.

هرچند مطب پزشکان جایی نیست که کسی آنجا خوشحال شود یا بر سر ذوق آید، اما ساعتی ماندن در مطب این پیش کسوت دانش پزشکی گویای رفتار انسان دوستانه او با بیمارانش است. دکترسهراب زارعی هوای مراجعانش را دارد و نسبت به دیگر مطب‌ها و پزشکان متخصص مبلغ کمتری برای حق ویزیت می‌گیرد. اطلاعیه‌ای هم در بخش اتاق انتظار بیماران نصب کرده است که اگر بیماری یک نوبت حق ویزیت بدهد و مداوا نشود تا سه روز دیگر در صورت مراجعه نیازی به پرداخت حق ویزیت نیست.

او نه تنها به فرزندان مردم رسیدگی می‌کند که فرزندان خودش هم از سرآمدان حوزه پزشکی هستند. فرزند اولش دکتر سیامک زارعی فوق تخصص جراحی چشم و لیزیک از آمریکا دارد. او دو سال در آمریکا دوره‌های تخصصی چشم پزشکی را طی کرده و با اینکه امکان کار به همراه بهترین امکانات جانبی را داشته ترجیح داده است در ایران باشد و اولین پست سازمانی خود را در بخش درمان جانبازان جنگ تحمیلی قبول کند.

پسر دیگرش مهران هم همان مسیر پیشرفت برادرش را پی گرفت و موفق شد. او هم جزو ۱۰ نفر اول کنکور بود و در امتحان پزشکی عمومی، چشم پزشکی فارابی تهران و تخصص چشم پزشکی ایران رتبه اول را کسب کرد. او در سال ۲۰۱۱ در امتحان چشم پزشکی TCO نمره اول این آزمون را کسب کرد. او انگلستان را برای تکمیل معلوماتش برگزید و مدتی هم در استرالیا دوره‌های فوق تکمیلی دید. به او هم پس از پایان تحصیلات وعده کار و امکانات داده بودند، اما در نهایت به ایران برگشت و در بیمارستان فارابی تهران مشغول به خدمت به هم وطنانش شد.

ویزیت رایگان تا درمان کامل

توصیف دیگران از او یک جمله است: «دکتر مریض‌ها را رایگان ویزیت می‌کند تا وقتی کاملا خوب شوند.» انگار برایش فرقی هم ندارد چندبار دیگر بیایند. در حالی که برخی پزشکان برای مشاهده نتیجه آزمایش در روز بعد هم ویزیت می‌گیرند او هنوز به رسم دیرینه اش وفادار مانده است هرچند که ویزیتش چندان زیاد نیست. دکتر «علی دائی نژاد» متولد سال ۱۳۴۶ در مشهد است و در سال ۱۳۷۲ به عنوان پزشک عمومی فارغ التحصیل شده است.

آن زمان باید منطقه محرومی را برای گرفتن مجوز شروع طبابت در مشهد انتخاب می‌کرد و باوجود توصیه دوستانش به منطقه نزدیک‌تر به مشهد او التیمور را انتخاب کرد و از سال ۷۵ تاکنون هرگز برای راه اندازی مطب به مشهد بازنگشت. خودش این طور ماجرا را روایت می‌کند: از همان اول کار ملاک هایم اخلاقی و انسانی بود. سعی کردم منطقه‌ای را انتخاب کنم که دورتر و محروم‌تر باشد. آن زمان منطقه التیمور هیچ امکاناتی نداشت، یک روستابدون آب و برق و گاز. حتی صدمتری هم نبود و باید از چهارراه مقدم خودم را به آنجا می‌رساندم.

او پلی به گذشته می‌زند و این گونه توصیف می‌کند: مردم منطقه خیلی محروم و ضعیف بودند. آن زمان‌ها انرژی بیشتر و وقت بیشتری داشتم و به روستا‌های اطراف هم مثل شترک و شیرحصار سرمی زدم و بیمار می‌دیدم. اهالی محرومش حتی نمی‌توانستند تا التیمور بیایند. یکی از بیمارانم خانه‌ای داشت و هفته‌ای یک بار همان جا مستقر می‌شدم و مریض می‌دیدم.

طبابتش به همین سادگی هم نیست. یک سنت حسنه را از گذشته راه انداخته و هنوز هم پابرجاست. دائی نژاد ادامه می‌دهد: بیماران منطقه محروم هم نیاز عاطفی دارند هم اقتصادی. می‌دانستم اگر ویزیت بدهند و آزمایش هم برایشان بنویسم از نگرانی، هزینه‌ها درمان را ادامه نمی‌دهند برای همین می‌گفتم اگر خوب نشدی برگرد بدون ویزیت. با همان نسخه اول دستشان چندبار می‌آیند. گاهی هم چندماه بعد، اما باز هم رایگان برایشان دارو می‌نویسم. گاهی هم فقط برای توجه گرفتن می‌آیند.

بعد از گذشت ۲۶ سال همه پیشرفت‌ها و بهبود امکانات منطقه و حتی بهترشدن رفاه اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی اهالی را دیده، اما از نگاه او چندسالی است تورم بازهم مردم را دچار مشکل کرده: سواد و آگاهی نسل جدید بیشتر شده، رسانه‌ها هم به کمک مردم آمده اند، اما من هنوز روش درمان خودم را دارم. هنوز برای مردم محروم طبابت می‌کنم.

با وجوداینکه عمری کاردرمانی انجام داده است به قول خودش وضع مالی متوسطی دارد؛ چون اگر می‌خواست پولدار شود باید راه دیگری را می‌رفت: این روز‌ها پزشک عمومی بودن درآمدی ندارد. اگر می‌خواستم پولدار شوم باید ۱۵ سال پیش مطبم را می‌آوردم مشهد و می‌رفتم سراغ حوزه زیبایی. اما خودم علاقه‌ای نداشتم و احساس می‌کردم پزشک باید طبابت کند و بیمار ببیند نه اینکه دیگران را اغوا کند برای خدمات زیبایی. اما این روز‌ها امثال من که فقط طبابت می‌کنند در اقلیت هستند.

خانواده آقای دکتر و دخترش هم مانند خودش نگاه مادی ندارند. وی این جمله را هم تأکید می‌کند: از این همه سال طبابت پشیمان نیستم. درحدی که بتوانم زندگی ام را تأمین کنم درآمد داشته ام. اضافه ثروت را هم باید گذاشت و رفت. پس چه تفاوتی دارد که بیشتر داشته باشم.

جمله آخرش آرزوی این است که توان جسمی ادامه کار در حاشیه شهر را داشته باشد: تا وقتی که توان رانندگی روزی یک ساعت در ترافیک شهر برای رسیدن به مطب را داشته باشم، می‌روم و می‌آیم؛ زیرا معتقدم آدم‌ها محروم زیادی هنوز در آن منطقه نیاز به کمک امثال من دارند.
بنا به گفته یکی از اعضای هیئت امنای مسجد قائمیه، دکتر علی دایی نژاد بیماران نیازمندی را که از سوی این مکان مقدس معرفی شوند به صورت رایگان ویزیت می‌کنند.

فرشته خدمت به زنان حاشیه شهر

نیازی نیست دوران ۶ ساله تحصیل و طرح تمام شود و بعد از آن دنبال بیمار نیازمند بگردند. این را فرشته با فعالیت‌هایی که از دوران دانشجویی آغاز کرده نشان داده است: «از دوران دانشگاه که کار بالینی و بیمارستانی شروع شد خدمات داوطلبانه را هم شروع کردم.» سن و سالی هم ندارد؛ تازه سی ساله شده است؛ خیلی جوان، اما مادر دوفرزند. اگرچه به خاطر فرزندش از دوسال طرح پس از تحصیل معاف شد، اما الحق که به نحو بهتری وظیفه اش را به جا آورد.

دکتر «فرشته قانع» ادامه می‌دهد: بسیج جامعه پزشکی طرحی را در دوران شیوع کرونا اجرا کرد که باید هشت نقطه از حاشیه شهر را پوشش می‌دادیم و خانواده‌های نیازمند شناسایی شده را درمان می‌کردیم. داخل سرنسخه‌های خودمان برایشان دارو می‌نوشتیم و از داروخانه‌های مورد نظرمان دارو تهیه می‌کردند. طرح تا پایان کرونا ادامه داشت.
آن روز‌ها را بهترین دوران خدمتش می‌داند با اینکه در دوران اوج کرونا مدتی فرزندانش را ندید: تا دلتان بخواهد معاینه‌های خانه به خانه رفتم و در دوران کرونا کشیک‌های طولانی مدت داوطلبانه در بیمارستان گذراندم. برای همین مدتی فرزندانم دور از من و کنار مادرم زندگی کردند.

شیرینی خدمت‌ها به دلش نشست و باعث شد طبابت داوطلبانه اش را ادامه بدهد: می‌دانید مردم حاشیه نشین و نیازمند شهر اصلا به درمان فکر نمی‌کنند. بیماری برای آنان دغدغه مهمی نیست و اصلا به علائم و نشانه‌ها توجهی نمی‌کنند، از بس دغدغه نان شب و سرپناه دارند. برای همین من تلاش هایم را برای آموزش دختران و زنان جوان حاشیه نشین ادامه دادم.

دوران همکاری دکتر قانع با بسیج جامعه پزشکان هنوز ادامه دارد، ولی در کنار مجموعه رویش: هنوز هم این کار‌ها را ادامه می‌دهم. من عضو مجموعه خیریه رویش هستم و بسیج جامعه پزشکان را با آن‌ها آشنا کردم تا فعالیت‌ها با همکاری هم ادامه پیدا کند. در معایناتم متوجه فشارخون مردم شدم و به آقای سروآزاد، مسئول مجموعه رویش، پیشنهاد غربالگری دادم. برای خانم‌های جوان قرص آهن تجویز می‌کنیم و مکمل‌های اصلی را که همه فقر آن را دارند.

۲۵ سال حمایت از معتادان پس از ترک

به طور اتفاقی به سوی حمایت از معتادان کشیده شد. پزشکی که تهران تحصیل کرد، اما راهی شهر خودش شد و در مرکزی طبابت می‌کرد که مشاهده درد همکار معتادش مسیر زندگی اش را تغییر داد. دکتر «بهزاد قندهاری» این طور تعریف می‌کند: آن زمان مسئول قسمتی بودم که یکی از پرسنل اعتیاد تزریقی داشت و فرصت آخری گرفته بود برای ترک.

یک روز که ماجرای بدی رخ داد و آبرویش در مقابل همکاران رفت خطاب به من گفت: «شما همه پزشک هستید، اما از درد من چیزی نمی‌دانید.» همین جمله کافی بود که از فردای آن روز مطالعه در زمینه معتادان و مشکلات پس از ترک را آغاز کنم. حالا ۲۵ سال از آن روز‌ها می‌گذرد.
به گفته او در زمانی که کار تخصصی بر روی معتادان را آغاز کرده چیزی به این عنوان در ایران وجود نداشته است. تنها دارو‌های ساده‌ای بوده که توسط پزشکان تجویز می‌شده است و چند بیمارستان محدود در شهر‌های بزرگ که در کنار بیماران اعصاب و روان، معتادان را هم بستری می‌کردند.

وی نگاهی به گذشته اش می‌اندازد و ادامه می‌دهد: به جرئت می‌گویم قدیمی‌ترین کسی هستم که به شکل علمی در حوزه اعتیاد در کشور کار کرده ام. به مدت سه سال و نیم بازرس اولین انجمن صنفی مراکز درمان اعتیادی بودم که در استان تشکیل شد. حدود ۱۲ سال و نیم هم رئیس افتخاری کمیسیون تخصصی بهداشت اماکن متبرکه آستان قدس رضوی بودم. اوایل در کنار دیگر بیمارانم معتادان را هم ویزیت می‌کردم، اما به تدریج همه مراجعانم همان‌ها شدند.

شهرت و اعتبار او در این حوزه چنددلیل دیگر هم دارد: وقتی اعطای مجوز کلینیک سرپایی رایج شد جزو اولین کلینیک‌های شرق کشور بودم که مجوز فعالیت گرفتم. ۱۹ سال پیش کلینیک سرپایی ام را افتتاح کردم و در سال ۱۳۸۴ اولین مرکز بستری را افتتاح کردم. بیش از چهار سال مرکز طلاب و سه سال در خیابان پیروزی. اما در مجموع به دلیل حمایت نشدن دوام نیاوردم. حتی طرح بزرگی داشتم و دلم می‌خواست آن را در مشهد اجرا کنم، اما آن طور که باید و شاید از من حمایتی نکردند. حالا خودم مانده ام با فعالیت‌هایی که در حوزه معتادان انجام می‌دهم. البته یک کتاب هم ترجمه کرده ام به نام «خانواده درمانی و درمان سوء مصرف مواد» و یکی دیگر هم در دست تألیف دارم که همه تجربیات سال‌ها را در آن نوشته ام.

اگرچه محدوده خدمتش کمی کوچک‌تر شده، اما دکتر قندهاری هنوز از بیمارانی که بضاعت مالی ندارند، ویزیت دریافت نمی‌کند؛ معتادانی که پاک بمانند می‌توانند از کلاس‌های گروه درمانی اش استفاده کنند؛ زیرا به عقیده او اعتیاد بیماری مهلک درمان پذیر، اما همراه با کنترل است. خودش اضافه می‌کند: چکیده زندگی من این است که دانستم درمان یک معتاد درصورتی ادامه پیدا می‌کند که مدام کنترل شود. دانستم موفقیت یک معتاد به شرط کنترل شخصی، حمایت درمانی و روان درمانی یا مددکاری امکان پذیر است. نگهداری در کمپ و سپس رهاکردن لازم است، اما کافی نیست. کمپ فقط مکانی برای محرومیت مصرف است.

درباره اینکه چه تعداد معتاد را در همه این سال‌ها پاک نگه داشته است ادعایی ندارد، ولی می‌گوید تلاش خود را کرده است: با ۵۵ سال سن احساس می‌کنم این آخرین سالی است که در این حوزه توان کارکردن خواهم داشت، زیرا سر وکار داشتن با این گروه کار سختی است و روح و روان فرد را درگیر می‌کند. ولی سعی کردم با چنگ و دندان از مراجعانم حمایت کنم.
تمایل دارد تجربیاتش را در اختیار دیگران بگذارد تا اگر قرار است از بیت المال هزینه شود، نتیجه بخش باشد و بیماری فراگیر اعتیاد را تا حد ممکن درمان کنند.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.